کم ترین حد شناخت امام زمان علیه السلام چیست؟
تردیدی نیست که شناخت امام زمان علیه السلام فرع بر شناخت خدا و پذیرش نبوت رسول اوست. پذیرش اسلام به معنای تسلیم شدن در مقابل دستورات الهی است، و بی شک دستورات الهی به توسط آیات قرآنی و حدیث پیامبر (ص) و ائمه (ع) به ما میرسد.
در روایات متواتر* و مورد قبول شیعه و اهل سنت ثابت شده است که خداوند شخصی را به نام 'مهدی' برگزیده است، تا او در آخر الزمان دین خدا را بر دیگر ادیان به صورت ظاهر نیز تفوق دهد و زمین را از قسط و عدل پر نماید.
راستی کمترین حد شناخت چنین امامی چیست؟
"به درستی که بهترین و واجبترین فریضه ها بر انسان شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست، و مرز شناخت، آن است که خداوند را بشناسد اینکه هیچ معبود حقی جز او نیست و هیچ گونه مثل و مانندی ندارد، و بداند که قدیم پایدار موجود است بدون فقدان ، موصوف است بی آنکه شبیه و نظیر و باطل کنندهای داشته باشد، هیچ چیز به مثل او نیست و اوست شنوای بینا. و پس از آن شناخت فرستاده خداست و گواهی دادن به پیغمبری او. و کمترین مرتبه شناخت رسول، اقرار به پیغمبری اوست و اینکه آنچه از کتاب یا امر یا نهی آورده از خدای عزوجل می باشد، و بعد از آن شناختن امامی است که به صفت و نامش در حال راحتی و سختی به او اقتدا می نمایی.
و کمترین درجه شناخت امام آن است که (دانسته شود) او جز در درجه نبوت همتای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام وارث پیغمبر است، و اطاعت امام اطاعت از خداوند و اطاعت از رسول خدا صلی الله و علیه وآله و سلم است. و بداند تسلیم بودن به او در همه امور، و مراجعه کامل به او و پذیرش گفته او از مراتب شناخت می باشد، و بداند که امام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی بن آبی طالب است، و بعد از او حسن، سپس حسین، سپس علی بن الحسین، سپس محمد بن علی ، سپس جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمد بن علی ، و پس از او علی بن محمد -فرزندش- و بعد از علی پسرش حسن و حجت از فرزندان حسن می باشند.
سپس امام صادق علیه السلام به راوی فرمود: در این مورد برای تو اصلی قرار دادم پس بر آن عمل کن ...". (بحارالأنوار36/406 )
از این جا معلوم می گردد که که کمترین حد شناخت امام (ع) این است که او را به نام و نسب بشناسد. او را وارث پیامبر بداند، و اطاعت او را واجب بشمارد. این اصلی است که امام صادق (ع) برای ما قرار داده است.
* روایت متواتر روایتی است که انسان از کثرت نقل و نحوه نقل آن روایت اطمینان پیدا می کند که، مضمون این روایت از معصوم صادر شده است.
متن عربی روایت:
نقل عن أبی عبدالله (ع): إن أفضل الفرائض و أوجبها على الإنسان معرفه الرب و الإقرار له بالعبودیه و حد المعرفه أن یعرف أنه لا إله غیره و لا شبیه له و لا نظیر له و أن یعرف أنه قدیم مثبت موجود غیر فقید موصوف من غیر شبیه و لا مثیل لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیُر و بعده معرفه الرسول ص و الشهاده له بالنبوه و أدنى معرفه الرسول الإقرار بنبوته و أن ما أتى به من کتاب أو أمر أو نهی فذلک من الله عز و جل و بعده معرفه الإمام الذی به یأتم بنعته و صفته و اسمه فی حال العسر و الیسر و أدنى معرفه الإمام أنه عدل النبی إلا درجه النبوه و وارثه و أن طاعته طاعه الله و طاعه رسول الله و التسلیم له فی کل أمر و الرد إلیه و الأخذ بقوله و یعلم أن الإمام بعد رسول الله ص علی بن أبی طالب و بعده الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی ثم أنا ثم بعدی موسى ابنی و بعده علی ابنه و بعد على محمد ابنه و بعد محمد علی ابنه و بعد علی الحسن ابنه و الحجه من ولد الحسن ثم قال یا معاویه جعلت لک أصلا فی هذا فاعمل علیه. (بحارالأنوار36/406 )
ارزش شناخت حضرت مهدی (عج) چیست؟
شیعه اعتقاد دارد که حضرت مهدی (عج) امامی است که اطاعتش واجب است، و البته باید صفات و خصوصیات هر کس را که خدا اطاعتش را واجب ساخته است، شناخت تا بتوان بین او و مدعیان مهدویت تفاوت قائل شد. لذا شناخت او به این است که ویژگی های او را که بین او و دیگران تفاوت ایجاد می کند شناخت. اخبار بسیاری نیز بر وجوب شناخت آن امام دلالت می کند. مثلا:
1- از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
امام خود را بشناس که اگر او را شناختی بر تو زیان نزند که این امر پیش افتد یا تاخیر کند.
2- از فضیل بن یسار نقل شده است که گفت:
از حضرت ابو عبد الله درباره ی فرموده ی خدای تبارک و تعالی یوم ندعوا کل أناس بإمامهم -روزی که هر مردمی را به امامشان فرا خواهیم خواند- پرسیدم، فرمود: ای فضیل امام خود را بشناس که اگر امامت را شناختی بر تو زیان نزند که این امر پیش افتد یا تاخیر کند، و هر کس امام خود را بشناسد سپس پیش از آنکه صاحب این امر قیام کند بمیرد، به منزله ی کسی است که در ارتش آن حضرت نشسته باشد، نه به منزله ی کسی است که زیر پرچمش نشسته باشد.
3- از فضیل بن یسار نقل شده است که گفت:
شنیدم حضرت ابو جعفر (امام باقر(ع)) می فرمود: هر کس در حالی که امامی نداشته باشد بمیرد مردنش مردن جاهلیت است. و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد او را زیان نرساند که این امر (دولت آل محمد علیهم السلام) پیشتر شود یا به تاخیر افتد. و هر کس بمیرد در حالیکه امامش را شناخته هم چون کسی است که در خیمه ی قائم علیه السلام با آن حضرت باشد.
- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ. کافی1/371، ح1
قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ یَا فُضَیْلُ اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَکَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ کَانَ بِمَنْزِلَهِ مَنْ کَانَ قَاعِداً فِی عَسْکَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَهِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِه.ِ کافی1/371، ح2
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَهُ الکافیجَاهِلِیَّهٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ یَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ کَانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ کافی 1/372، ح5
چگونه میتوان حضرت مهدی (علیه السلام) را یاری کرد؟
یاد نمودن فضایل و مناقب آن حضرت، مستحب است و دلیل آن اخبار و روایاتی است که در مورد تشویق و ترغیب بر یادآوری فضایل ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است، از جمله:
در اصول کافی از حضرت ابی عبدالله صادق ( روایت شده که فرمود:
1ـ "وظیفه جمعی از فرشتگان آسمان این است که نگاه میکنند بر یک و دو و سه نفری که آنان دربارهی فضیلت آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم به گفتگو نشسته اند، پس فرشته ای به فرشتگان دیگر می گوید: آیا نمی بینید اینان را با همه کمی تعدادشان و بسیاری دشمنانشان، فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم را بیان می کنند! آن گاه گروه دیگری از فرشتگان می گویند:
ذَلِکَ فَضْل اللهِ یُؤتیهِ مَنْ یَشَآءُ واللهُ ذُوالفَضْل العَظیم
این فضل خداوند است که به هرکس بخواهد می دهد، و خداوند دارای فضل عظیم است". ( الکافی 8/334، ح521)
و در همان کتاب به سند خود از میسر از حضرت ابی جعفر باقر ( آورده که گفت:
2ـ "امام باقر به من فرمود: آیا با هم خلوت می کنید (و دور از چشم دشمنان می نشینید) و برای هم حدیث می گویید، و آن چه معتقد هستید برای هم بازگو می نمایید؟
عرضه داشتم: آری به خدا سوگند ما با هم در خلوت می نشینیم و برای هم حدیث می گوییم و آن چه معتقدیم برای هم باز میگوییم.
امام باقر ( فرمود: به خدا سوگند که من دوست داشتم در بعضی از آن جاها با شما می بودم، به خدا سوگند که من بوی شما و جانهای شما را دوست می دارم، و البته شما بر دین خداوند و دین فرشتگان او هستید، پس با پرهیز از گناه و جدیت در امر دین ]ما را [ یاری کنید".
( الکافی 2/187، ح5)
و در همان کتاب از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر ( آمده که فرمود:
3ـ "هیچ چیز بر ابلیس و لشکریانش دشوارتر نیست از اینکه برادران ایمانی با یکدیگر دیدار کنند، و همانا دو مؤمن با یکدیگر دیدار می نمایند پس خداوند را یاد کنند و سپس فضایل ما را یادآوری نمایند، در این حال گوشت سالمی بر صورت ابلیس باقی نمی ماند، تا جایی که روح پلیدش به التماس می افتد از فرط آنکه درد می کشد، پس فرشتگان آسمان و گنجوران بهشت متوجه می شوند و او را لعنت میکنند تا اینکه هیچ فرشته مقربی باقی نماند مگر اینکه او را لعنت کند، پس زبون و با حسرت و مردود می افتد".
( الکافی 2/188، ح7)
1ـ ( الکافی 8/334، ح521)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ مِنَ الْمَلَائِکَهِ الَّذِینَ فِی سَمَاءِ الدُّنْیَا لَیَطَّلِعُونَ عَلَى الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَیْنِ وَ الثَّلَاثَهِ وَ هُمْ یَذْکُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَیَقُولُونَ أَ مَا تَرَوْنَ هَؤُلَاءِ فِی قِلَّتِهِمْ وَ کَثْرَهِ عَدُوِّهِمْ یَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَتَقُولُ الطَّائِفَهُ الْأُخْرَى مِنَ الْمَلَائِکَهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ِ
2ـ ( الکافی 2/187، ح5)
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ لِی أَ تَخْلُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ وَ تَقُولُونَ مَا شِئْتُمْ فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَخْلُو وَ نَتَحَدَّثُ وَ نَقُولُ مَا شِئْنَا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی مَعَکُمْ فِی بَعْضِ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ وَ إِنَّکُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ دِینِ مَلَائِکَتِهِ فَأَعِینُوا بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ
3ـ ( الکافی 2/188، ح7)
سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ لَیْسَ شَیٌْ أَنْکَى لِإِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِیَارَهِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّهِ بَعْضِهِمْ لبَعْضٍ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ یَلْتَقِیَانِ فَیَذْکُرَانِ اللَّهَ ثُمَّ یَذْکُرَانِ فَضْلَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلَا یَبْقَى عَلَى وَجْهِ إِبْلِیسَ مُضْغَهُ لَحْمٍ إِلَّا تَخَدَّدُ حَتَّى إِنَّ رُوحَهُ لَتَسْتَغِیثُ مِنْ شِدَّهِ مَا یَجِدُ مِنَ الْأَلَمِ فَتَحُسُّ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ فَیَلْعَنُونَهُ حَتَّى لَا یَبْقَى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ إِلَّا لَعَنَهُ فَیَقَعُ خَاسِئاً حَسِیراً مَدْحُوراً
چرا شیعه از فراق حضرت مهدی اندوهگین است؟
مؤمن از فراق و دور ماندن از حضرت مهدی اندوهگین و مهموم است، و این از نشانه های دوستی و اشتیاق به آن حضرت است. و در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام در بیان دلایل و نشانه های دوستی راستین شعری با این مضمون آمده است:
1ـ و از نشانه ها این است که از شدت شوقش دیده شود همچون بیماری که دلش از شدت درد می جوشد.
و از نشانه ها این است که از فرط انس گرفتن با محبوب دیده شود که از هر چه او را از آن مشغول میدارد وحشت کند.
و از نشانه ها: خندیدنش در میان مردم است، در حالیکه دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده.
و دلیل بر اینکه این امر از نشانه های اهل ایمان است، اخبار بسیاری است که از امامان معصوم علیهم السلام روایت گردیده، از جمله نشانه های یک فرد شیعه آن است که در اندوه و حزن امامان علیهم السلام محزون و اندوهگین باشد، و تردیدی در این نیست که غیبت حضرت حجت ( و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شیعیانش وارد می گردد از بزرگترین و مهمترین علل حزن و اندوه امامان علیهم السلام است.
2ـ در کتاب کمال الدین بسند خود از مولایمان حضرت ابوالحسن الرضا ( آورده که فرمود:
"چه بسیار زنان جگر سوخته مؤمنه، و چه بسیار مردان مؤمن اسفناک جگر سوخته خواهد بود آن گاه که ماءِ معین مفقود و غایب گردد." (کمالالدین 2/370)
لازم به ذکر است که مقصود از ماء معین وجود مبارک حضرت مهدی است.
3ـ در کافی از حضرت ابوعبدالله امام صادق ( روایت آمده که فرمود:
"شخصی که به خاطر ما مهموم باشد و غم و اندوهش از جهت ظلمی باشد که بر ما رفته است، نفس کشیدنش تسبیح گوئی است، و همّ او به خاطر امر ما عبادت است، و پنهان داشتنش سرّ ما جهاد در راه خداوند است".
کلینی فرموده: محمدبن سعید یکی از راویان این حدیث به من گفت: این را با آب طلا بنویس که چیزی بهتر از این ننوشته ام. (الکافی 2/ 227)
4ـ هم چنین در حدیث ابن ابی یعفور این مضمون آمده است که:
یکی از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن دیگر آن است که به خاطر اندوه او اندوهگین گردد، که بدون تردید این حق برای مولایمان حضرت صاحب الزمان ( بر تمامی افراد با ایمان ثابت است، به طریق اولویت قطعی ] یعنی هرگاه افراد عادی از مؤمنین چنین حقی را دارا باشند، امام و مولایمان حضرت حجت ( که پیشوای آنان و رکن ایمان است به طور قطع، سزاواری بیشتری در این حق برایش ثابت می باشد [.(الکافی 2 /172)
1ـ
مِثلُ السَّقیمِ و فی الفُؤادِ غَلائلُ
وَ مِنَ الدَّلائلِ اَنْ یُریَ من شَوقهِ
مُستوحشاً من کُلّ ماهوَ شَاغِلُ
وَ مِنَ الدلائل اَنْ یُریَ من اُنْسِهِ
وَالقَلْبُ مَحْزون کَقَلْبِ الثَّا کِلِ
وَ مِنَ الدلائلِ ضِحْکُهُ بینَ الوَرَیَ
2 ـ روی عن الرضا علی بن موسى: کم من حرى مؤمنه و کم من مؤمن متأسف حران حزین عند فقدان الماء المعین (کمالالدین 2/370)
3ـ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَهٌ وَ کِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدٍ اکْتُبْ هَذَا بِالذَّهَبِ فَمَا کَتَبْتَ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْهُ (الکافی 2/ 227)
4ـ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَا وَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ طَلْحَهَ فَقَالَ ابْتِدَاءً مِنْهُ یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتُّ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ فَقَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ مَا هُنَّ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ یُحِبُّ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِأَعَزِّ أَهْلِهِ وَ یَکْرَهُ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ لِأَخِیهِ مَا یَکْرَهُ لِأَعَزِّ أَهْلِهِ وَ یُنَاصِحُهُ الْوَلَایَهَ فَبَکَى ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ قَالَ کَیْفَ یُنَاصِحُهُ الْوَلَایَهَ قَالَ یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ إِذَا کَانَ مِنْهُ بِتِلْکَ الْمَنْزِلَهِ بَثَّهُ هَمَّهُ فَفَرِحَ لِفَرَحِهِ إِنْ هُوَ فَرِحَ وَ حَزِنَ لِحُزْنِهِ إِنْ هُوَ حَزِنَ وَ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ مَا یُفَرِّجُ عَنْهُ فَرَّجَ عَنْهُ وَ إِلَّا دَعَا اللَّهَ لَهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثٌ لَکُمْ وَ ثَلَاثٌ لَنَا أَنْ تَعْرِفُوا فَضْلَنَا وَ أَنْ تَطَئُوا عَقِبَنَا وَ أَنْ تَنْتَظِرُوا عَاقِبَتَنَا فَمَنْ کَانَ هَکَذَا کَانَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَسْتَضِیءُ بِنُورِهِمْ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْهُمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّهُمْ یَرَاهُمْ مَنْ دُونَهُمْ لَمْ یَهْنِئْهُمُ الْعَیْشُ مِمَّا یَرَونَ مِنْ فَضْلِهِمْ فَقَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ وَ مَا لَهُمْ لَا یَرَوْنَ وَ هُمْ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ فَقَالَ یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ إِنَّهُمْ مَحْجُوبُونَ بِنُورِ اللَّهِ أَ مَا بَلَغَکَ الْحَدِیثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ خَلْقاً عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ وُجُوهُهُمْ أَبْیَضُ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ الضَّاحِیَهِ یَسْأَلُ السَّائِلُ مَا هَؤُلَاءِ فَیُقَالُ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ تَحَابُّوا فِی جَلَالِ اللَّهِ (الکافی 2 /172)
چرا شیعیان شرکت در مجالس حضرت مهدی (اهل بیت علیهم السلام) را بر خود واجب میدانند؟
شیعیان برای شرکت در مجالس اهل بیت (ع) اهمیت ویژهای قائل اند. امام رضا (ع) میفرمایند:
1ـ "هر کس در مجلسی بنشیند که امر ما در آن زنده میگردد، دلش نخواهد مرد در روزی که دلها میمیرند ." (بحارالأنوار 44/ 278، ح1؛ الأمالیللصدوق/ 4)
و نیز امام صادق علیه السلام در مورد مجالس احیای امر ائمه به فضیل میفرمایند:
2ـ "آیا مینشینید و حدیث میگویید؟
فضیل میگوید: آری فدایت شوم.
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا من آن مجالس را دوست میدارم، پس امر ما را احیا کنید، ای فضیل خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را احیا نماید." (بحارالأنوار 44/ 282، ح14)
و نیز شاهد بر آنچه گفتیم تمامی روایاتی است که در مورد تشویق و ترغیب بر حضور و شرکت در مجالس ذکر رسیده، مانند فرموده پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله:
3ـ "در باغهای بهشت بگردید. عرضه داشتند: ای رسول خدا باغهای بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر ...". (عدهالداعی/253، الباب الخامس فیما ألحق بالدعاء )
و فرمایش آن حضرت در حدیث دیگر که:
4ـ "همانا خداوند کسی را که در مجلس اهل ذکر می نشیند می آمرزد و او را از آنچه می ترسد در امان می دارد، پس فرشتگان گویند: فلانی در میان آنان است و او تو را یاد نکرد، خداوند می فرماید: او را آمرزیدم به جهت همنشینیش با آنان، زیرا که یاد کنندگان چنین هستند که همنشین ایشان از جهت آنها بدبخت نگردد ". (عدهالداعی/ 256 )
این دو حدیث را شیخ احمدبن فهد -رحمهالله -در کتاب عدهالداعی روایت کرده، وجه شاهد بودن این دو حدیث بر مطلب مورد بحث اینکه: یاد آن حضرت و یاد پدرانش علیهم السلام یاد خدای عزوجل می باشد، از جهت روایتی که شیخ محمدبن بعقوب کلینی در کافی از حضرت ابوعبدالله صادق ( آورده که فرمود:
5ـ "هرجمعی در مجلسی حضور یابند و خداوند عزوجل را یاد نکنند و از ما یاد ننمایند آن مجلس مایه حسرت آنها در روز قیامت خواهد بود، سپس فرمود: حضرت ابو جعفر باقر ( فرموده: همانا یاد ما از ] مصادیق [ یاد خداوند است، و یاد دشمنان از ] مصادیق [ یاد شیطان می باشد ".
(الکافی 2/496، ح2)
و نیز بر این مطلب دلالت می کند آنچه در وسائل و غیر آن از عباد بن کثیر روایت گردیده که گفت به امام صادق ( عرضه داشتم:
6 ـ من به قصه گویی گذشتم که در حال قصه گفتن چنین می گفت: این مجلسی است که هر کس در آن بنشیند بدبخت نمی شود، امام صادق ( فرمود: به هیچوجه، به هیچوجه، نشیمنگاههایشان خطا کرده، خداوند را فرشتگانی است که گشت می زنند، به غیر از کرام کاتبین -که آنچه از انسان سر میزند می نویسند - پس هرگاه برجمعی بگذرند که محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله را یاد می کنند به یکدیگر گویند: توقف کنید، پس می نشینند و بهره مند می شوند، و چون از آنان جدا گردند بیمارانشان را عیادت کنند و در مراسم مردگانشان شرکت نمایند و از غائبین آنان تفقد کنند، پس آن مجلس است که هر کس در آن بنشیند بدبخت نمی شود." (وسائلالشیعه 16/345، ح 21723)
1ـ قال الرضا (ع)... من جلس مجلسا یحیا فیه أمرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب
(بحارالأنوار 44/ 278، ح1؛ الأمالیللصدوق/ 4)
2ـ عن أبی عبد الله ع قال قال لفضیل تجلسون و تحدثون قال نعم جعلت فداک قال إن تلک المجالس أحبها فأحیوا أمرنا یا فضیل فرحم الله من أحیا أمرنا یا فضیل من ذکرنا أو ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه و لو کانت أکثر من زبد البحر (بحارالأنوار 44/ 282، ح14)
3ـ روی أن رسول الله ص خرج على أصحابه فقال ارتعوا فی ریاض الجنه قالوا یا رسول الله و ما ریاض الجنه قال مجالس الذکر (عدهالداعی/253، الباب الخامس فیما ألحق بالدعاء )
4ـ إنا حضرنا مجالسا من مجالس الذکر فرأینا أقواما یسبحونک و یمجدونک و یقدسونک و یخافون نارک فیقول الله سبحانه یا ملائکتی أزووها عنهم و أشهدکم أنی قد غفرت لهم و آمنتهم مما یخافون فیقولون ربنا إن فیهم فلانا و إنه لم یذکرک فیقول قد غفرت له بمجالسته لهم فإن الذاکرین من لا یشقى بهم جلیسهم (عدهالداعی/ 256 )
5ـ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ یَذْکُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَذْکُرُونَا إِلَّا کَانَ ذَلِکَ الْمَجْلِسُ حَسْرَهً عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثُمَّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذِکْرِ عَدُوِّنَا مِنْ ذِکْرِ الشَّیْطَانِ (الکافی 2/496، ح2)
6ـ عَنْ عَبَّادِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی مَرَرْتُ بِقَاصٍّ یَقُصُّ وَ هُوَ یَقُولُ هَذَا الْمَجْلِسُ لَا یَشْقَى بِهِ جَلِیسٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ أَخْطَأَتْ أَسْتَاهُهُمُ الْحُفْرَهَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَهً سَیَّاحِینَ سِوَى الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ فَإِذَا مَرُّوا بِقَوْمٍ یَذْکُرُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ قَالُوا قِفُوا فَیَجْلِسُونَ فَیَتَفَقَّهُونَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَامُوا عَادُوا مَرْضَاهُمْ وَ شَهِدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا غَائِبَهُمْ فَذَلِکَ الْمَجْلِسُ الَّذِی لَا یَشْقَى بِهِ جَلِیسٌ (وسائلالشیعه 16/345، ح 21723)
یسب الحسین ع فأهوى الله علیه نجمین فعمیت عیناه و سأل عبد الله بن رباح القاضی أعمى عن عمائه فقال کنت حضرت کربلاء و ما قاتلت فنمت فرأیت شخصا هائلا قال لی أجب رسول الله فقلت لا أطیق فجرنی إلى رسول الله فوجدته حزینا و فی یده حربه و بسط قدامه نطع و ملک قبله قائم فی یده سیف من النار یضرب أعناق القوم و تقع النار فیهم فتحرقهم ثم یحیون و یقتلهم أیضا هکذا فقلت السلام علیک یا رسول الله و الله ما ضربت بسیف و لا طعنت برمح و لا رمیت سهما فقال النبی أ لست کثرت السواد فسلمنی و أخذ من طست فیه دم فکحلنی من ذلک الدم فاحترقت عینای فلما انتبهت کنت أعمى (بحارالأنوار 45/ 303)
چرا شیعه منتظر ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) است؟
انتظار ظهور حضرت مهدی آرزوی تمامی ادیان الهی بوده است. انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) انتظارحاکمیت حکومت عدل الهی است بر تمام جهان. حکومتهایی که تا به حال بر جهان فرمانروایی کرده اند، - جز موارد اندکی - حکومتهای بشری بوده اند، که نتوانسته اند بدون تخطی از دستورات الهی به حیات سیاسی خود ادامه دهند، اما در حکومت آن امام هیچگونه کژی و ناراستی راه نخواهد داشت. از این رو از ائمه (ع) برای انتظار ظهور آخرین وصی پیامبر (ص) جایگاه ویژه ای نقل شده است.
1- درکمال الدین از ابی عبدالله امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
(( هر کس از شما بر این امر در حال انتظار آن بمیرد همچون کسی است که در خیمه قائم علیه السلام بوده باشد )). کمال الدین، شیخ صدوق 2/644، باب55، ح1
2- هم چنین در کتاب کمال الدین از حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام از پدرانش از امیر المؤمنین علیهم السلام آمده که فرمود:
((منتظر امر ما (ظهور امام زمان) به سان آن است که در راه خدا به خون خود غلطیده باشد)). کمال الدین، شیخ صدوق 2/645، باب55، ح6
3- و نیز از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
((خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او باشند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولیای خدا هستند نه ترسی برایشان هست و نه اندوهگین شوند)). کمال الدین، شیخ صدوق 2/357، باب33، ح54
منتظرین واقعی امام زمان (ع) با انتظار طولانی خود، اعلام می کنند که همواره آماده فرمانبری از ائمه (ع) هستند و با دعای فراوان خود از خدا تعجیل در ظهور ایشان را درخواست می کنند.
چرا شیعه همه مردم را به محبت حضرت مهدی دعوت می کند؟
وقتی انسان با نعمتهای فراوان الهی رو به رو می شود، محبت خدا را با تمام وجود احساس می کند. سرشت آدمی بر محبت کسی که به انسان نیکی کند و یا واسطه نیکی به وی شود، ساخته شده است. عقل نیز فرمان می دهد، که مردم را با محبت خدا آشنا کن، در تفسیر امام علیه السلام آمده است:
1- "خدای تعالی به موسی وحی فرمود که مرا نزد خلقم محبوب کن، و خلقم را نزد من محبوب گردان. موسی گفت: پروردگارا! چگونه این کار را انجام دهم؟ فرمود: به آنان نعمتها و بخششهای مرا یادآوری کن تا مرا دوست بدارند."
هم چنین در دار السلام به نقل از قصص الانبیاء از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که:
"خدای عز وجل به داوود علیه السلام وحی فرمود: مرا دوست بدار و نزد خلقم محبوب ساز. داوود گفت: پروردگارا! من تو را دوست می دارم، پس چگونه تو را نزد خلق محبوب گردانم؟ فرمود: نعمتهایم را نزد آنان یاد کن، پس هرگاه آنها را نزد ایشان یادآور شدی مرا دوست خواهند داشت."
و در مجالس طوسی از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود:
2- "خداوند را دوست بدارید به جهت آن که از نعمتهای خویش به شما می دهد، و مرا به جهت دوستی خدای عز وجل دوست بدارید، و اهل بیتم را به خاطر دوستی من دوست بدارید."
پس معلوم شد که: یک جهت محبت امام مهدی (ع) به جهت وابستگی ایشان به رسول خداست.
جهت دیگر این است، که هر کس به دین الهی اسلام علاقمند است، از گسترش معارف دینی و گسترش دین خدا خشنود است. و نیز هر کس که از ظلم و ستم در دنیا به ستوه آمده است، دوست می دارد که عدالت در تمامی دنیا گسترش یابد. خداوند حضرت مهدی (ع) را برای گسترش دین الهی و برپایی عدالت در نظر گرفته است، روشن است که چنین کسی محبوب تمامی انسانهای پاک خواهد بود.
متن عربی روایات:
1- بأسناده قال علی بن الحسین (ع): أوحى الله تعالى إلى موسى (ع) حبّبنی إلىّ خلقی، و حبّب خلقی إلیّ. قال یا رب کیف أفعل قال ذکّرهم آلائی و نعمائی لیحبّونی.
تفسیرالإمامالعسکری /342
2- بأسناده قال النبیّ (صلّى الله علیه و آله): أحبّوا الله بما یغذوکم به من نعمه، و أحبّونی لحبّ الله، و أحبّوا أهل بیتی لحبّی . الأمالیللطوسی/278، المجلس العاشر
چرا شیعیان انتظار دولت حضرت مهدی علیهالسلام را جزو مهمی از دین می دانند؟
مردی بر حضرت ابوجعفر امام باقر علیهالسلام وارد شد و صفحهای در دست داشت، امام باقر علیهالسلام به او فرمود:
این نوشته مناظره کننده ای است که از دینی که عمل در آن مورد قبول است پرسش دارد. عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد همین را خواسته ام. حضرت ابوجعفر باقر علیهالسلام فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ معبود حقی جز خداوند نیست، و اینکه محمد بنده و رسول اوست، و اینکه اقرار کنی به آنچه از سوی خداوند آمده، و ولایت ما خاندان، و بیزاری از دشمنمان، و تسلیم به امر ما، و پرهیزگاری و فروتنی، و انتظار قائم ما، که ما را دولتی است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.(اصول کافی 2/22 ج 13)
و در همان کتاب از ابوالجارود آمده که گفت:
به حضرت ابوجعفر باقر علیهالسلام عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا، آیا مودت و دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خودتان مىدانید؟ فرمود: آری، عرضه داشتم: من از شما مطلبی را مىپرسم و مىخواهم به من پاسخ دهید، زیرا که چشم من نابینا است و کمتر راه مىروم و نمىتوانم هر وقت بخواهم به دیدار شما بیایم. فرمود: خواسته ات را بازگوی. عرض کردم: دینی که تو و خاندانت خدای عزوجل را با آن دینداری مىکنید برایم بیان فرما تا خدای عزوجل را با آن دینداری نمایم. امام باقر علیهالسلام فرمود: اگر چه مطلب را کوتاه کردی ولی سوال مهمی آوردی، به خدای سوگند دینی را که من و پدرانم خدای عزوجل را با آن دینداری مىکنیم برایت مىگویم: گواهی دادن به اینکه هیچ معبود حقی جز خداوند نیست، و اینکه محمد صلی الله علیهوآله رسول خدا است، و اقرار کردن به آنچه از نزد خداوند آورده، و ولایت ولیّ ما و بیزاری از دشمنمان و تسلیم بودن به امر ما و انتظار قائم ما و اهتمام ورزیدن ] در امور واجب و حلال[ و پرهیزکاری ] از کارهای حرام[ مىباشد. (اصول کافی 2/22، ح 10)
در غیبت نعمانی بسند خود از ابوبصیر از حضرت ابو عبدالله امام صادق علیهالسلام آورده که روزی آن حضرت فرموده:
آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای عزوجل هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمىپذیرد؟ گفتند: چرا، فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد ( بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت، و بیزاری از دشمنانمان - یعنی خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاری، و کوشش، و اطمینان، و انتظار قائم علیهالسلام.
سپس فرمود: به درستی که ما را دولتی است که خداوند هر وقت بخواهد آن را ] روی کار[ مىآورد، آنگاه فرمود: هر کس دوست مىدارد از جمله اصحاب قائم علیه السلام باشد باید انتظار بکشد و با پرهیزکاری و اخلاق نیک رفتار نماید در حالیکه منتظر باشد ، پس اگر از دنیا رفت و ] پس از مردنش[ قائم قیام کرد، برای او پاداشی خواهد بود همانند پاداش کسی که امام قائم را درک کرده، پس جدّیت کنید و در انتظار بمانید گوارایتان باد ای گروه مشمول رحمت الهی. (غیبت نعمانی / 206، باب التمحیص)
نشانه انتظار منتظران حقیقی امام زمان علیهالسلام چیست؟
انتظار حالتی است نفسانی که آمادگی برای آنچه انتظارش را مىکشیم از آن برمىآید، و ضدّ آن یأس و ناامیدی است، پس هر قدر که انتظار شدیدتر باشد آمادگی و مهیا شدن قویتر خواهد بود، نمىبینی اگر مسافری داشته باشی که در انتظار مقدمش بسر بری هر چه هنگام آمدنش نزدیکتر شود مهیا شدنت فزونی می یابد، بلکه احیاناً خوابت به بیداری مبدل می گردد چون انتظارت شدیدتر است.
و همانطور که مراتب انتظار از این جهت متفاوت است از جهت محبت نسبت به کسی که در انتظارش هستی نیز مراتب متفاوتی دارد، پس هر چه محبت شدیدتر و دوستی بیشتر باشد مهیا شدن برای محبوب زیادتر می شود، و فراقش دردناکتر می گردد، به گونه ای که منتظرِ از تمام اموری که مربوط به حفظ خودش هست غافل می ماند، و دردهای بزرگ و محنتهای شدید را احساس نمی کند.
بنابراین مومنی که منتظر آمدن مولایش می باشد هرقدر که انتظارش شدیدتر باشد تلاشش در آمادگی برای آن به وسیله پرهیز از گناه و کوشش در راه تهذیب نفس و پاکیزه کردن درون از صفات نکوهیده و بدست آوردن خویهای پسندیده بیشتر می گردد، تا به فیض دیدار مولای خویش و مشاهده جمال انورش در زمان غیبتش رستگار شود، همچنانکه برای عده بسیاری از نیکان اتفاق افتاده است، و لذا امامان معصوم : به پاکیزگی صفات و مقیّد بودن به انجام طاعات امر فرموده اند.
بلکه روایت ابوبصیر اشارت یا دلالت دارد بر اینکه رستگاری به مقام انتظار و نایل شدن به پاداش منتظران به پرهیز کردن از گناه و کسب کردن خویهای پسندیده بستگی دارد، چنانکه حضرت صادق علیهالسلام فرمود:
"هر آنکس که خواسته باشد از یاران قائم علیهالسلام شود باید که منتظر باشد و با پرهیزکاری و خویهای پسندیده عمل نماید، و او است منتظرِ پس هرگاه بمیرد و قائم پس از مردنش بپا خیزد پاداش او همچون کسی خواهد بود که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد."
و بی تردید هر چقدر که انتظار شدیدتر باشد صاحب آن مقام و ثواب بیشتری نزد خدای عزوجل خواهد داشت. خدای تعالی ما را از مخلصان منتظرین مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد.
چرا شیعیان هرگز از ظهور امام زمان ناامید نمی گردند؟
در این باره می گوییم که : ناامیدی بر چند گونه تصور مىشود:
گونه اول: یأس و ناامیدی از اصل ظهور حضرت قائم علیه السلام به طور کلی ، و بدون شبهه همگی در حرام بودن آن اتفاق نظر دارند، زیرا که ظهور و قیام حضرت قائم علیهالسلام از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه احتمال می رود که از ضروریات دین اسلام باشد ، چنان که احادیث در این باره از حضرت رسول صلی الله علیهو آله در حدّ تواتر از طرق شیعه و سنی رسیده، بلکه علمای آنها (سنیان) نیز باین امر اعتراف دارند و اختلاف در تعیین شخص او است و اینکه حالا وجود دارد، در مقابل آنهائیکه قائل هستند که آن حضرت وجود خواهد یافت و متولد خواهد شد.
بنابراین اِنکار آن به طور کلی تکذیب پیغمبر صلی الله علیهوآله می باشد. و شاهد بر آنچه یادآور شدیم اینکه مجلسی - رحمه الله علیه - از ابن ابی الحدید - که از بزرگان علمای اهل سنت است - حکایت کرده که گفته:
البته که فرقه های مسلمانان اتفاق دارند که دنیا و تکلیف پایان نخواهد یافت مگر پس از (آمدن) مهدی.(بحار الانوار 51/114)
گونه دوم: ناامیدی از ظهور حضرت قائم علیهالسلام در مدت معینی برحسب پندارها و حدسها باینکه مثلاً گفته شود: حضرت قائم صلوات الله علیه تا پنجاه سال دیگر ظهور نخواهد کرد، و لازمه این پندار آن است که در آن مدت منتظر نباشد، و حال آنکه از بررسی احادیثی که امر می کند در هر صبح و شام منتظر باشیم ظاهر می شود که این گونه ناامیدی هم حرام باشد، زیرا که أمر در وجوب ظهور دارد، و ترک واجب قطعاً حرام است. و امّا احادیثی که بر این مطلب دلالت دارد قسمتی از آنها گذشت، و از آن جمله است:
روایت حمّاد بن عثمان که در اقبال ص 201 از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود:
"و أمر صاحب خود را شب و روز انتظار داشته باش که خداوند هر روز در کاری است هیچ کاری از کار دیگر او را مشغول نخواهد داشت"
و نیز در بحار در حدیثی از مفضل بن عمر از امام صادق علیهالسلام آمده که فرمود:
"نزدیکترین حالت بندگان نسبت به خدای عزوجل و رضایتمندترین هنگام از آنها موقعی است که حجت الهی را نیابند پس برای آنها آشکار نشود و جایگاهش را ندانند، در حالیکه در آن وضع می دانند که حجت خداوند باطل نگشته است، پس در آن هنگام هر صبح وشام منتظر فَرَج باشید.."(بحار 52/145، ح 67)
کی ظهور امام زمان انجام می شود؟
در بحار الانوار از قمی ضمن حدیثی از پدرش از محمد بن الفضیل از پدرش از حضرت ابوجعفر امام باقر علیهالسلام روایتی نقل کرده تا آنجا که گوید....
به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت گردم، پس کی این کار می شود؟
فرمود: البته برای ما وقتی نسبت به آن تعیین نشده، ولی هرگاه چیزی را برایتان گفتیم پس همچنانکه گفتیم بگوئید: خدا و رسول او راست گفته اند، و هرگاه برخلاف آن واقع شد بگوئید: خدا و رسولش راست گفتند دو برابر پاداش خواهید یافت، ولی هرگاه احتیاج و فقر شدید شد و مردم یکدیگر را انکار کردند، در آن هنگام هر صبح و شام در انتظار این امر باشید.
عرض کردم: فدایت گردم احتیاج و فقر را دانستیم، امّا انکار مردم یکدیگر را چیست؟ فرمود: اینکه کسی به خاطر حاجتی نزد برادرش می آید پس به غیر از آنچه پیشتر با او برخورد می کرد با او دیدار می نماید، و سخن دیگری جز آنچه قبلاً با او می گفت از وی می شنود." (بحار الانوار 52/185)
مرحوم موسوی اصفهانی می گوید:
مقصود از انتظار فَرَج در هر صبح و شام آن است که هر وقتی که ممکن است آن فَرَج موعود در آن واقع شود می بایست انتظارش را کشید، و بدون تردید وقوع این امر در تمام ماهها و سالها امکان دارد، به مقتضای امر خداوندِ تدبیر کننده دانا، پس بر همه افراد خاص و عام واجب است منتظر آن باشند.
آیا محقق نشدن علایم ظهور مانع ظهور امام زمان است؟
برخی روایاتی دلالت دارد براینکه ظهور آن حضرت علیهالسلام به طور ناگهانی انجام میشود، مانند آن چه از حضرت در توقیعی که در احتجاج روایت آمده است نقل شده است که:
"به درستی که امر ما ناگهانی پیش می آید هنگامی که توبه، کسی را سود ندهد" (احتجاج طبرسی 2/324)
و روایتی که از پیغمبر صلی الله علیهوآله آمده که فرمود:
"مهدی از ما است خداوند امرش را یک شبه اصلاح خواهد فرمود"
و روایت دیگری که از پیغمبر اکرم صلی الله علیهوآله آمده که فرمود:
"او همچون شهاب فروزانی خواهد آمد".
و روایت نبوی دیگری که در حدیثی از حضرت امام رضا علیهالسلام در کتاب کمال الدین (2/373) آمده که به پیغمبر اکرم صلی الله علیهوآله عرض شد:
یا رسول الله قائم از فرزندان شما کی خروج خواهد کرد؟
فرمود: مَثَل او همچون ساعت ] قیامت[ است که (آن را در وقت خود کسی جز او ] خدای عزوجل[ ظاهر و روشن نکند، ] شأن آن[ در آسمانها و زمین سنگین است شما را نیاید جز ناگهانی) (کمال الدین 2/373)
آیا محقق نشدن علایم ظهور مانع ظهور امام زمان است؟
آیا اینکه ظهور آن حضرت ناگهانی باشد، با آنچه در احادیث مستفیض بلکه متواتر معنوی آمده مبنی بر اینکه: علامتهای حتمی خواهد داشت که برای همه مردم معلوم خواهد شد - مانند سفیانی و صیحه آسمانی و کشته شدن نفس زکّیه - منافات ندارد؟
پاسخ: اولاً انتظار لوازم ظهور در حقیقت انتظار خود آن است، پس چون به راستی دانستی که ظهور آن حضرت بعد از آشکار شدن نشانه هایش خواهد بود، جز این نیست که منتظر پدیدار شدن آن نشانه ها خواهی بود. چون آن علامتها نشانه ظهور حضرت قائم علیهالسلام می باشند.
خلاصه اینکه انتظاری که در اخبار به آن امر گردیده: انتظار ظهور مولایمان است با هر چه از علایم و آثار دارد، و این بر اهل بصیرت روشن است، و برای توضیح بیشتر مثالی می آوریم:
اگر زمامدار قدرتمندی به تو وعده بدهد که در یکی از روزهای هفته به منزلت خواهد آمد، آیا از همان آغاز هفته با فراهم کردن وسایل پذیرایی و زینت منزل و فرش و اثاثیه مناسب منتظر آمدنش نخواهی بود؟ بطوریکه هرگاه در یکی از آن روزها بر منزل تو وارد گشت موجبات احترام را فراهم آورده باشی و در شمار خطاکاران قرار نگیری؟ با اینکه قطعاً می دانی که آمدن او نشانه های خبردهنده و علامتهای آشکار کننده ای دارد، ولی چون آشکار شدن آن نشانه ها از آمدنش جدا نیست، منتظر او خواهی شد با همه لوازمی که پیش از او حاصل خواهد گشت.
ثانیاً: ظاهرا اخبار متعددی که از امامان علیهم السلام روایت آمده آن است که: تمام آن آثار در یک سال واقع می شوند، پس واجب است مومن منتظِر در طول سال آمده ظهور مولایش باشد، چون احتمال دارد این امر در آن سال وقوع یابد، بلکه از چند روایت ظاهر می شود که آن علامتها نزدیک به هم واقع می شوند.
چرا شیعیان هیچگاه از ذکر مناقب و فضایل حضرت مهدی خودداری نمی کنند؟
در اصول کافی از حضرت ابی عبدالله صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
"همانا وظیفه جمعی از فرشتگان آسمان این است که نگاه می کنند بر یک و دو و سه نفری در حالیکه آنان درباره فضیلت آل محمد صلی الله علیهوآله به گفتگو نشسته اند، پس فرشته ای به فرشتگان دیگر می گوید: آیا نمی بینید اینان را با همه کمی تعدادشان و بسیاری دشمنانشان فضائل (الکافی 8/323 ح521) ، آل محمد علیهم السلام را بیان می کنند! آنگاه گروه دیگری از فرشتگان می گویند:
(ذَلِکَ فَضْلُ الله یُوتیهِ مَنْ یَشَآءُ والله ذُالفَضْل العَظیم)
این فضل خداوند است که به هر کس بخواهد می دهد، و خداوند دارای فضل عظیم است)"
و در همان کتاب بسند خود از میسر از حضرت ابی جعفر باقر علیه السلام آورده که گفت:
"امام باقر بِمن فرمود: آیا با هم خلوت می کند (و دور از چشم دشمنان می نشینید) و برای هم حدیث می گوئید، و آنچه معتقد هستید برای هم بازگو می نمائید؟ عرضه داشتم: آری بخدا سوگند ما با هم رد خلوت می نشینیم و برای هم حدیث می گوئیم و آنچه معتقدیم برای هم باز می گوئیم، امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگند که من دوست داشتم در بعضی از آن جاها با شما می بودم، بخدا سوگند که من بوی شما و جانهای شما را دوست می دارم، و البته شما بر دین خداوند و دین فرشتگان او هستید، پس با پرهیز از گناه و جدیت در امر دین ] ما را [ یاری کنید." (الکافی 2/187، ح5)
و در همان کتاب از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام آمده که فرمود:
"هیچ چیز بر ابلیس و لشکریانش دشوارتر نیست از اینکه برادران ایمانی با یکدیگر دیدار کنند، و همانا دو مومن با یکدیگر دیدار می نمایند پس خداوند را یاد کنند و سپس فضائل ما را یادآوری نمایند، در این حال گوشت سالمی بر صورت ابلیس باقی نمی ماند، تا جائیکه روح پلیدش به التماس می افتد از فرط آنکه درد می کشد، پس فرشتگان آسمان و گنجوران بهشت متوجه می شوند و او را لعنت می کنند تا اینکه هیچ فرشته مقرَّبی باقی نماند مگر اینکه او را لعنت کند، پس زبون و با حسرت و مردود می افتد" (الکافی 2/188، ح7)
و نیز بر این مطلب دلالت می کند آنچه روایت شده در مورد تلافی کردن کسی که بتو احسانی نموده به وسیله یاد نیکو مانند فرموده مولایمان حضرت سید العابدین علیه السلام در رساله الحقوق که در مکارم الأخلاق و تحف العقول و کتابهای دیگر روایت گردیده که حضرت سجّاد علیه السلام فرمود:
".. و امّا حق کسی که نسبت به تو نیکی و احسانی نموده آن است که او را سپاس بگذاری و کار خویش را یادآور شوی، و با سخن نیک وحُسنِ گفتار او را در میان مردم معرفی کنی، و دعای خالصانه بین خود و خدای خود در حق بنمائی، پس اگر این کار را کری تشکر از او را پنهانی و آشکارا بجای آورده باشی، و اگر روزی توانستی عملاً کار نیکش را با نیکی تلافی کنی این کار را انجام دِه" (مکارم الاخلاق / 422، باب 12)
چرا شیعیان هرگاه به یاد حضرت مهدی می افتند اندوهناک می شوند؟
اینکه مومن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگین و مهموم باشد، و این از نشانه های دوستی واشتیاق به آن حضرت است. و در دیوان منسوب به آقا و مولایمان امیرالمومنین علیه السلام در بیان دلایل و نشانه های دوستی راستین چنین آمده:
وَ مِنَ الدَّلائلِ اَنْ یُری من شَوقِهِ - مِثلُ الَّقیمِ و فی الفُوادِ غَلائلُ
و مِنَ الدلائل انْ یُری من اُنْسِهِ - مُستوحشاً من کُلّ ما هوَ شَاغِلُ
وَ مِنَ الدلائلِ ضِحْکُهُ بینَ الوَرَی - وَالقَلْبُ مَحْزون کَقَبْبِ الثَّاکِلِ
یعنی:
و از نشانه ها این است که از شدت شوقش دیده شود همچون بیماری که دلش از شدت درد می جوشد.
و از نشانه ها این است که از فرط اُنس گرفتن با محبوب دیده شود که از هر چه او را از آن مشغول می دارد وحشت کند.
و از نشانه ها: خندیدنش در میان مردم است، در حالیکه دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده.
و دلیل بر اینکه این امر از نشانه های اهل ایمان است، و در اوج حُسن و برتری می باشد اخبار بسیاری است که از امامان معصوم : روایت گردیده، از جمله:
1 - روایاتی است دایر بر اینکه از جمله نشانه های یک فرد شیعه آن است که در اندوه و حزن امامان علیهم السلام محزون واندوهگین باشد، و تردیدی در این نیست که غیبت مولایمان حضرت حجّت علیه السلام و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شیعیانش وارد می گردد از بزرگترین و مهمترین علل حزن و اندوه امامان : است، چنانکه از حدیث آینده در فضیلت گریستن بر فراق آن جناب برایتان معلوم خواهد شد ان شاء الله تعالی.
2 - در کتاب کمال الدین بسند خود از مولایمان حضرت ابوالحسن رضا علیه السلام آورده که فرمود:
"چه بسیار زنان جگر سوخته مومنه، و چه بسیار مردان مومن اسفناک جگر سوخته خواهد بود آنگاه که ماء معین مفقود و غایب گردد.." (کمال الدین 2/371)
3 - در کافی از حضرت ابو عبدالله امام صادق علیه السلام روایت آمده که فرمود:
"شخصِ مهموم بخاطر ما که غم واندوهش از جهت ظلمی است که بر ما رفته نفس کشیدنش تسبیح گوئی است، و هَمّ او بخاطر أمر ما عبادت است، و پنهان داشتنش سِرِّ ما را جهاد در راه خداوند است. " (الکافی 2/226، 16)
کلینی فرموده: محمد بن سعید یکی از راویان این حدیث بمن گفت:
این را با آب طلا بنویس که چیزی بهتر از این ننوشته ام.
چرا شیعیان برای حضرت مهدی مجالس ذکر مناقب تشکیل می دهند؟
برپا نمودن مجالسی که مولایمان صاحب الزمان علیه السلام در آنها یاد شود و مناقب و فضائل آن حضرت در آنها ترویج و منتشر گردد، و در آن مجالس برای آن جناب دعا شود، و با جان و مال در راه تشکیل آن مجالس تلاش کردن، زیرا که این کار ترویج دین خداوند، و برتری دادن کلمه الله، و یاری نمودن بر نیکی و تقوی، و تعظیم شعائر الهی و نصرت ولی الله است.
و بر این مطلب دلالت می کند _ اضافه بر اینکه عناوین یاد شده وغیر آنها بر آن صدق می نماید - اینکه: در حدیثی که در وسائل و غیر آن روایت شده از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
"یکدیگر را دیدار کنید که در دیدارتان زنده شدن دلهایتان و یادآوری احادیث ما هست، و احادیث ما شماها را نسبت به یکدیگر مهربان می سازند، که اگر آنها را بگیرید رستگار شده و نجات یافته اید، و هرگاه آنها را ترک گوئید گمراه شده و هلاک می گردید، پس به آنها عمل کنید که من نجات شما را ضمانت می کنم" (وسائل الشیعه 11/567، ح 3 ، باب 23)
وجه دلالت این حدیث آنکه: دیدار مومنین نسبت به یکدیگر را سبب و وسیله زنده کردن امر آنان و یادآوری احادیث امامان : دانسته است، بنابراین برپاسازی مجالس دیداری که در آنها امام علیه السلام یاد شود و مناقب او و آنچه مربوط به او است بیان گردد بدون تردید نیکو و مورد خشنودی امامان علیهم السلام است.
و نیز بر این مطلب دلالت می کند فرمایش امیر المومنین علیه السلام در حدیث اربع مائه اینکه:
"خداوند تبارک و تعالی به سوی زمین نگریست پس ما را برگزید و برای ما شیعیانی برگزید که ما را یاری می کنند واز خوشحالی ما خوشحال و بخاطر اندوه ما اندوهگین می شوند، و اموال و جانهاشان را در راه ما نثال می نمایند، آنان از ما هستند و به سوی ما باز می گردند..." (خصال 2/635)
یک مسئله فقهی
ظاهر دلائل آن است که: مصرف کردن زکات واجب در این امر پسندیده جایز می باشد زیرا که این یکی از مصادیق "سبیل ا راه خدا" است که خدای تعالی می فرماید: (إنَّمَا الصَّدَقَاتُ...) و تفصیل سخن به فقه موکول می گردد.
می توان گفت که برپا ساختن این مجالس در بعضی از اوقات واجب است، مثل اینکه مردم در معرض انحراف و گمراهی باشند، و برپائی این مجالس سبب جلوگیری از هلاکت دینی آنان و مایه ارشاد و راهنمائی اشخاص گمراه و عقب زدن اهل بدعت و گمراهی، و خداوند تعالی در همه احوال نگهدار حقجویان است.
چرا سرودن شعر در مورد اهل بیت مستحب است؟
سرودن و خواندن شِعر در فضائل و مناقب آن جناب - که درود و سلام بر او باد _ زیرا که این دو عمل نوعی از یاری کردن امام به شمار می آیند.
و دلیل بر این است آنچه در کتاب وسائل در آخر کتاب المزار به طور مسند روایت گردیده که حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام فرمود:
"هر کس درباره ما یک بیت شعر بگوید خداوند برای او خانه ای در بهشت خواهد ساخت." (وسائل الشیعه 10/ 467، ح1)
و از آن حضرت است که فرموده:
"هیچکس درباره ما بیت شعری نگوید مگر این به روح القُدُس تأیید و یاری شده باشد". (وسائل الشیعه10/467،ح2)
و از حضرت رضا علیه السلام روایت است که فرمود:
"هر فرد مومنی که درباره ما شعری بسراید که ما را به آن مدح گوید خداوند برای او در بهشت منزلگاهی خواهد ساخت که هفت برابر وسعت دنیا باشد که هر فرشته مقرّب و هر پیغمبر فرستاده شده ای او را در آنجا دیدار خواهد کرد." (وسائل الشیعه 10/467، ح3)
شاید اختلاف ثوابها از جهت متفاوت بودن شاعران در شناخت امامان و ایمان آنان باشد.
و از زُراره روایت آمده که گفت:
"کمیت بن یزید بر حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام وارد شد، من نیز در محضر آن حضرت شرفیاب بودم، کمیت قصیده:
مَنْ لِقَلبٍ مُتَیَّمِ مُسْتَهامِ.....
را بر آن جناب خواند، هنگامیکه قصیده را به پایان رسانید امام باقر علیه السلام به کمیت فرمود: "تا وقتیکه درباره ما شعر می گوئی پیوسته به روح القدس تأیید می شوی". (وسایل الشیعه 10/467، ح4)
و در روضه کافی بسند خود از کمیت بن زید أسَدی آورده که گفت:
"بر حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام وارد شدم، آن حضرت بمن فرمود: بخدا قسم ای کمیت اگر مال دنیا نزد ما بود از آن مقداری بتو می دادیم ولی برای تو است آنچه رسول خدا صلی الله علیهوآله به حسان بن ثابت فرمود: پیوسته روح القدس با توخواهد بود تا هنگامیکه از ما دفاع کنی..." (الکافی 8/102)
ونیز بر این مطلب دلالت دارد تمام آنچه روایت شده که شاعران در مدح و ثنای امامان علیهم السلام سروده و در محضر ایشان خوانده اند، و امامان علیهم السلام عطاهای بسیار و بخششهای فراوانی به آن شاعران عنایت فرموده اند، و از این ماجراها بسیار است که در احوالات و اخلاقیات آن - صلوات الله علیهم اجمعین - یاد گردیده، و آنچه اشاره رفت برای مومنین بسنده است.
چرا شیعیان هنگام یاد نام یا القاب حضرت مهدی علیه السلام می ایستند؟
بپا خاستن هنگام یاد شدن نام یا القاب شریفه آن حضرت که سیره و شیوه شیعیان دوازده امامی بر همین اساس بوده، و شاهد بر این اضافه بر تعظیم و احترام بودن این عمل که خود مطلوب است روایتی است که یکی از علمای اعلام در کتاب النجم الثاقب از سیّد عبدالله نواده سید نعمت الله جزائری آورده که در بعضی از روایات چنین یافته که:
روزی حضرت صاحب الزَّمان علیه السلام در مجلس امام صادق علیه السلام یاد شد، پس امام صادق علیه السلام به خاطر تعظیم و احترام اسم آن حضرت بپا ایستاد. (بحار الانوار 44/278،ح1)
برای اثبات استحباب بپا خاستن هنگام بردن نام شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه همین مقدار کافی است، به لحاظ قاعده تَسامُح که علمای بزرگوارمان بیان کرده اند. و می توان گفت که در بعضی از اوقات واجب می باشد، بخاطر بعضی از جهات مانند اینکه اسم شریف آن حضرت یا یکی از القاب مبارکش در مجلسی که جمعی در ان هستند یاد شود، آنگاه همه اهل مجلس به احترام آن بپا خیزند، و در این حال اگر کسی از اهل مجلس بدون عذر از جای برنخیزد، این برنخاستنش توهین و هتک حرمت آن حضرت خواهد بود که تردیدی در حرام بودن آن نیست زیرا که توهین خداوند عز شأنه می باشد چنانکه پوشیده نیست.
چرا شیعیان در مصیبت اهل بیت علیهم السلام می گریند؟
گریستن و گریانیدن و خود را شبیه به گریه کنندگان نمودن بر فراق آن حضرت و به جهت مصیبتها و محنتها واندوههایی که بر او رسیده است، و بر این دلالت دارد بطور عموم و خصوص روایات متعددی که در این باب آمده، از جمله:
1 - در جلد دهم بحار و غیر آن از حضرت رضا علیه السلام آمده که فرمود:
"هر آنکس که مصیبت ما را متذکر شود پس بخاطر آنچه بر ما رفته بگرید و بگریاند روز قیامت با ما، در درجه مان خواهد بود، و هر آنکه مصیبتمان برایش یادآوری شود پس بگرید و بگریاند دیدگانش گریان نشود روزی که چشمها اشکبار خواهند بود"
2 - و در همان کتاب از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
"هر کس ما را یاد کند یا نزد او یاد شویم پس از چشمش همچون بال پشه ای اشک بیرون آید خداوند گناهانش را می آمرزد هر چند که همچون کف دریا باشد." (بحار الانوار 44/278، ح3)
3 - و در حدیث مسمع نقل شده است که آن حضرت فرمود:
"هیچ چشمی بر ما نگرید مگر اینکه به دیدن کوثر متنعم گردد، و هر کس ما را دوست می دارد از آن خواهد نوشید..." (بحار الانوار 44/290)
و نیز در حدیث مسمع آمده که امام صادق علیه السلام فرمود:
"پس هر کس از روی مهر نسبتبه ما و به خاطر آنچه از]مصایب[ بر ما رسیده بگرید، جز این نیست که خداوند بر او رحمت آرد پیش از آنکه اشک از چشمش بیرون بیاید، پس چون اشکهایش بر گونه اش جاری شود اگر قطره ای از اشکهایش در جهنم بیفتد آتش آن را خاموش خواهد ساخت به طوریکه حرارتی برای آن نماند." (بحار الانوار 44/290)
4 - و در بحار از حضرت امام صادق علیه السلام آمده که فرمود:
"هر کس دیده اش در راه ما گریان شود به خاطر خونی که از ما بناحق ریخته شده، یا حقّی که از ما سلب گردیده، یا حرمتی که از ما هتک شده، یا به خاطر یکی از شیعیانمان؛ خداوند تعالی به آن اشک، سالها جایگاهش را در بهشت قرار خواهد داد." (بحار الانوار 44/279، ح7)
5 - و در بحار به نقل از کتاب امالی شیخ طوسی و فرزندش حدیث مسندی از مولایمان حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام آورده که فرمود:
"هیچ بنده ای یک قطره اشک بر ما نریزد یا دیدگانش به خاطر ما اشک آلود نگردد مگر اینکه خدای تعالی به سبب آن، سالها او را در بهشت جای دهد. " (بحار الانوار 44/279، ح8)
احمد بن یحییح اودی گوید: حضرت حسین بن علی علیه السلام را در خواب دیدم، پس عرضه داشتم:
حدیث گفت مرا محول بن ابراهیم از ربیع بن المنذر از پدرش از شما که فرموده اید :"هیچ بنده ای نیست که چشمانش قطره ای اشک بر ما بریزد یا اینکه دیدگانش به خاطر ما اشک آلود گردد مگر اینکه خدای تعالی به سبب آن او را سالها در بهشت جای دهد؟"
فرمود: آری، عرض کردم: پس من این حدیث را بدون واسطه از شما شنیدم.
در کامل الزیارات و بحار از حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام روایت شده که فرمود:
"هر آن مومنی که چشمهایش به خاطر کشته شدن حسین بن علی علیه السلام قطره اشکی بریزیند تا اینکه بر گونه اش جاری شود، خداوند به سبب آن در بهشت منزلهایی به او خواهد داد که قرنها در آنها سکونت نماید، و هر آن مومنی که دیدگانش اشک آلود گردند تا اینکه بر گونه اش جاری شود در مورد ما به خاطر اذیتی که از دشمنانمان در دنیا بما رسیده خداوند به سبب آن در بهشت جایگاه شایسته ای برایش قرار خواهد داد، و هر آن مومن که در راه ما اذیتی به او رسد پس چشمانش گریان شود تا آنکه بر گونه اش جاری گردد از تلخی اذیتی که در راه ما به او رسیده، خداوند اذیت را از چهره اش دور خواهد ساخت، و روز قیامت او را از خشم خویش و آتش دوزخ در امان خواهد داشت." (کامل الزیارات /100، باب 320)
و در بحار از امام صادق علیه السلام آمده که به فضیل بن یسار فرمود:
"ای فضیل هر کس ما را یاد کند یا نزد او یاد شویم پس به مقدار بال مگسی از چشمش اشک بیرون آید، خداوند گناهانش را می آمرزد، اگر چه بیش از کف دریا باشد". (بحار الانوار 44/282، ح14)
و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت است که فرمود:
"هر کس که ما نزد او یاد شویم پس دیدگانش گریان شوند خداوند صورتش را بر آتش حرام خواهد ساخت". (بحار الانوار 44/285، ح22)
و سید بن طاوس - قدس سره- در کتاب اللهوف گوید: از آل رسول خدا صلی الله علیهوآله روایت شده که فرمودند:
هر کس در ] مصایب[ ما گریه کند وصد نفر را گریان سازد بهشت برای اوست، و هر کس گریه کند و پنجاه تن را بگریاند بهشت برای او خواهد بود، و هر کس گریه کند و سی تن را بگریاند بهشت برای او خواهد بود، و هر کس گریه کند و بیست تن را برگریاند بهشت برای او است، و هر کس گریه کند و ده نفر را به گریه درآورد بهشت برای او خواهد بود، و هر کس بگرید و یک تن را بگریاند بهشت برای او است، و هر کس خود را شبیه به گریه کنندگان سازد بهشت برای او خواهد بود".
و در کتاب روضه کافی بسند خود از عبدالحمید وابشی از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام روایت آورده که گوید:
"به آن حضرت عرض کردم: همسایه ای داریم که تمامی حرامها را مرتکب می شود تا آنجا که نماز را هم ترک می کند تا چه رسد به غیر آن! فرمود: سبحان الله! و ازاین بالاتر را خبر ندهم از کسی که از این شخص بدتر است؟ عرضه داشتم: چرا، فرمود: ناصبی (دشمن ما) از او بدتر است، همانا هیچ بنده ای نیست که اهل البیت نزد او یاد شوند پس به خاطر ما رقت کند مگر اینکه فرشتگان پشت او را مسح نمایند و تمامی گناهانش آمرزیده شود مگر اینکه گناهی مرتکب شود که او را از ایمان بیرون برد، و شفاعت پذیرفته می شود، مگر درباره ناصبی که پذیرفته نیست، و همانا مومن برای همسایه اش شفاعت می کند در حالیکه حسنه ای ندارد، پس می گوید: پروردگارا این همسایه اذیت را از من دور می نمود، آنگه درباره او شفاعت می کند، پس خدای تبارک و تعالی فرماید: من پروردگار تو هستم و من شایسته ترین کسی هستم که از سوی تو پاداش دهد، سپس خداوند او را به بهشت داخل می نماید و حال آنکه هیچ حسنه ای برایش نیست، و به درستی که کمترین شفاعت کننده از مومنین برای سی نفر شفاعت خواهد کرد، و در آن هنگام است که اهل آتش می گویند:
(فما لنا من شافِعینَ وَ لا صَدیق حَمیم ) سوره شعراء /100-101
پس ما را نه شفاعت کنندگانی هست و نه دوست" (الکافی 8/101،ح72)
و در کامل الزیارات وغیر آن در حدیث معاویه بن وهب روایت آمده که حضرت امام ابوعبدالله صادق علیه السلام در سجده خود دعا کرد تا آنجا که گفت:
"و رحمت آور بر آن دیده هایی که به خاطر ما اشکها فرو ریخت، و رحمت آور بر آن، دلهایی که به خاطر ما بی تاب و سوزان شدند، و رحمت آور بر آن فریاد و مویه کشیدنی که به خاطر ما است." (کامل الزیارات /117)
چرا شیعیان در فراق حضرت مهدی علیه السلام گریانند؟
آنچه بر فضیلت گریستن درفراق آن حضرت به خاطر محنتهایی که بر آن جناب وارد می گردد، دلالت می کند روایاتی است، از جمله:
1ـ روایتی است که در کافی و غیبت نعمانی (ص77، باب مدح زمان غیبت) و کمال الدین از مفضل از امام صادق علیه السلام آمده است. عبارت حدیث در کافی چنین است:
"شنیدم حضرت ابوعبدالله امام صادق علیه السلام می فرمود: مبادا دم برآورید، همانا به خدا سوگند امامتان سالیانی از روزگار غایب خواهد ماند، و شما در امتحان سخت واقع می شوید تا آنجا که درباره او حرفهای مختلف گفته می شود: مرده، کشته شده، هلاک گردیده، در کدام وادی رفته؟ و هر آینه دیدگان مومنین بر او گریان خواهد بود، ودرامواج حوادث واژگون می شوند، پس نجات نخواهد یافت مگر کسی که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان در دلش ثبت گردیده، و به روحی از سوی خویش تأئیدش فرمود هباشد،دوازده پرچم اشتباه انگیز افراشته خواهد شد که دانسته نمی شود کدام به کدام است.
راوی گوید: پس گریه کردم و گفتم: پس چه باید کرد؟ آن حضرت به خورشید که به ایوان تابیده بود نگاهی افکند و فرمود: ای ابا عبدالله این آفتاب رامی بینی؟ گفتم: بلی، فرمود: به خدا سوگند امر ما از آفتاب روشنتر است." (الکافی 1/336، باب غیبت)
و در کتاب غیبت نعمانی (ص77، باب مدح زمان غیبت) از مفضل روایت آمده که گفت: شنیدم شیخ ـ یعنی حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام ـ فرمود:
"مبادا تغییر یابید (دم برآورید) همانا به خدا سوگند مدتی از روزگارتان غایب خواهد گشت، و یادش خاموش خواهد ماند تا اینکه گفته می شود: مرده، هلاک شده، به کدام وادی رفته، و البته دیدگان مؤمنین بر او گریان خواهد شد..."
و در کمال الدین به سند خود از مفضل از حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام آورده که گوید: شنیدم آن حضرت می فرمود:
"مبادا دم بزنید همانا به خدا سوگند امام شما سالیانی از دورانتان غایب خواهد ماند و آزمایش خواهید شد تا جایی که گفته می شود: مرده، یا هلاک گردیده، به کدام وادی رهسپار شده، و به درستی که دیدگان مؤمنین بر او اشکبار خواهد گشت، و ]در امواج فتنه ها[ واژگون خواهید شد، همان طور که کشتیها در امواج دریا واژگون می گردند، و نجات نمی یابند مگر کسی که خداوند پیمان از او گرفته وایمان در دلش نوشته و با روحی از جانب خویش تأییدش فرموده باشد.." (کمال الدین 2/347، ح35، باب 33)
شیخ طوسی در کتاب غیبت به سند خود از مفضل آورده که گفت:
شنیدم حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام می فرمود: "مبادا دم برآورید، همانا به خدا سوگند امام شما سالهایی از دورانتان را غایب خواهد ماند، و یاد او خاموش می گردد و تا آنجا که گفته می شود: مرده، کشته شده، (هلاک گشته) به کدام وادی رفته، البته دیدگان مؤمنین بر او گریان خواهد گشت، و واژگون خواهید شد همچنانکه کشتیها در اثر امواج دریا واژگون می گردند، پس نجات نخواهند یافت مگر کسی که خداوند پیمان از او گرفته وایمان در دلش ثبت نموده و به روحی از سوی خویش تأییدش فرموده..." (غیبت شیخ طوسی/204)
بنگرید و تأمل کنید که چگونه امام علیه السلام گریستن بر فراق مولایمان را نشانه ایمان قرار داده، و بر چیزی که وجدان آن را انکار نمی دارد بلکه درست گواه بر آن است دلالت فرموده است، زیرا که گریه کردن بر آن حضرت دلیل معرفت و نشانه محبت قلبی می باشد که بخشی از ایمان بلکه نزد اهل یقین حقیقت آن (معرفت و محبت) هستند، پس صاحب ایمان را بر گریستن در فراق مولایمان صاحب الزمان علیه السلام و محنتها و اندوههایی که بر آن جناب وارد می شود، بر می انگیزد، و چه خوش گفته اند به زبان عربی:
قلبی الیکَ مِنَ الأشواق مُحترقٌ - و دَمعُ عینی من الاماق مندفقُ
الشوق یُحرقنی و الدمْعُ یٌغرقنی - فهل رایتَ غریقاً و هو مُحترق؟
ترجمه ]به نظم [:
دل زشوق دیدنت سوزد چو عود - از فراقت دیده بارد همچو رود
غرقه در سیلاب اشک و دل کباب - کس غریقی شعله ور کی دیده بود
آتش عشق تو چون در سر فتاد - تاب از دل خواب از چشمم ربود
و در فارسی گفته اند:
گواه عاشق صادق در آستین باشد.
و از همین روی می بینید محبّ صادق و دوست واقعی هر قدر معرفت و محبتش نسبت به محبوب فزونتر باشد، گریه اش نیز بیشتر و فزونتر و پیوسته تر است.
و رئیس محدثین شیخ صدوق - رحمه الله - در کتاب کمال الدین بسند خود از سدیر صیرفی روایت کرده که گفت:
من و مفضل بن عمر و ابوبصیر و أیان بن تغلب بر مولایمان حضرت ابی عبدالله صادق علیه السلام وارد شدیم پس دیدیم آن حضرت بر روی خاک نشسته و جُبّه خیبری طوقدار بی یقه ای که آستینهایش کوتاه بود پوشیده، و همچون کسی که فرزند ازدست داده و جگرش سوخته باشد می گرید، حزن و اندوه چهره اش را فرا گرفته و رنگش را تغییر داده، و اشک چشمش را پر کرده بود، می فرمود:
ای آقای من غیبت تو خواب از سرم ربوده و زمین را بر من تنگ نموده، و راحتی از دلم برده! ای آقای من غیبت تو مصیبتم را به اندوههای ابدی پیوسته، و یکی بعد از دیگری را از ما می رباید، که جمعیت و افراد را به سوی فنا می کشاند، و از جهت مصیبتهای گذشته و بلیات پیشین اشکی از چشمم جاری نشود و ناله ای از سینه ام سرنکشد مگر اینکه در برابر چشمم مجسم می گردد محنتهایی که از آنها بزرگتر و هولناکتر و سخت تر است، و حوادثی که با خشم تو در هم آمیخته و واردانش با سخط توعجین گشته.
سدیر گوید: از آن مصیبت سخت و پدیده بسیار بزرگ عقلهایمان پرید و دلهایمان چاک چاک گردید و چنین پنداشتیم که آن حالت نشانه واقعه کوبنده و یا مصایب زمانا ست که بر آن جناب روی آورده است.
عرض کردیم: خداوند دیدگانت را نگریاند ای زاده بهترین مردم، از کدامین پیش آمد اشکت روان و گریه ات همچون باران است؟ و چه حالتی سبب شده که چنین در ماتم و سوگ بنشینید؟
امام صادق علیه السلام آهی برکشید که بر اثر آن درونش برآمد و پریشانیش بیشتر شد و فرمود:
وای بر شما صبح امروز من در کتاب جفر نگریستم، و آن کتابی است مشتمل بر علم مرگها و بلاها و مصیبتها، و علم آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت، که خداوند آن را به محمد و امامان پس از او علیهم السلام اختصاص داده است. در این کتاب ولادت و غیبت و به درازا کشیدن و طول عمر غائب (قائم) مان و گرفتاری مؤمنین در آن زمان و شک و تردیدهایی که بر اثر طولانی شدن غیبت او برایشان پدید می آید، و بیشترشان از دین بر می گردند، و رشته اسلام را که خداوند جل ذکره می فرماید (و کُلَّ اِنْسانٍ الْزَمَّنَاهُ طائرهُ فی عُنقه = و رشته عمل هر انسان را دور گردنش قرار دادیم) یعنی: ولایت را از گردن بیرون می افکنند، تأمل نمودم، لذا رقّت کردم و اندوهها بر من مستولی گشت. (بحار الانوار 51/219، ح9)
فلسفه تاریخ، علمى نظرى است که به تحلیل و تعلیل تاریخ به مثابه کلیتى فراگیر و منسجم و مبتنى بر روابط قاعده مند مى پردازد؛ به گونه اى که نتایج آن معطوف به کارکردهاى عینى است و در آن سؤال هایى همانند علل پیدایش و تکامل تاریخ و مراحل آن، آغاز تاریخ و فرجام آن، نقش خالقیت و ربوبیت الهى و نیز اراده هاى انسانى در پیدایش و تحولات تاریخى، جبهه بندى و مرزبندیهاى اصلى و فراگیر درون تاریخ و عوامل و ریشه هاى آن و . . . مورد بحث و بررسى قرار گرفته و پاسخ مى یابند. ۱- در بررسى فلسفه تاریخ اسلامى، پنج نکته اساسى را باید مورد توجه قرار داد. نخستین نکته اینکه، فلسفه تاریخ اسلامى براساس اعتقاد به حاکمیت اراده و مشیت حق بر کل تاریخ بنا شده است. در یک نگاه کلان مى توان اندیشه هاى فلسفه تاریخى را به دو گروه کلى تقسیم کرد. برخى اندیشه هاى فلسفه تاریخى، جریان حرکت تاریخ را با صرفنظر از حاکمیت اراده و مشیت خداوند متعال تحلیل و برخى دیگر جریان حرکت تاریخ را براساس حاکمیت اراده خداوند متعال تفسیر مى کنند. طبیعى است که اندیشه هاى دینى، بویژه تفکر اسلامى و شیعى، عالم را بر محور حاکمیت حضرت حق بر کل خلقت، تفسیر مى کنند و همانطور که همه عالم را ناشى از اراده، مشیت و اوصاف جمال و جلال الهى مى دانند، معتقدند که آغاز و انجام عالم و تاریخ هم سراسر آیات عظمت الهى و مسیر تحقق اراده الهى است. براساس این نگاه، حرکت تاریخ باید براساس خالقیت و ربوبیت خداى متعال تفسیر شود؛ یعنى خداى متعال هم خالق کل هستى، از جمله بشریت و جریان تکامل تاریخى اوست و هم براساس ربوبیت خود عهده دار سرپرستى و تکامل تاریخ بشرى است؛ چنانکه قرآن مى فرماید: «ربنّا الذى أعطى کلّ شىء خلقه ثمّ هدى». ربوبیت الهى عهده دار تکامل و هدایت انسان به سمت کمال است. بنابراین، نه تاریخ جلوه اى از جلوات ماده و برآمده از ذات ماده است و نه جبر تاریخى بر پیشرفت و تکامل تاریخ حاکم است، بلکه خلقت عالم و تاریخ ناشى از خالقیت حضرت حق و تکامل آن ناشى از ربوبیت الهى است. ۲- براساس فلسفه تاریخ اسلامى حرکت عالم رو به سوى کمال است. اگر ما پذیرفتیم که حکمت و ربوبیت حضرت حق بر حرکت تاریخ حاکم است باید بپذیریم که حرکت کل تاریخ باید به سوى تکامل باشد. نظریه فلسفه تاریخ اسلامى همانطور که به خالقیت و ربوبیت حضرت حق، متکى است به نظریه معاد هم متکى است؛ یعنى حرکت کلى عالم را به سمت قرب به سوى خداى متعال تفسیر مى کند و معتقد است حرکت کلى عالم در پایان خود، به توسعه پرستش خداوند متعال و کمال عبودیت و بندگى ختم مى شود. ۳- نکته سومى که در تحلیل فلسفه تاریخ اسلامى باید بر آن تأکید کرد این است که اراده هاى انسان ها در حرکت تاریخ نقش ایفا مى کنند؛ البته نه به این معنا که چیزى به انسان ـ در عرض اراده خداى متعال ـ تفویض شده، بلکه به همان معنایى که در مبحث جبر و اختیار در مسلک شیعى متناسب با معارف اهل بیت(علیهم السّلام) تبیین شده است؛ یعنى نه جبر است و نه تفویض، بلکه امرى بین این دو است. خداوند متعال به انسان ها اراده داده و به میزانى که مشیت او اجازه دهد و به میزانى که امداد کند، اراده هاى انسانى در تحقق حوادث عالم به ایفاى نقش مى پردازند. از همین جاست که حرکت تاریخ دو سمت پیدا کرده و به دو جبهه تقسیم مى شود: در یک جبهه، اراده هایى عمل مى کنند که بر محور عبودیت خداوند متعال و خضوع و خشوع و تذلل در برابر او قرار دارند. یعنى این اراده ها در برابر اراده حضرت حق، تسلیم و خاضع و خاشعند؛ یعنى با این که حرکت ارادى است اما هماهنگ با ربوبیت تشریعى خداوند متعال واقع مى شود و چون ربوبیت تشریعى با ربوبیت تکوینى هماهنگ است، هماهنگى بین مشیت بالغه و فعل عباد در این منزلت اتفاق مى افتد. از سوى دیگر، چون موجوداتى مانند انسان و جن، داراى اراده و اختیار هستند و در اثر این اراده و اختیار، طغیان هم اتفاق مى افتد و جبهه دوم که از آن به جبهه سرکشى، گردن فرازى و استکبار و تعزّز در برابر خداوند متعال تعبیر مى شود به وجود مى آید.
هر یک از این دو جبهه در حرکت خود دنبال گسترش خویش هستند و به همین دلیل حق و باطل در تاریخ درگیر مى شوند. اصلى ترین تعارضى که در تاریخ وجود دارد، تعارض ایمان و کفر، و عبودیت و استکبار است و حرکت کلى عالم هم در پایان به سمت غلبه عبودیت و بندگى پیش مى رود. نکته قابل تأمل این است که اگر چه اراده هاى انسانى در حرکت تاریخ حضور دارند ولى نقش آنها نقش محورى نیست و سمت و سوى کل تاریخ با مشیت بالغه خداوند متعال مشخص مى شود. انسان ها نمى توانند قوانین کلى خلقت را که ظهور مشیت خداوند متعال است تغییر دهند، بلکه اراده آنها در چارچوب همین قوانین عمل مى کند و در دل این قوانین و در تبعیت آنها، سطحى از تأثیر هم براى آنها قرار داده شده است. هم جبهه حق و هم جبهه باطل به میزان مشیت الهى، مأذون هستند و متناسب با آن مشیت، مورد امداد هم قرار مى گیرند؛ یعنى مشیت بالغه الهى متناسب با حرکت کل، هر دو جبهه را امداد مى کند و بر همین اساس، درگیرى هاى حق و باطل در تاریخ روى مى دهد. ۴- چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل همه اراده ها یکسان، یکنواخت و هم عرض نیستند. بلکه جریان اراده هاى انسانى در طول تاریخ، داراى یک نظام است. این نکته بسیار مهمى است که در تحلیل فلسفه تاریخ اسلامى باید مورد توجه قرار گیرد. بعضى از اراده ها، اراده هاى محورى در کل تاریخ هستند؛ یعنى کل حرکت تاریخ تحت تأثیر آنها واقع مى شود. ما در جبهه حق، انبیاء و اولیاى الهى را داریم که محور حق در طول تاریخ اند و باقى اراده ها به اشتداد و قوت این اراده هاست که در مسیر بندگى خداى متعال قرار میگیرند. محور این انبیا و اولیاى الهى هم وجود نورانى و مقدس نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) هستند که براساس معارف شیعى محور کل بندگى و پرستش در کل تاریخ اند. چنانکه فرموده اند: «بنا عُبِداللّه، بنا عُرِف اللّه» و «لولانا ما عُبِداللّه»؛ یعنى بشدت بندگى و خضوع آنهاست که همه عالم در برابر خداوند متعال سجده مى کنند و به تبع عبادت آنهاست که دیگران، در همه سطوح، خداوند متعال را بندگى مى کنند. حتى انبیاى اولوالعزم(علیهم السّلام) هم تحت سرپرستى و ولایت آنها به رشد مى رسند.در سطوح بعدى، دیگر اراده ها هم نقش دارند. بعضى اراده ها، اراده هاى تبعى اند و تأثیر آنها در فرایندهاى تاریخى بسیار محدود است؛ آنها اراده هایى هستند که سرپرستى یک جمع کوچک و یا جوامع کوچک را برعهده دارند. بعضى دیگر از اراده ها در مقیاس جهانى تأثیرگذارند و برخى هم در مقیاس تاریخ حضور دارند که از جمله آنها انبیاء بویژه انبیاى اولوالعزم (علیهم السّلام) هستند.
اراده اى هم هست که محور کل تاریخ عبودیت و بندگى است و آن اراده شخص شخیص نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان(علیهم السّلام) است. در جبهه مقابل هم اراده هایى وجود دارد که محور جریان کفر در عالم هستند. محوریت آنها گاهى در سطح یک گروه و جامعه کوچک و گاهى هم در سطح جامعه بزرگ کفر در یک عصر و گاهى در سطح تاریخ است. پس، اگر چه تاریخ در فرایندى است که اراده هاى انسانى هم در آن حضور پیدا مى کند اما باید توجه داشت که این اراده ها هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل بر محور اراده هایى که در کل تاریخ تأثیر گذارند شکل مى گیرند. ۵- محور کل در دو جبهه حق و باطل داراى موازنه یکسان نیستند، بلکه در کل عالم خلقت و تاریخ حتماً محور کل در جبهه عبودیت بر محور کل در جبهه باطل غلبه دارد؛ گرچه ممکن است کشمکش طولانى اتفاق بیفتد. بنابراین، جهت گیرى کل بر محور اراده عبودیت شکل مى گیرد. به تعبیر دیگر، سجود و عبودیت نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام ) بر شیطنت شیاطین غلبه مى کند و در مرحله بعد سجود انبیاء بر شیطنت طواغیت و شیاطین انسى و جنى که در مقابل آنها هستند غالب مى شود. و حرکت کل، به سمت غلبه عبودیت پیش مى رود. ظهور این موضوع در عالم دنیا غلبه تمدن الهى بر تمدن مادى است؛ چون جریان تمدن ها در طول تاریخ چیزى جز جارى و سارى شدن اراده هاى انسانى در فاعل هاى مادون، از جمله فاعل هاى طبیعى - که خداوند آنها را مسخّر اراده هاى انسانى قرار داده است ـ نیست؛ به بیان دیگر، وقتى اراده هاى انسانى درهم تنیده مى شود، نظام پیدا مى کند و شکل تاریخى به خود مى گیرد و ابعاد مختلف حیات اجتماعى انسان، از سیاست و فرهنگ و اقتصاد را شکل مى دهد و هماهنگ مى کند و سپس در طبیعت جارى مى شود و فاعل هاى مسخر را هم آغوش و هماهنگ، همراه و هم جهت با خود مى کند و صبغه خاص اراده خود را به آنها مى دهد؛ در نتیجه، تمدن ساخته مى شود. بنابراین، اگر خوب نگاه کنیم دو تمدن را در طول تاریخ مى بینیم: یکى تمدن هاى استکبارى و دیگرى تمدن هایى که بر مبناى ایمان و عبودیت اند؛ البته در بین آنها طیفى از التقاط هم وجود دارد و در پایان هم آنچه ظهور مى کند تمدن الهى بر محور عبودیت و ولایت ولى اللّه الاعظم، (صلوات اللّه و سلامه علیه) است. پس در پایان همین دنیا هم غلبه با عبودیت است و در کل خلقت هم حرکت عالم بر محور ولایت نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و امیرمؤمنان و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام ) شکل مى گیرد، نه بر محور ولایت ابلیس. از نکات پیش گفته مى توان نتیجه گرفت که هرچند حرکت عالم در همین دار دنیا به سمت عصر ظهور است و در این حرکت، که اراده هاى انسانى هم ایفاى نقش مى کنند ولى نه بدان معنا که اراده هاى انسان هاى متعارف، اراده هایى محورى در حرکت تاریخ به سمت صلاح باشند، بلکه محور کل در جبهه حق، ربوبیت خداوند متعال است و در درون این جبهه هم، اراده ولى اللّه محور اصلاح کل است و ولایت و هدایت و سرپرستى آنهاست که تاریخ را به نقطه مطلوب خود مى رساند. شخصیت امام عصر(عج الله تعالى فرجه الشریف) یک شخصیت اسطوره اى نیست بلکه شخصیت ایشان شخصیتى واقعى و محور حرکت بندگى در عصر ما است و حرکت کل ملکوت و ملک عالم با عبادت ایشان تنظیم مى شود و غلبه پایانى بر جبهه باطل هم به همین گونه واقع خواهد شد.
از ویژگیهاى امام دوازدهم (عج) که در روایات اهل بیت علیهم السّلام مورد تأکید قرار گرفته غیبت آن حضرت است ، اما راز این غیبت چیست .نخستین معنی غیبت این است که آن حضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى کند و در دسترس مردم نیست تا مانند دیگر انسانهاى عادى هر کس خواست او را ببیند و آشنا و بیگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند .دومین معناى غیبت این است که حضرت مهدى در میان همین جامعه و همین انسانهاست اما به قدرت خدا هرگاه اراده کند از برابر دیدگان آنان غایب مى شود و دیدگان مردم او را نمى بینند ، همانگونه که موجودات دیگرى چون فرشتگان و ارواح را با اینکه به نص قرآن شریف همه در میان ما هستند و در این جهان موجودند، دیده نمی شوند.سومین معناى غیبت این است که آن حضرت در میان مردم و جامعه زندگى مى کنند و حتى بنا بر روایاتى افراد جامعه آن حضرت را رؤیت مى کنند در حالیکه وى را نمى شناسند.آنچه بدیهى ست و بنا بر احادیث ضرورى است اینکه معناى نخست بطور کلى و عمومى قابل پذیرش نیست. چه آنکه او ولى خدا و هادى و راهنماى حق خواهان است در نتیجه مى بایست به هنگام بروز ضرورتها و مصلحتها در جامعه مؤثر باشد، زیرا او براى انسان و هدایت او مأموریت یافته است. لذا آنچه از احادیث ائمه استفاده مى شود، آمیزه اى از معناى دوم و سوم است. هم هست ( براى مشتاقان سالک) و هم نیست، ( در نظر ظالمان و بد خواهان)
خداوند در قرآن مى فرماید "وجعلنا من بین أیدیهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون" ، وما در برابر آنان دیوارى کشیدیم و در پشت سرشان (نیز) دیوارى و بر دیدگانشان نیز پرده اى افکندیم تا نتوانند بنگرند و ببینند.(اى پیامبر!) هنگامى که تو قرآن تلاوت نمایى، ما میان تو و آنانى که به قیامت ایمان ندارند، پرده اى ستبر قرار مى دهیم.
فلسفه غیبت :
آنچه از منابع حدیثى و تاریخى بدست مى آید این است که خداوند در طول تاریخ بر سنتى استوارهمیشه اصرار داشته است و در میان هر قوم و ملتى آنرا به حرکت آورده و به گونه اى عینیت بخشیده است و آن پنهان سازى معلمان و مربیان راستین بشریت از دیده ها بوده است. از این قانون ژرف امت اسلام نیز استثنا نبوده و به غیبت آخرین امام خود گرفتار آمده است.
حفظ جان امام علیه السّلام :
هرگاه گروهى از شیعیان اطراف یکى از امامان معصوم گرد آمده، از خرمن علمش خوشه اى چیده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه آنها شعله ور شده، با تمام نیرو براى خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته اند.هنگامى که به روایات پیامبر و اهل بیت در مورد امام عصر مى نگریم ، به این نکته تصریح شده است که حکمت غیبت طولانى آن وجود گرانمایه به فرمان خدا، صیانت از جان گرامى و حیات پر برکت او براى تحقق یافتن نویدها و بشارتهاست.چرا که ما مى دانیم دو رژیم سیاهکار عثمانى و عباسى و دیگر حکمرانان خودکامه اى که طى قرون و اعصار در کشورهاى اسلامى بویژه خاورمیانه حکومت مى کردند، همواره تمامى تلاش و کوشش ارتجاعى خود را در راه از میان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانى بکار گرفتند، بویژه پس از دریافت این حقیقت که او طبق آیات و روایات همان اصلاحگر پر شکوهى است که پایه هاى قدرت ظالمانه آنان را به لرزه در خواهد آورد و کاخ بیداد ایشان را منهدم مى سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمین آنان باز خواهد داشت.هجوم و پیگیرى در پیدا کردن مهدى ایجاب مى کرد تا براى نگهدارى جان باقیمانده سلسله امامت ، سلاله نبوت، و مصلح بزرگ بشریت اقدامى بس جدى به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیارى وجود دارد. یکى از علتهاى ظاهرى و ملموس آن همین چگونگى و پیشامد بود، که از سوى دشمنان طراحى شد، و امر عظیم «غیبت» را در پى داشت. در احوالى که یاد شد ضمن مقارناتى زمینه ناپدیدى امام از نظرها فراهم آمد و دوازدهمین هادى، به فرمان الهى و به قدرت و حکمت خدائى از نظرها پنهان شد.
قدرشناسى :
دیگر از راز و رمزهاى پیچیده نهان زیستى امام مهدى بازشناسى ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چرا که قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید، از این روست که بازگشت این نعمت به هنگام ظهور به خورشیدى که از کرانه غروب خود سر بر آورد، تشبیه شده است .و این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت نشأت گرفته از امور اجتماعى بسیارى است که یکى از مهمترین آنها بى توجهى و قدرنشناسى از مقام ولایت، امام معصوم زمان وکناره گیرى از دریاى بى کران دانش ، حکمت و معارف او و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است و بدین علت است که چنین گوهرى از کفها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز نمی گردد.
آزمایش مردم :
امتحان و آزمایش یکى از حکمتهاى غیبت ولى زمان است که خود از سنتهاى الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایشهاى مختلفی به بوته امتحان مى سپارد، از این رو کسانى که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى آورده است، ایمان بیاورند، دیگر طولانی شدن غیبت آن گرانمایه، از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر آنان نمى کاهد .
تغییرات فرهنگى و روانى در دوران غیبت :
از جمله اسرار غیبت امام آن است که در دوران غیبت ملل جهان به تدریج براى ظهور آن مصلح حقیقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى پیدا کنند، زیرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پیامبران و دیگر حجتهاى خداوند نیست که بر پایه اسباب و علل عادى باشد، چرا که روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقایق ، حکم به واقعیات ، ترک تقیه و شدت در امر به معروف و نهى از منکر، مؤاخذه سخت از کارگزاران و صاحب منصبان ، رسیدگى به کارهاى آنها است، که انجام این امور نیاز به تکامل علوم ، معارف، رشد فکرى و اخلاقى بشر دارد، بطورىکه زمینه عالمگیر شدن تعالیم اسلام و جهانى شدن حکومت قرآن فراهم باشد.
بازشناسى مؤمن از کافر :
یکى دیگر از رازهاى غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگى است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خود آشکار شود که تا چه حد در راه دین ، مذهب، آئین و کیش خود استقامت و پافشارى مى توانند کرد تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند، با امتحان باید خوب از بد، کافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زیبا جدا، ایمان مؤمنین محکم شود و شک و شبهه ای باقى نماند و حجت الهى بر خلق تمام شود.
مقدمه
امنیت، از نیازهای اولیه زندگی به شمار میرود که از دیرباز مورد توجه و از دغدغههای بشر بوده است. بنابراین، بهراحتی میتوان ادعا کرد که تاریخی به درازای زندگی بشر دارد و اگرچه در طول دورانهای مختلف، ابعاد و ابزار آن متحول شده، انکار وجود آن دشوار است. تلاش فردی و دستهجمعی بشر در تاریخ برای تأمین آن، شاهدی بر این مدعاست. برای مثال، تأسیس جامعه ملل و سپس سازمان ملل، از نمونههای اصلی تلاشِ انسان غربی در این عرصه است. البته چنین طرحهایی چندان ثمربخش و مفید نبوده و وقوع جنگهای بینالمللی و رقابتهای تسلیحاتی، حکایت از ناتوانی این سازمانها در تأمین صلح و امنیت جهانی دارد.
در کنار این تلاشها، نظریات بسیاری نیز درباره صلح و امنیت جهانی ارائه شده است؛ نظریاتی چون «امنیت دستهجمعی»، «جماعت امنیتی» و «رژیم امنیتی»، در زمره این گروه از نظریات هستند. در «امنیت دستهجمعی» از رهگذر همکاری حکومتها با هم، شبکه گسترده و بههمپیوستهای پدید میآید و ترس از واکنش دستهجمعی دیگران، حکومتها را از تعرض باز میدارد. در «جماعت امنیتی»، مبنای جماعت، امنیتی است که از توسعه اصول اخلاقی حاصل میشود. اما در «رژیم امنیتی» طرح اولیه این است که دولتها به تأسیس نهادهایی برای مدیریتِ اختلافات اقدام کنند تا از این طریق، همکاری و صلح به ارمغان آید.
امروزه توجه گروه مشخصی از اندیشهورزان حوزه روابط بینالملل و کارشناسان مسائل امنیتی به طرح «جماعت امنیتی» جلب شده است. طراح اصلی این نظریه کارل دویچ است. در این رویکرد، بیش از زبان قدرت یا عوامل مادی، عناصر دیگری چون معرفت یکسان، نیروهای عقیدتی و تأثیرات ناشی از محیط هنجاری یکسان، دخیل هستند. توجه جهان معاصر به مقولاتی چون هویت، هنجار و بستر اجتماعی، در سیاست جهانی، نشان از اقبال ضمنی به رویکرد دویچ دارد.
با این همه، نظریه سیاسی اسلام، فرای همه این نظریات بشری است. اسلام دینی الهی است و بنابراین، با آگاهی به تمام جوانب امور، دستورالعملهای لازم را در هر مسئله دارد. توجه خاص اسلام به ابعادی چون فرهنگ، سیاست، اقتصاد، اجتماع، خانواده و قضاوت، با تأکید بر وجوه فردی، جمعی، داخلی و بینالمللی و ارائه نکات و دستورهای مهم در هر زمینه، نگاه همهجانبه اسلام به امنیت را مینماید. بنابراین، سیستم امنیتی ویژهای در حکومت مبتنی بر دستورهای اسلامی برقرار خواهد شد و میزان این امنیت در حکومت ولیّ خدا، به حد اعلای خود خواهد رسید؛ زیرا اجرای دستورهای الهی که مبتنی بر نیاز بشری است، به عالیترین شکل صورت خواهد پذیرفت.
غالب مکاتب بشری و ادیان الهی، به وجود منجی در عالم اعتقاد دارند و ما نیز در نظام سیاسی اسلام، زمین را خالی از حجت خدا نمیدانیم. حضرت علی(ع) در صدمین خطبه نهج البلاغه میفرمایند:
آگاه باشید! مَثَل آلمحمد (ص) چون ستارگان آسمان است. اگر ستارهای غروب کند، ستاره دیگر طلوع خواهد کرد تا ظهور صاحبالزمان. گویا میبینم در پرتو خاندان پیامبر (ص)، نعمتهای خدا بر شما تمام شد و شما به آنچه آرزو دارید، رسیدهاید.
ما شیعیان به وجود مبارکی معتقدیم که آخرین ستاره آسمان ولایت و منجی آدمیان است. همچنین معتقدیم این منجی، در پایان تاریخ بشری ظهور میکند و حکومت عدل الهی را برقرار میسازد. مسئله امنیت که از مباحث مهم هر حکومتی است، برخلاف حکومتهای کنونی، در حوزه حکومت جهانی مهدوی، ابعادی گسترده و فراگیر مییابد. بر این اساس، در این مقاله با مروری بر مسائلی چون «چیستی امنیت و ابعاد آن»، «جایگاه امنیت در نظام سیاسی اسلام» و «چالشهای پیش روی جهان معاصر»، به بررسی مقوله امنیت در چارچوب حکومت مهدوی و ابعاد آن خواهیم پرداخت و در نهایت، امکانپذیری تحقق امنیت مطلق و فراگیر در این مقطع زمانی را بررسی خواهیم کرد.
گفتنی است که به علت گستردگی مباحث و ابعاد امنیتی، در این مقاله تنها به مهمترین آنها اشاره میشود و سپس در هر بُعد، برترین نمودهای چالشهای امنیتی پیش روی جهان معاصر، بررسی میگردد و در نهایت، با استناد به آیات و روایات، این بُعد امنیتی در حکومت مهدوی اثبات خواهد شد.
چیستی امنیت
واژه امنیت، برگرفته از ماده «امن»، در لغت به معنای ایمنی، بیهراسی، اطمینان، آرامش و آسودگی است. اما در اصطلاح، با توجه به گستردگی حوزه علوم انسانی، تعاریف بسیاری را میپذیرد. برای مثال، چنین تعریفی ارائه میدهند:
امنیت ملی، حالتی است که ملتی، فارغ از تهدیدِ از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی و یا خاک خود به سر میبرد. دانشنامه بینالمللی علوم اجتماعی، امنیت ملی را توان یک ملت در حفظ ارزشهای داخلی از تهدیدات خارجی میداند. در تعریف دیگری آمده است:
امنیت در بُعد عینی، فقدان تهدیدات نسبت به ارزشها، منافع و اهداف و در جهت ذهنی، فقدان ترس از اینکه این بنیانهای ملی (ارزشها، منافع، اهداف) مورد هجوم فیزیکی و غیرفیزیکی واقع بشوند را مورد سنجش قرار میدهد.
نیز آمده:
امنیت وضعیت مطلوب را گویند که مردم یک جامعه، در آسایش و به دور از ترس و ارعاب، به حیات اجتماعی خود ادامه میدهند...
تفسیرهای مختلف و گاه بحثبرانگیز درباره این واژه، باعث شده تا عدهای آن را «نمادی مبهم» و دستهای دیگر آن را «کلمهای با معانی بسیار» بدانند. در مجموع میتوان امنیت را فقدان تهدید ذهنی و فیزیکی در عرصههای مختلف زندگی بشری دانست.
تصور این واژه در بدو امر، منعکسکننده بُعد نظامی مسئله، یعنی ایمنی از جنگ و تسلیحات نظامی است؛ چنانکه تعاریف سنتی این واژه در دنیای غرب (مکتب رئالیسم) ، بر قدرت و صلح متمرکز است . چنین اندیشهای، یعنی «امنیت به معنای فقدان تهدیدات نظامی»، در دوران تمایل دولتها به سلطهجویی و کشورگشایی و حاکمیت تفکرِ «جنگ به مثابه ابزار ممتاز سیاست خارجی» بر کشورهای اروپایی، در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل مسلط گردید. ولی امروزه با تحولات اساسیای که در نظم جهانی رخ داده و با اهمیت یافتن سایر حوزههای امنیتی، چنین برداشتی کلاسیک محسوب میشود. گرایش برای به حاشیهراندن نیروهای نظامی در معادلات امنیتی، از جریانی سیاسی ـ تاریخی سرچشمه میگیرد که تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد تجلی آن هستند. هدف هر دو سازمان، جایگزین کردن ابزارهای حقوقی، قانونی، دیپلماتیک و... به جای کاربرد نیروی نظامی، برای حل اختلافها و پایانبخشیدن به درگیریها بود که متعاقباً اصالت و اهمیت یافت و به صورت رویکردی تمامعیار رخ نمود. منتقدان مفهوم سنتی امنیت معتقدند که عناصر و مؤلفههای جدید امنیتی، اقتصاد، دانش فنی، محیط زیست و... هستند و در این میان، عامل اقتصاد مهمتر است. برای مثال، باری بوزان در تقسیمبندی تهدیدات به پنج گروه اشاره میکند: نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی. گروهی دیگر از اندیشورزان (مارکسیستها) عدم مساوات اقتصادی را منشأ همه تهدیدها میدانند. گروهی نیز مانند کارولین توماس با عنایت به وضعیت کشورهای جهان سوم، از تهدیدهای ویژهای چون ملتسازی، سلامتی و تأمین غذایی نام میبرند. با وجود این، بیگمان تهدیدهای نظامی، اولویت خود را در مسائل امنیتی از دست دادهاند و مؤلفههای دیگری در این عرصه خودنمایی کردهاند.
با این تفاسیر، ما امنیت را واژهای فراگیر شامل ابعادی چون اقتصاد، فرهنگ، سیاست، اجتماع، حقوق و محیط زیست میدانیم که غفلت از هر کدام، میتواند منبع عمدهای برای ناامنی باشد. لذا در ترسیم هر استراتژی موفق امنیتی، علاوه بر توجه به واقعیات در راستای تأمین حداکثر منافع و مصالح و اهداف ملی در چارچوب ارزشها و هنجارهای بنیادین، نیازمند عنایت به تمامی مقولات بالا هستیم. گفتنی است که اگرچه ابعاد و حوزههای امنیتی متحول گشته، مسئله تأمین امنیت هنوز در رأس اهداف دولتهاست و در حوزه مطالعات استراتژیک داخلی و بینالمللی، اهمیتی روزافزون یافته است.
جایگاه امنیت در نظام سیاسی اسلام
امنیت، در گفتمان سیاسی اسلام شباهت بسیاری به سلامت دارد و احادیث اسلامی آنها را دو نعمت ناشناخته نام بردهاند. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است:
امنیت و سلامت دو نعمت است که بسیاری از مردم در آن مغبونند.
امنیت در اندیشه حضرت علی(ع)، علاوه بر همهجانبه بودن، مقدمه برقراری عدالت و آزادی در جامعه است. در کتاب فقه سیاسی اسلام آمده:
اسلام، امنیت را یکی از اصول زندگی و حالتی اجتنابناپذیر در زندگی جمعی و عنصری ضروری در بهرهوری از مزایا و مواهب حیات، و نیز زمینهساز تکامل و ارتقای بشر تلقی کرده است و آن را از مقدسترین آرمانهای بشری و الهی یاد نموده است.
چنانکه در آیه 55 سوره نور آمده، امنیت بالاترین نویدی است که به جامعه برین در راه ایمان و عمل صالح داده میشود:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِیِ ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا)؛
خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند.
حضرت علی(ع) در خطبه 105 نهج البلاغه، اسلام را رمز امنیت میشمارد و میفرماید:
خداوند، اسلام را برای گروندگانش رمز امنیت خواست.
بنابراین، اسلام، امنیت را شرط حرکت عظیم اجتماعی برای ملت و زمینهساز پیشرفتهای معنوی و مادی میداند و از منظر اسلام، میتوان امنیت را سلامتی و مصونیت از هر تهدیدی دانست. هر حکومت و جامعهای، برای تحقق اهداف خود نیازمند ایمنی از تهدیدات است. حکومت اسلامی نیز از این امر مستثنا نیست. حکومت مهدوی، آیینه تمامنمای حکومت اسلام است و در زمان تحقق خود، تجلیبخش حوزههای مختلف امنیتی است. ما در نظام سیاسی اسلام بر این اعتقادیم و بر ادعای خود، دلایلی مستحکم از آیات و روایات داریم. مباحث بعدی این مقاله، دربرگیرنده ابعاد مختلف امنیت در حکومت حضرت ولیعصر(عج) است.
جایگاه امنیت در حکومت مهدوی
الف) امنیت اقتصادی
ارتباط میان اقتصاد و امنیت، ارتباطی تازه و نو نیست. توجه به قانون اساسی کشورها نشان میدهد که بهبود وضع اقتصادی و تأمین امنیت، دو هدف اصلی همه نظامهاست. در بُعد مطالعات امنیتی، پس از افول نظریه امنیت نظامی، اقتصاد جایگاه فراگیرتری یافت و لذا، منازعات نظامی جای خود را به رقابتهای اقتصادی داد. اقتصاد، در هر زمانی دربرگیرنده مقولات تأمینکننده معاش مردم بوده و به اموری چون منابع طبیعی، نیروی انسانی و تلاش و فعالیت بشری وابسته است. از چالشهای اصلی در این عرصه میتوان به نابرابریهای اقتصادی، کمبود منابع، غارتگریها و انتقال منابع به سایر حوزههای امنیتی اشاره کرد که در جهان معاصر، نمودهای عینی آن وجود دارد. طبقات مختلف اقتصادی فقیر و غنی، نابرابریهای اقتصادی و توزیع ناعادلانه را مینماید. غارتگریهای امپریالیسم جهانی، موجب کمبود منابع در کشورهای ضعیف گردیده و نظامیگری در عرصه داخلی و بینالمللی که بسیار به پشتوانه اقتصادی نیاز دارد، باعث انتقال ثروتهای ملی به این حوزه شده است. تمامی این مشکلات، به دنبال خود ناامنیهای اقتصادی به بار میآورد و اقتصاد ضعیف، پیآمدهای دیگری، چون ضعف و ناتوانی در جریان رقابتهای بینالمللی، تحدید قلمرو نفوذ در سیستم بینالمللی، افزایش آسیبپذیری دولتها در رویارویی با تهدیدها و نارضایتی عمومی در داخل کشور را دربردارد.
بنابر آیات و روایات، حکومت صاحب الزمان(عج) از این ناامنیها به دور است. در خصوص وجود منابع طبیعی باید گفت که ظهور حضرت، کلید گشایش گنجهای زمین و آسمان است. در جلد چهارم مستدرک، ص 558، از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود:
در پایان امت من، مهدی(عج) خروج میکند. خداوند باران را به واسطه او فرود میآورد و زمین گیاه خود را میرویاند. او اموال را به تساوی تقسیم میکند و چهارپایان فراوان میگردند و این امت بزرگ میشود.
همچنین در آن کتاب، از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود:
مهدی(عج) در امت من است... پیروان من در آن زمان نعمتی مییابند که هرگز همانند آن نعمت نیافتهاند. زمینخوردنیهای خود را عطا نموده و چیزی از آن اندوخته نمیکند. ثروت در آن روز مانند خرمن، جمعآوری میشود... .
در روایتی دیگر آمده است:
هنگامی که قائم قیام کند... زمین گنجهای پنهان خود را ظاهر میکند و برکاتش را آشکار میسازد و بینیازی همه مؤمنان را فرامیگیرد؛ بهطوری که کسی محلی برای پرداخت صدقه و احسان خود پیدا نکند.
در امنیت اقتصادی، علاوه بر اهمیت وجود منابع و ثروتهای خدادادی، عدالت و توزیع عادلانه ثروت میان مردم نیز مؤلفهای مهم است. امام علی(ع) در خصوص عدالت فرمودهاند:
خداوند سبحان، عدالت را قوامبخش (زندگی) مردم قرار داده است و مایه دوری از حقکشیها و گناهان و وسیله آسانی و گشایش برای اسلام.
ایشان در جای دیگر میفرمایند:
عدالت، شالودهای است که هستی بر آن استوار است.
از جمله ویژگیهای وجودی معصومان (علیهم السلام) و لازمه امامت آنان، عدالت است. در اینباره هیچ شکی نیست و میتوان با قطعیت تمام گفت که امام زمان(عج) در مسئله توزیعهای اقتصادی، به هیچ وجه ناقض عدالت نخواهد بود. در روایتی از امیر مؤمنان(ع) آمده است:
خداوند تبارک و تعالی دنیا را از بین نمیبرد تا قائم ما اهلبیت قیام کند. او دشمنان ما را به هلاکت میرساند، جزیه از کسی نمیپذیرد... مردم را به گرفتن اموال میخواند و آن را به طور مساوی بین آنها تقسیم میکند و در میان امت به عدل رفتار میکند.
طبری در کتاب بشاره المصطفی از طاووس نقل کرده که گفت:
مهدی(عج) در بذل مال بسیار بخشنده است. با فقرا و بیچارگان مهربان و با کارگزاران سختگیر است... .
در جای دیگر آمده:
... حقوق سالانه و ماهانه مردم دوچندان به آنان پرداخت میشود و بین همه مردم مساوات برقرار میگردد تا آنجا که دیگر کسی محتاج زکات نیست... .
با اعمال عدالت در عرصه اقتصاد، از عوامل مهم بیثباتی و ناامنی که همان نارضایتی عمومی است، از بین خواهد رفت.
در مسئله نظامیگری، باید به این مطلب اشاره کنیم که با امنیت فراگیری که در حکومت امام زمان(عج) برقرار میشود و با نابودی ابرقدرتهای استعمارگر، نظامیگری و مسابقات تسلحیاتی منتفی است. نتیجه این امر، انتقال منابع و ثروتهای ملی به سایر حوزههاست که خود باعث رشد، توسعه و غنای اقتصادی میشود و صلح و امنیتی افزونتر به بار خواهد آورد.
در پایان این مبحث، به کلام زیبای امیر مؤمنان(ع) در خطبه 138 نهج البلاغه اشاره میکنیم:
... زمین میوههای دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون میریزد و کلیدهایش را به او میسپارد. او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) را که تا آن روز متروک ماندهاند، زنده میکند.
2. امنیت سیاسی و نظامی
از دیگر وجوه امنیتی در هر حکومتی، شق سیاسی و نظامی آن است که به علت ارتباط نزدیک این دو، آنها را در یک مبحث آوردهایم. مهمترین چالشهای حوزه سیاست در دنیای معاصر، مسائلی چون مشروعیت نهادها و نظامهای سیاسی، تشخیص «خودی» و «غیرخودی» و وجود ابرقدرتها و زورمداران جهانی است که حوزه امنیت جهانی را تحت تأثیر خود قرار دادهاند.
مشروعیت نظام سیاسی که اشاره مستقیمی به روش به قدرت رسیدن حاکم دارد، از مهمترین عوامل ثبات و امنیت داخلی و بینالمللی هر کشور است. نظامی که فاقد مشروعیت سیاسی باشد، از پایگاه مردمی برخوردار نیست و پایهای سست و لرزان دارد. این معضل میتواند زمینه را برای وابستگی سیاسی نظام به ابرقدرتها فراهم آورد. از نمونههای تاریخی آن، نظام شاهنشاهی پهلوی است که ضعف داخلی و نبود پایگاه مردمی، از جمله عوامل دخیل در وابستگی روزافزون آن بوده است. غالباً بین امنیت سیاسی و میزان استبداد رژیمها، رابطه معکوس وجود دارد؛ چراکه استبداد، منجر به خشونت و خشونت نیز ازبینبرنده تعادل و امنیت سیاسی در جامعه است. نظامهای مستبد و دیکتاتوری، همواره مایه ویرانیها، غارتها، قتلها و بسیاری ناامنیهای دیگر در عرصه اجتماع بشری بودهاند. از منظر امام علی(ع)، استبداد، به انحصارطلبی میانجامد و موجب قیام مردم علیه حکومت میشود.
از منظر اسلام، هر حکومت باطلی مطرود است. حکومت، تنها از آنِ خداوند متعال است و اولیای خدا به اذن او بر مردم حاکمند. طبق آیات و روایات، غلبه حق بر باطل و نابودی حکومتهای نامشروع، امری حتمی است؛ حتی اگر یک روز به پایان دنیا مانده باشد. خداوند متعال در آیه 81 سوره اسراء میفرماید:
(قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً)؛
بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى، باطل همواره نابودشدنى است.
از امام باقر(ع) در تأویل این آیه روایت شده که حضرت فرمودهاند:
زمانی که قائم قیام کند، پادشاهی باطل را از بین میبرد.
این وعده الهی حق است؛ چنانکه روایت شده بر بازوی راست حضرت صاحبالزمان(عج) این آیه حک گشته است. با تحقق این امر، پادشاهی و حاکمیت، به جایگاه اصیل خود (حکومت اولیای الهی) باز خواهد گشت. آن امام، از مشروعیتی الهی برخوردار است و لذا، موجبات ناامنیهایی که در حکومتهای باطل مشهود است، از بین خواهد رفت.
در خصوص چالش بعدی در عرصه سیاست امروزین، یعنی تشخیص «خودی» و «غیرخودی»، باید گفت که حریم امنیتی هر جامعه، در وهله اول، نیازمند تعریفی از این دو مفهوم و ترسیم مرزهای هویتی بین این دو است. تشخیص دوست و دشمن و تعیین چنین مرزهایی، دشوار و شکننده است و از دیرباز رهبران دولتها را به خود مشغول داشته است. در صحنه چالشهای امنیتی، همواره «نوش» با «نیش» و «هویج» با «چماق» قرین بوده است. اما در حکومت مهدوی، با حضور امام زمان(عج)، این تعیین و تشخیصها امری محال نیست و دشمن از دوست، به راحتی باز شناخته میشود. در کمال الدین از امام صادق(ع) آورده شده:
زمانی که قائم قیام کند، هیچ کس از آفریدگان خدا در برابر او نمیایستد، مگر آنکه او را میشناسد؛ شایسته باشد یا ناشایسته. در شخص او نشانهای است برای اهل فراست و او همان راه ثابت است که با نور خدا مینگرد و از جانب خدا سخن میگوید و چیزی از او پنهان نیست.
در تفسیر برهان جلد دوم، صفحه 1027، در خصوص آیه شریفه (یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ...) از امام صادق(ع) روایتی آمده است که فرمود:
خداوند ایشان (مجرمان) را میشناسد و لیکن درباره قائم(عج) آمده که ایشان را با نشانهای پیشانیِ آنان میشناسد.
با این تفاسیر، در عرصه حکومت ولیعصر(عج)، خودی و غیرخودی نه تنها شناخته میشوند، بلکه دشمنان و غیرخودیها به هلاکت خواهند رسید. امپریالیسم و استکبار جهانی از نمودهای عینی ناامنی و دشمنی در دنیای کنونیاند که با دلایل عوامفریبانه خود و در جهت منافع و اهدافشان بر کشورهای ضعیف که از نظر منابع طبیعی غنی هستند، چنگ انداخته و غارتگری میکنند. حضور امام زمان(عج) در عصر ظهور، موجب قطع شدن ایادی استکبار جهانی میشود. در نتیجه این امر، امنیت به کشورهای مستضعف جهان و ملل محروم و ستمدیده باز میگردد و ثروتهای ملی آنان در راه رشد و شکوفایی مردمی به کار برده خواهد شد.
در حوزه نظامی، مهمترین مسئله، بحث گسترش تولید سلاحهای هستهای است که خواب آرام را از چشم کشورها ربوده و توان تخریبی آن روزافزون است. اغلب قدرتمندان جهانی این تسلیحات را عامل بازدارنده در مقابل دیگر قدرتها میدانند. اما نکته اصلی اینجاست که به هنگام لزوم، از استفاده از این تسلیحات بیم و هراسی ندارند. نمونه آشکار آن، کشتار مردم بیدفاع هیروشیما و ناکازاکی است که امریکا عامل آن بود. علاوه بر همه اینها، تکثیر سلاحهای هستهای، هزینههای اقتصادی و زیستمحیطی فراوانی دارد که خود موجبات ناامنی را فراهم میآورد. با نابودی زورمداران جهان در دولت پربرکت مهدوی، مسئله مسابقات تسلیحاتی و ناامنی هستهای منتفی خواهد بود.
3. امنیت اجتماعی
بدانید، آن کس از ما که فتنههای آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گام مینهد و بر همان سیره و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) رفتار میکند تا گرهها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد سازد، جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجویان پراکنده را جمعآوری کند. حضرت مهدی(عج) سالهای طولانی در پنهانی از مردم به سر میبرد. آنچنان که اثرشناسان، اثر قدمش را نمیشناسند، گرچه در یافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنهها آماده میگردند و چونان شمشیرها صیقل میخورند. دیدههایشان با قرآن روشنایی گیرد و در گوشهایشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حکمت سر میکشند.
مسئله قومیتها و نژادها در عرصه اجتماعات بشری همواره چالشآفرین بوده است.
قوم عبارت است از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی از حس منافع و مسئولیت.
بنابراین، قوم دارای عناصری محوری چون هویت، اعتقاد، آگاهی و فرهنگ مشترک است. به نظر میرسد بحث امنیت اجتماعی از منظر چالش قومیتگرایی و تعصبات نژادی، جلوه مهمتری داشته باشد. مرور تاریخ، نشانگر بحرانهای داخلی و بینالمللی است که ریشه در قومیتگرایی، تعصبات نژادی و نبود هویت واحد دارد. تجربه نژادپرستی آلمان نازی که سفید را نژاد برتر میدانست و از کشتار دیگر نژادها ابایی نداشت و بحرانهای داخلی امریکا که بر اثر تبعیض نژادی میان سیاه و سفید رخ میدهد، از نمودهای عینی تاریخی است.
آنچه زیبا و امیدبخش به نظر میرسد، تجلّی و تحقق حضور مردی است که در آیندهای نزدیک به این مسائل پایان میبخشد. در عرصه حکومت مهدوی، آنچه مایه ارزش و تعالی بشر است، تقوا و اسلام است. کرامت انسانی در این نظامها بر پایه ایمان و عمل صالح است. این ملاکِ ارزشی، هویت دینی واحدی به مردم میبخشد که در همشکننده هویتهای کاذبی، چون ناسیونالسیم که نتیجه تلاش بشر برای ایجاد همرنگی در درون ملتهاست و یا جنبش فمینیسم که به دنبال تعریف هویت بر مبنای جنسیت و وارد کردن آن به عرصه سیاست و قدرت است، خواهد بود. از ابنبکیر نقل شده که میگفت:
از حضرت ابیالحسن(ع) معنی کلام خداوند در آیه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُُرْجَعُونَ) را پرسیدم. فرمود: «در شأن قائم فرود آمده است. زمانی که خروج کند، یهود و نصاری و آفتابپرستان و زندیقان و مرتدان و کافران، شرق و غرب زمین را گرفته باشند. پس اسلام را بر آنان عرضه میدارد. هرکدام که اسلام آورد، او را به نماز خواندن و دادن زکات و آنچه مسلمانان به آن مأمور میباشند، امر میکند و هرکه اسلام نیاورد، گردن او را میزند تا آنکه در مشرق و مغرب کسی نماند، مگر آنکه خدا را به یگانگی بشناسد.»
با حاکم شدن کلمه توحید بر تمام سرزمینها، وحدت و یگانگی هویتی بر بشر حاکم میشود و امت اسلامی به تمام معنای کلمه به وجود میآید. پیآمد این امر، کنار گذاشتن اختلافات قومی و تعصبات نژادی و خروج از بحرانهای اجتماعی است.
همچنین در حوزه امنیت اجتماعی، مسئله احساس امنیت افراد نسبت به هم مطرح است که در زندگی روزمره آنان جریان دارد. شیخ مفید امنیت مردم در اجتماعِ زمان حکومت حضرت مهدی(عج) را با نقل روایتی روشن میسازد:
... در دوران او ظلم و ستم برطرف شود، راهها امنیت پیدا کند، زمین برکات خود را خارج گرداند، هر حقی را به صاحب آن برگرداند... .
4. امنیت فرهنگی و معنوی
امروزه فرهنگ، از موضوعات مهم عرصه اجتماعی و مسائل امنیتی است. بهخصوص با مطرح شدن بحث جهانیشدن و خطر یکپارچهسازی فرهنگی، همچنین شکستن مرزهای امنیتی به وسیله وسایل ارتباطی، اهمیت این حوزه افزونتر گردیده است. از منظر امام خمینی، امنیت فرهنگی مقدم بر امنیت سیاسی و اقتصادی است. فرهنگ با اندیشه و باور و ذهن افراد سروکار دارد و اساس هر تحولی است.
فرهنگ به مجموعهباورهایی اطلاق میشود که در ذهن افراد جامعه نهادینه شده است. بنابراین، میتوان گفت که نقش تکتک افراد جامعه و طبایع آنها در شکلگیری هر تفکر و فرای آن، فرهنگی برجسته است. بر اساس نظر برخی فیلسوفان و دانشمندان که از سطح تحلیل خرد استفاده کردهاند، طبع بشر منبع اصلی ناامنی است. افرادی چون ماکیاولی ، انسانها را ذاتاً شرور میدانند و کسانی چون هابز ، حتی انسان را گرگ انسان برمیشمارند.
ما بر این اعتقادیم که اگرچه طبع بشری، در شکلگیری فرهنگها یا ناامنیهای اجتماعی دخیل است، با توسعه آموزشی، اخلاقی و مذهبی، میتوان امیدوار بود که بشر جایگاه اصلی خود را بشناسد و اصول اخلاق و ارزشی را در جامعه اجرا کند.
ما در نظام تشیع، به تحقق وعده الهی، یعنی برپایی حکومت عدل الهی امیدواریم. در اینصورت اسلام عزیز که طبق روایات جز اسمی در آخرالزمان از آن اثری نمیماند، احیا و زنده میشود. خداوند در آیه نهم سوره صف میفرماید:
(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)؛
او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
شیخ مفید از علی بن عقبه و او از پدرش نقل کرده که گفت:
هنگامی که قائم(عج) قیام کند...، هر کس اهل هر دینی باشد، به اسلام گرایش پیدا کند و به آن ایمان آورد.
آگاهی و معرفت از لوازم اصلی تأمین امنیت فرهنگی است. با زنده شدن اسلام و برپایی حکومت الهی، طبیعت بشر به جایگاه اصیل خود، یعنی مقام خلیفه اللهی واقف میشود. در این جایگاه است که فرهنگ غنی اسلامی برپا خواهد شد و آرامش و طمأنینه فرهنگی و معنوی باز خواهد گشت.
نکته مهم دیگر این است که عرصه سیاست، سالهای متمادی خالی از مباحث اخلاقی و هنجاری بوده و اندیشورزان، حضور چنین مؤلفههایی را در سیاست انکار کردهاند. اما به مرور زمان، جایگاه اخلاق، هنجار و ارزش در این حوزه پررنگتر شده و نظریات جدیدی با عنوان نظریه هنجاری پا به عرصه وجود گذاشتهاند. اما گاه فهم مسائل ارزشی و اخلاقی و تشخیص آن از شعارهای عوامفریبانه و بدعتها در سیاست، امری دشوار است. در دنیای زر و زور و تزویر کنونی که تبلیغات، فریب افکار عمومی و شعارهای دروغین در قالب ارزشها، نقش مهمی یافته و ابرقدرتهای جهانی با بهرهگیری از این راهکارها، اعمال ننگین خود را ارزشمند و منطبق عدالت جلوه میدهند، وجود مبارک امام زمان(عج) میتواند چنین راه دشواری را بر بشر هموار کند. در روایتی از امام باقر در تفسیر آیه 41 سوره حج (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ... وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الأُمُورِ) ، آمده است:
این آیه در مورد آل محمد (ص) و مهدی(عج) و یاوران آنان است که خداوند آنان را مالک مشرق و مغرب زمین میگرداند و دین را آشکار میسازد و به وسیله او و یارانش، بدعتها را نابود میکند، همانطور که بیخردی را به وسیله حق، نابود نمود و چنان کند که اثری از ستم دیده نشود و به نیکیها فرمان میدهد و از زشتیها جلوگیری میکند.
مسلماً اگر زمینه تشخیص صحیح از ناصحیح و عدل از ظلم فراهم شود، اذهان مردم آرامش و اطمینانی بیوصف خواهد یافت که در تسکین زندگی روزمره آنان بیاثر نخواهد بود. مولا علی(ع) در خطبه 138 نهج البلاغه میفرماید:
او خواستهها را تابع هدایت وحی میکند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند. در حالیکه با نام تفسیر، نظریههای گوناگون خود را بر قرآن تحمیل میکنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد.
5. امنیت علمی
بشر در طول ادوار مختلف، با کشف قوانین طبیعی پا به عرصه علوم طبیعی گذاشت و با بهرهمندی از عقل و استعدادها و تواناییهای ذاتی، توانست بر نظام طبیعت چیره شود. اما نکته اصلی اینجاست که علوم بشری همواره در تغییر و تحول است و نمیتواند حکم قطعی در مورد مسائل ارائه دهد. علت این است که عقل بشری احاطه کامل بر علوم و قوانین طبیعی ندارد و همه چیز را با تجربه میآموزد. روزگاری ممکن است به این نتیجه برسد که مشاهده و تجربه، ملاک علمی بودن مسائل است و هر آنچه از بوته آزمایش گذشت، علمی است (پوزیتویسم ). و روزگاری دیگر ممکن است در همه مسائل و بهطور کلی در وجود حقایق شک کند و به نسبیتگرایی برسد (پست پوزیتویسم ). بنابراین، حوزه علوم بشری همواره با ناامنیهای فکری و دگرگونیها روبهروست. با وجود این گستردگی در علوم کنونی، در احادیث و روایات آمده که مردم در زمان غیبت، تنها به دو حرف از 27 حرف علم، آگاه خواهند شد. اما در زمان حکومت حضرت، تمام حروف آن در میان مردم منتشر میشود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
علم و دانش 27 حرف است. آنچه تاکنون همه پیامبران آوردهاند، دو جزء بیشتر نیست و مردم تا امروز، جز دو حرف از علم، آگاهی ندارند. وقتی قائم(عج) قیام کند، 25 حرف دیگر را آشکار مینماید و در میان مردم پخش میکند و آن دو حرف را نیز به آن ضمیمه میکند و 27 حرف در میان مردم پخش میشود.
در روایتی دیگر از حضرت علی(ع) آمده:
(آنگاه که حضرتش ظهور کرد)... علم و دانش در دلهای مؤمنین قرار گیرد، تا جایی که مؤمنی نیازمند دانش برادرش نمیشود.
علمی که ولیّ خدا بر مردم عرضه میکند، علم الهی است و قطعیت و ثبات را به همراه دارد، نه شکاکیت و نسبیت را و در نتیجه، نویدبخش آرامش فکری خواهد بود.
6. امنیت قضایی و حقوقی
حقوق بشر از جمله موضوعات و مجادلات جهانی است که حتی دستآویز قدرتهای بزرگ، برای پیگیری اهداف شوم و توسعهطلبانه قرار گرفته است. وضعیت اسفناک عراق در چند سال اخیر، نمونه بارز این مسئله است. از سوی دیگر، تدوین حقوق بشر و تشکیل دادگاههای کیفری، در بسیاری از موارد دچار نقصانهای جدی است؛ چراکه عقل بشر قادر نیست بر همه وجوه احاطه یابد و امکان اشتباه دارد و یا ممکن است منافع شخصی در تدوین قواعد و تشکیل دادگاه لحاظ شود.
امور و مسائل حقوقیِ دنیای امروز، بهخصوص حقوق بینالملل یا حقوق شهروندی، بر مبنای عقل بشر غربی است و این ملاک، قاطع نیست و حتی در صورت صحت نیز، این قوانین، ممکن است ابزار هدف زورمداران منفعتمحور شود. از جمله بحرانها در این حوزه، به جنبش فمینیسم میتوان اشاره کرد که همه قوانین را مردمحور میداند و در تلاش است این وضعیت را تغییر دهد. عدالت، وجدان، ایمان، سعه صدر و... از عناصر مهم و کلیدی در حوزه قضاوت هستند. علی(ع) تضمین امنیت قضایی افراد در جامعه را مستلزم رعایت سه اصل انتخاب قاضی، شرایط قاضی و وظایف دولت در برابر قاضی میداند.
حاکمیت الهی از نظر ما مسلمانان، بدون شک از نظر قوانین و اجرای آنها، مشکلی نخواهد داشت. قوانین الهی، کاملترین و جامعترین قوانین هستند و مجری آنها در حکومت مهدوی، شخص امام زمان(عج) است که منتخب الهی است. امام صادق(ع) فرمود:
زمانی که قائم آل محمد (ص) قیام نماید، با حکم داوودی میان مردم حکم میکند و نیازی به گواه ندارد. خدای تعالی به او الهام مینماید و او با علم خود حکم میکند و هر پرسشی را پاسخ میگوید. او با فراست و زیرکی دوست را از دشمن باز میشناسد... .
در چنین حکومتی، قوانین به بهترین نحو اعمال میشود و دست هر صاحبنفوذ منفعتطلبی کوتاه خواهد شد و لذا حوزه حقوقی و قضاوت از ثبات و سکون بهرهمند میشود. در پایان، به خطبه 138 نهج البلاغه در این خصوص اشاره میکنیم. مولا علی(ع) میفرماید:
فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا میکند که غیر از خاندان حکومتهای امروزی است، عمال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر میکند.
... من مایه امنیت زمینیانم، آنچنانکه ستارگان مایه امنیت آسمانیان هستند. امام مهدی(عج)
نتیجه
اسلام، کاملترین دین الهی و دربرگیرنده نظام سیاسی جامعی است که در این نظام و گفتمان، نقطه ثقل و عنصر مرکزی، حاکمیت الله است. منظور از گفتمان، مجموعه منسجمی از معانی و عناصر زبانی است که یک هسته مرکزی آنها را گرد هم میآورد و به آنها معنا میدهد. هر گفتمانی، در بستر زمان و مکان خاص و با شرایط مناسب، ممکن است بر سایر گفتمانها حاکم گردد. هسته انسجامبخش هر گفتمان، دالّ مرکزی نامیده میشود. گفتمان سیاسی اسلام نیز، نظامی معنایی است که دالّ مرکزی آن حاکمیت الله است که پیامبر و سپس ائمه هدی (علیهم السلام) به اذن الهی آن را اجرا میکنند. حکومت صاحبالزمان(عج)، نقطه اوج تحقق این حاکمیت است. پس در خصوص شکلگیری آن شکی نیست. آیه 55 سوره نور، در اینباره میفرماید:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ ... مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً)
ما مسلمانان معتقدیم در دین الهی خود، دستورهای برای نظام حکومتی داریم که در صورت اجرای تمامعیار آن، به سیستم امنیتی فراگیری دست خواهیم یافت. همچنین از منظر ما، حکومت ولیعصر(عج) توانایی برقراری چنین نظام امنیتی را داراست. وجود این حکومت، منشأ صلح و امنیت جهانی و مایه اصلاح و سامان جامعه بشری است. امام صادق(ع) میفرماید:
در زمین همیشه حجت هست؛ زیرا مردم را اصلاح نکند مگر حجت و زمین را به سامان نیاورد مگر حجت.
نکته مهم اینکه امنیت در حکومت مهدوی، همهجانبه و مطلق است. در دنیای کنونی که امنیت مطلق، افسانهای بیش نیست و هر نوع امنیتی نسبی است، ما به روزی امید داریم که مهدی موعود(عج) حاکم بر جهان بشری شود و وجودش خیر و برکت و امنیت فکری و عینی جهانشمولِ مطلق را به ارمغان آورد، تا جایی که اساساً نیازی به سخن گفتن درباره امنیت بشری نباشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «رجعت مخصوص عدهای است و آنها [انبیا و معصومین علیهمالسلام و] کسانی هستند که دارای ایمان خالص و یا کفر و شرک خالص بودهاند.»
[1]1ـ علاّمه مجلسی در کتاب بحارالانوار میگوید: شیعه در تمام اعصار معتقد به رجعت بوده و این اعتقاد در میان آنان مسأله روشنی است. سپس میافزاید: بیش از چهل نفر از علمای بزرگ شیعه، به طور متواتر، نزدیک دویست روایت را در بیش از پنجاه کتاب خود راجع به رجعت نقل کردهاند که مرحوم کلینی، صدوق، طوسی، سید مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، قمی، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراچکی، نعمانی، صفار، سعدبن عبداللّه، ابن قولویه، علیبنعبدالحمید و سیدبن طاووس در زمره آنها هستند.
470 [2] سپس میگوید: اگر چنین مسألهای متواتر قلمداد نشود در چه مسألهای میتوان ادعای تواتر نمود با آن که مسأله رجعت را تمام علمای شیعه در طول تاریخ از یکدیگر نقل نمودهاند.
471 [3]و پس از ذکر نام عدهای از علمای شیعه که در باره رجعت کتاب نوشته و اقوال منکرین رجعت را رد نمودهاند سخن مرحوم صدوق را در «رساله اعتقادات» نقل نموده که میگوید: اعتقاد ما ـ یعنی امامیه ـ در باره رجعت این است که رجعت یک حقیقت مسلم است؛ چنانکه خداوند در سوره بقره، آیه 243، نمونهای از آن را
در باره هفتاد هزار خانواده از یکی از بلاد که از طاعون فرار کردند نقل نموده که خداوند به آنها فرمود: بمیرید و آنها مردند و سالها در کنار جاده ماندند، آن گاه حزقیل پیغمبر از خدا خواست تا زنده شوند و [به اذن خدا زنده شدند] و باز بعد از گذشت آجال خود مردند.
سپس میگوید: رجعت در امتهای گذشته وجود داشته و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «حوادثی که در امتهای گذشته رخ داده بدون کم و کاست در این امت نیز رخ میدهد» و طبق فرموده آن حضرت در این امت نیز باید رجعت وجود داشته باشد.
472 [4]2ـ محدث بزرگوار، قمی، در کتابسفینه البحار، از امام صادق علیهالسلام نقل نموده که فرمود: «نخستین کسی که قبل از قیامت از قبر خارج میشود و به دنیا باز میگردد حسینبنعلی علیهماالسلام است.» همچنین فرمود: «رجعت مخصوص عدهای است و آنها [انبیا و معصومین علیهمالسلام و] کسانی هستند که دارای ایمان خالص و یا کفر و شرک خالص بودهاند.»
473 [5]3ـ در همان کتاب، از امام باقر علیهالسلام نقل شده که فرمود: «رسول خدا و امیرالمؤمنین صلواتالله علیهما ـ هنگام رجعت، به دنیا باز خواهند گشت.»
[6]4ـ در همان کتاب، از امام صادق علیهالسلام نقل شده که در تفسیر آیه «و یوم نحشر من کلّ امّهٍ فوجا...» فرمود: «هیچ کس از مؤمنین نیست که کشته شده باشد جز این که قبل از قیامت زنده شود و سپس بمیرد و هیچ کس از مؤمنین نیست که مرده باشد جز این که او نیز قبل از قیامت زنده شود و به شهادت برسد.»
475 [7]5 ـ در همان کتاب، از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود: «از جمله سخنانی که خداوند در معراج به پیامبر خود صلیاللهعلیهوآله فرمود این سخن بود: ای محمّد! علی آخرین فردی است که من از امامان [بعد از تو] در رجعت قبض روح مینمایم و او همان «دابّه الارض» است که با مردم سخن خواهد گفت [و بر پیشانی مؤمن و کافر نشانهای خواهد گذاشت].»
476 [8]6ـ علاّمه سید عبدالله شبّر در کتاب «حق الیقین» گوید: احادیث زیادی از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل شده که فرمودهاند: «کسی که ایمان به رجعت و بازگشت ما نداشته باشد از ما نیست». سپس از کتاب فقیه صدوق، از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: «کسی که ایمان به رجعت و بازگشت ما به دنیا نداشته باشد و عقد متعه و موقت ما راحلال نداند از ما نیست.»
477 [9]سپس میگوید: رجعت عبارت است از این که عدهای از شیعیان و دوستان امام زمان علیهالسلام قبل از قیامت به دنیا باز گردند و از امام خود حمایت و دولت و حکومت او را درک نمایند و خشنود شوند، و عدهای از دشمنان آن حضرت نیز به دنیا باز گردند و هنگام حکومت حضرت مهدی علیهالسلام به دست شیعیان او، مجازاتِ بعضی از اعمال زشت خود را ببینند و با خواری و خفت کشته شوند، این باز گشت مخصوص کسانی است که دارای ایمان خالص و یا کفر خالص بودهاند و بقیه مردم ـ چنانچه در روایات نقل شده ـ به حال خود میمانند و به دنیا باز نمیگردند و دلیل این رجعت و بازگشت اضافه بر اجماع و ضرورت مذهب، کتاب خدا (قرآن) و سخنان معصومین علیهمالسلام است.
478 [10]سپس گوید: آیاتی از قرآن که بر رجعت دلالت میکند از این قرارند:
آیه اول این آیه است که خداوند متعال میفرماید: «و یوم نحشر من کلّ امّهٍ فوجا...»؛ یعنی روزی که ما از هر جمعیتی عدهای را که آیات ما را تکذیب مینمودهاند زنده میکنیم و آنها برای مجازات بازداشت میشوند. این آیه دلالت میکند که این حشر و زنده شدن مخصوص عده خاصی است و آن غیر از حشر اکبر است که قیامت میباشد؛ چنان که خداوند فرموده: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا»؛ یعنی «[بهیاد بیاور روزی را که] ما آنها را در قیامت زنده میکنیم و احدی از آنها را فرو نمیگذاریم.
479 [11]7ـ شیخ بزرگوار، قمی، در تفسیر خود نقل نموده که از امام صادق علیهالسلام در باره تفسیر آیه «و یوم نحشر من کلّ امّهٍ فوجا...) سؤال شد. امام صادق علیهالسلام فرمود: «عامه واهل سنت چه میگویند؟» سائل گفت: آنها میگویند این آیه مربوط به قیامت است. امام صادق علیهالسلام فرمود: «آیا در قیامت از هر امتی عدهای محشور میشوند؟!»
سپس فرمود: «این آیه مربوط به رجعت است و آیه شریفه «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا» مربوط به روز قیامت است.»
[1]42- القول فی الرجعه
1ـ قال العّلامه المجلسی فی البحار ج 53/122 اجمعت الشیعه علیها فی جمیع الأعصار و اشتهرت بینهم کالّشمس فی رابعه النهار الی قوله: و تواتر عنهمقریب من مأتی حدیث صریح رواها نیّف و اربعون من الثقات العظام و العلماء الأعلام فی ازید من خمسین من مؤلّفاتهم کثقه الأسلام الکلینی و الصدوق محمّدبنبابویه و الشیخ ابیجعفر الطوسی و السیّد المرتضی و النجاشیّ و الکشیّ و العیّاشیّ و علیّبنابراهیم و سلیم الهلالی و الشیخ المفید و الکراجکی و النعمانی و الصفّار و سعدبن عبداللّه و ابن قولویه و علیّبنعبدالحمید و السیّد علیّبنطاووس.و...
[2]الی ان ذکر عدّهً کثیره من الأعلام ثمّ قال: و اذا لم یکن مثل هذا متواترا ففی ایّ شیءٍ یمکن دعوی التواتر مع ماروته کافّه الشیعه خلفا عن سلف؟!
[3]ثمّ ذکر عدّه منهم صنّف فیه او احتجّ علی المنکرین فی ذلک ثمّ ذکرماقاله الصدوق فی رساله العقائد بقوله: اعتقادنا فی الرجعه انّها حقّ و قد قال اللّه عزّوجلّ «الم ترالی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احیاهم»
الی ان قال: انّ الرجعه کانت فی الأمم السالفه و قال النّبیّ صلیاللهعلیهوآله: یکون فی هذه الأمه مثل ما یکون فی الأمم السالفه حذوالنعل بالنعل و القذّه بالقذّه فیجب علی هذا الأصل ان یکون فی هذه الأمه رجعه.
[4]2ـ و روی فی سفینه البحار فی لغه رَجَعَ عن منتخب البصائر عن ابی عبداللّه علیهالسلامانّه قال: اوّل من تنشقّ الأرض عنه و یرجع الی الدنیا الحسین بن علیّ علیهماالسلام و انّ الرجعه لیست بعامّهٍ و هی خاصّه، لایرجع الاّمن محّض الأیمان محضا او محّض الکفر و الشرک محضا.
[5]3ـ و فیه عن ابی جعفر علیهالسلام قال: انّ رسولاللّه و علیّا ـ صلواتاللّهعلیهما سیرجعان.
[6]4ـ و فیه عن الصّادق علیهالسلام فی قوله تعالی: «و یوم نحشر من کلّ امّهٍ فوجا...» النمل/83 قال: لیس احدمن المؤمنین قُتل الاّ سیرجع حتّی یموت ولا احد من المؤمنین مات الاّ سیرجع حتّی یُقتل. البحار ج 53/40.
[7]5ـ و فیه عن الصّادق علیهالسلام قال: ممّا کلّم اللّهتعالی رسوله لیلهً اسری به: «یا محمّد!علیّ آخر من اقبض روحه من الأئمّه و هو الدّابه التی تکلّمهم». البحار ج 53/68.
[8]6ـ و قال السیّد الشبّر فی کتاب حق الیقین ج 2/3: تضافرت الأخبار عن الأئمه الأطهار علیهمالسلامانّهم قالوا: لیس منّا من لم یؤمن برجعتنا ففی الفقیه عن الصّادق علیهالسلام قال: لیس منّا من لم یؤمن بکرّتنا و لم یستحلّ متعتنا.
[9]ثمّ قال: و الرجعه عباره عن حشرقومٍ عند قیام القائم ممّن تقدّم موتهم من اولیائه و شیعته لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و یتبهّجوا بظهور دولته و قوم من اعدائه لینتقم منهم و ینالوا بعض ما یستحقّونه من العذاب و القتل علی ایدی شیعته و لیبتلوا بالذلّ و الخزی بما یشاهدون من علوّ کلمته و هی عندنا تختصّ بمن محّض الأیمان او محّض الکفر و الباقون مسکوت عنهم کماوردت به النصوص الکثیره و یدلّ علی ثبوتها مضافا الی الأجماع بل ضروره المذهب الکتاب و السنّه.
[10]امّا الکتاب فآی الأولی: قوله تعالی فی سوره النمل آیه /83: «و یوم نحشرمن کلّ امهٍ فوجا ممّن یکذّبُ بآیاتنا فهم یُوزعون» حیث دلّت هذه الآیه علی انّ هذا الحشر خاصّ ببعضٍ دون بعضٍ فتعیّن ان یکون غیرالحشر الأکبر الّذی فی القیامه لأنه عامّ بالأتفاق و لقوله تعالی: «وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا».
[11]7ـ و روی القمی فی تفسیره عن الصّادق علیهالسلام انّه سئل عن تفسیر الآیه الاولی فقال علیهالسلام: ما یقول النّاس فیها؟ قلت: یقولون: انّها فی القیامه فقال ایحشر اللّه یوم القیامه من کلّ امّه فوجا و یترک الباقین؟! انّما ذلک فی الرجعه فأمّا آیه القیامه فهذه: «وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا» و الأخبار بهذاالمضمون کثیره.
قیام سفیانی، از مهمترین نشانههای ظهور امام مهدی (عج) است. در این باره در منابع شیعی و سنی بیش از یک صد حدیث وجود دارد. از این رو در اصل این مطلب نمیتوان تردید کرد، گرچه پارهای از جزییات آن اثباتپذیر نباشد.
این حادثه از نشانههای حتمی ظهور است؛ یعنی از نشانههایی است که پیش از ظهور حتماً و قطعاً رخ خواهد داد. از امام سجاد (ع) در حدیث معتبری چنین روایت شده است: «ان امر السفیانی حتم من الله و امر السفیانی حتم من الله[1]؛ قائم از سوی خداوند حتمی است و سفیانی نیز از سوی خداوند حتمی است.»
دراینباره که سفیانی واقعاً یک شخصیت انسانی است یا این که این واژه نمادین است دو دیدگاه وجود دارد برخی احتمال دادهاند واژه سفیانی به یک شخصیت خاص انسانی اشاره ندارد این واژه به انحرافاتی اشاره دارد که در آخرالزمان در درون دنیای اسلام به وجود میآید و از این رو برای آن مصداق معینی نمیتوان تعیین کرد بلکه تمام جریانات انحرافی عالم اسلامی مصداق این واژه هستند اما دیدگاه نخست با روایات همخوانی بیشتری دارد یعنی سفیانی نمادین نیست بلکه واقعا یک شخصیت معین انسانی است. زیرا تمام خصوصیات و جزییاتی که برای این شخصیت در احادیث ذکر شده است را میتوان با وجود انسان دانستن سفیانی فهم و تفسیر کرد. بنابراین دلیلی بر حمل این واژه بر معنای خلاف ظاهر و نمادین گرفتن آن نیست. به هر تقدیر پارهای از اطلاعات مربوط به این واقعه که در روایات منعکس شده است بدین شرح است: به سفیانی به دلیل انتسابی که به خاندان ابوسفیان دارد سفیانی گفته میشود یعنی او از نسل ابوسفیان است.
از امام سجاد(ع) در این باره چنین روایت شده است: «و هو من ولد عتبه بن ابی سفیان[2]؛ او از نسل عتبه بن ابوسفیان است.»
درباره دین سفیانی روایات مختلفی وجود دارد پارهای از روایات او را مسلمان و پارهای دیگر او را نصرانی معرفی کردهاند. شاید جمع این دو دسته روایت با توجه به این روایت امام صادق(ع) امکان پذیر باشد: «و یذهب الی الروم لرفع الملک الخراسانی و یرجع منها متنصراً[3]؛ او برای از میان بردن حکومت خراسانی به روم میرود و در حالی که به نصرانیت گرویده است از آن جا باز میگردد.» یعنی سفیانی در ابتدا مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیت میگرود.
قیام سفیانی در ماه رجب و شش ماه پیش از ظهور امام مهدی(عج) است امام صادق(ع) در حدیثی فرمودهاند: «السفیانی و القائم فی سنه[4]؛ حرکت سفیانی و ظهور قائم(عج) در یک سال است. در حدیث معتبر دیگری فرمودند: ان امر السفیانی من الامر المحتوم و خروجه فی رجب[5]؛ حرکت سفیانی از نشانههای حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد.
سفیانی جنبش خود را از سرزمین شام آغاز خواهد کرد. به این مطلب در روایات متعددی تصریح شده است. از جمله امام علی(عج) در این باره فرمودند: «تخرج بالشام ثلاث رایات: الاصهب و الابقع و السفیانی[6]؛ از شام سه پرچم برافراشته میشود: پرچم اصهب، ابقع و سفیانی.»
درباره انگیزه قیام سفیانی دو تحلیل وجود دارد: تحلیل اول کینهتوزی و کشتار شیعیان را اصلیترین هدف سفیانی میداند و به همین دلیل است که او به عراق و خصوصا کوفه که از مناطق شیعه نشین است حمله کرده و بسیاری از شیعیان این منطقه را میکشد. امام باقر(ع) در حدیث معتبری میفرمایند: «فان حنقه و شرهه انما هی علی شیعتنا[7]؛ خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها بر کشتن آنها حریص است.» تحلیل دیگر این است که انگیزه اصلی سفیانی ناامن کردن منطقه برای امام مهدی(عج) و ترور آن حضرت و در نهایت جلوگیری از آغاز نهضت جهانی آن حضرت است. امام باقر(ع) در حدیث معتبری فرمودهاند: و یبعث السفیانی بعثا الی المدینه فینفر المهدی منها الی مکه فیبلغ امیر الجیش السفیانی ان المهدی قد اخرج الی مکه[8]؛ سفیانی سپاهی را به مدینه میفرستد مهدی از آن جا میگریزد و به مکه میرود به امیر سپاه سفیانی گزارش میرسد که مهدی(عج) به مکه رفته است ...»
این تعقیب و گریز نشان میدهد که امام مهدی(عج) اندکی پیش از ظهور به اقداماتی نیمه علنی دست میزند و عوامل اطلاعاتی سفیانی از حضور امام در مدینه مطلع میشوند و به همین دلیل برای ترور آن حضرت به تحرکات وسیعی دست میزنند.
به هر تقدیر سفیانی قیام خود را از شام آغاز میکند و طبیعتاً زیاده خواهیهای او در سرزمین شام مخالفتهایی را نیز به دنبال خواهد داشت اما سفیانی در مدت کوتاهی تمامی رقیبان را سرکوب کرده و موقعیت خود را تثبیت میکند. امام باقر(ع) در حدیث معتبری میفرمایند: ثم یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات رایه الاصهب و رایه الابقع و رایه السفیانی، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتلون فیقتله السفیانی و من تبعه ثم یقتل الاصهب[9]؛ در این هنگام سه پرچم با یکدیگر به نزاع بر میخیزند پرچم ابقع، اصهب و سفیانی. سفیانی با ابقع مواجه میشود و با یکدیگر میجنگند و سفیانی او و یارانش را میکشد. پس از آن اصهب را میکشد.»
سفیانی پس از تثبیت موقعیت خود پنج منطقه را را به تصرف در خواهد آورد امام صادق(ع) در حدیث معتبری میفرمایند: السفیانی من المحتوم ... فاذا ملک الکور الخمس ملک تسعه اشهر[10]؛ سفیانی از علائم حتمی است ... چون مناطق پنج گانه را تصرف کرد نه ماه حکومت میکند.»
پارهای از احادیث که به اعتبار حدیث پیشین نیستند نام این مناطق را ذکر کردهاند از جمله امام صادق(ع) میفرمایند: «ادا ملک الکور الشام الخمس (دمشق) حمص، فلسطین، و الاردن و قنسرین فتوقعوا عند ذلک الفرج[11]؛ چون سفیانی مناطق پنج گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را تصرف کرد منتظر فرج باشید.
یکی از فرازهای مهم جنبش سفیانی نبرد قرقیسیا است. سفیانی پس از سرکوب مخالفان هدفی جز حمله به عراق ندارد از این رو با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار میشود در میانه راه در منطقهای به نام قرقیسیا ـ شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات ـ میان او و سپاهی دیگر جنگی هولناک در میگیرد. از طرف دیگر این درگیری اطلاع دقیقی در دست نیست اما اجمالا میدانیم که هر دو طرف نزاع بر باطلاند و تلفات این جنگ بسیار زیاد است امام باقر(ع) در حدیث معتبری میفرمایند: «و یمر جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها فیقتل من الجبارین ماه الف[12]؛ سپاه سفیانی به قرقیسیا میرسد در آنجا نبردی در میگیرد و از ستمگران صد هزار نفر کشته میشوند.»
سفیانی پس از آن که فاتحانه از این جنگ بیرون میآید هم زمان با دو سپاه بزرگ به عراق و مدینه یورش میبرد. سپاه او در عراق شیعیان بسیاری را از دم تیغ میگذرانند. امام باقر(ع) در ادامه حدیث قبل میفرمایند: «یبعث السفیانی جیشا الی الکوفه و عدتهم سبعون الفا فیحسبون من اهل الکوفه قتلا و صلبا و سبیا؛ سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل میدارد آنها برخی از اهل کوفه را میکشند برخی را به دار میآویزند و برخی را اسیر میکنند.»
هم چنان که در مدینه نیز بسیاری از شیعیان توسط سپاه سفیانی قتل عام میشوند امام علی(ع) در این باره میفرمایند: «و یبعث بجیش الی المدینه فیاخذون من قدروا من ال محمد(ص) و یقتل من بنی هاشم رجال و نساء[13]؛ سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد و آنها کسانی از خاندان پیامبر(ص) را که بتوانند دستگیر میکنند و از بنی هاشم مردان و زنان زیادی را میکشند.»
با حمله سپاه سفیانی به مدینه امام مهدی(عج) از مدینه به سمت مکه حرکت میکند. امام باقر(ع) در حدیث معتبری میفرمایند: «و یبعث السفیانی بعثا الی المدینه فینفر المهدی منها الی مکه[14]؛ و سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد مهدی(عج) از آنجا به سمت مکه میگریزد.»
با اطلاع سفیانی از حرکت امام به سمت مکه وی سپاهی را به سمت مکه گسیل میدارد و در میانه راه در سرزمینی به نام بیداء یکی دیگر از نشانههای حتمی ظهور رخ میدهد و آن نشانه خسف بیداء است ـ خسف به معنای فرو رفتن است و بیداء نام منطقهای میان مکه و مدینه است ـ تفصیل این ماجرا به این صورت است که سپاه سفیانی که به سمت مکه حرکت کرده است هدفی جز ترور امام مهدی(عج) و ممانعت از عملی شدن برنامه ظهور ندارد. رسیدن سپاه سفیانی به مکه به معنای تحقق این نیت پلید خواهد بود از این رو چارهای نیست جز این که به اعجاز الهی از رسیدن سپاه سفیانی به مکه ممانعت به عمل آید و به همین دلیل است که هنگامی که سپاه سفیانی به سرزمین بیداء رسید به اشاره منادی آسمانی، زمین دهان خود را باز میکند و سپاه سفیانی را در خود فرو میبرد. امام صادق(ع) در این باره فرمودند: «من الحتوم الذی لابدان یکون قبل القائم خروج السفیانی و خسف بالبیداء[15]؛ از علایم حتمی که به ناچار پیش از قائم(عج) اتفاق خواهد افتاد قیام سفیانی و فرو رفتن در سرزمین بیداء است.»
امام باقر(ع) فرمودند: «فیبلغ امیر جیش السفیانی ان المهدی قد خرج الی مکه فیبعث جیشا علی اثره فلایدرکه که حتی یدخل مکه ... فینزل امیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا بیداء ابیدی القوم فیخسف بهم[16]؛ به فرمانده لشکر سفیانی گزارش میرسد که مهدی به سمت مکه حرکت کرده است. او سپاهی را به دنبال آن حضرت روانه میکند آنها به وی دست نمییابند. مهدی داخل مکه میشود ... فرمانده سپاه سفیانی با سپاهش در بیداء فرود میاید در این هنگام ندا دهندهای از آسمان ندا میدهد ای زمین بیداء اینان را نابود کن. سپس زمین آنها را در خود فرو میبرد.
از دیگر فرازهای جنبش سفیانی درگیری او با سپاه امام مهدی(عج) است. سفیانی به عنوان گستردهترین جبهه مخالف امام مهدی(عج) در مناطق مختلف درگیریهای متعددی با سپاه امام مهدی(عج) خواهد داشت که البته در تمام آنها شکست خواهد خورد و در نهایت به دست سربازان پاک باخته آن حضرت کشته خواهد شد. امام علی(ع) در این باره میفرمایند: «فیودی بالسفیانی اسیرا فیامر به فیذبح علی باب الرحبه[17]؛ سفیانی اسیر میشود و نزد امام مهدی(عج) آورده میشود آن حضرت دستور قتل او را صادر میکند و او نزد باب الرحبه کشته میشود.
جنبش سفیانی از آغاز تا به انجام پانزده ماه بیشتر طول نمیکشد که شش ماه آن پیش از ظهور است و نه ماه آن پس از ظهور از امام صادق(ع) در حدیث معتبری چنین روایت شده است. «من اول خروجه الی آخره خمسه عشر شهرا سته اشهر یقاتل فیها[18]؛ از ابتدای حرکت او تا آخر کارش پانزده ماه به طول میانجامد شش ماه آن را به جنگ میپردازد.
پی نوشت:
[1] . عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص 374، ح 1329.
[2] . شیخ طوسی، الغیبه، ص 443.
[3] . خاتونآبادی، اربعین، ص 153.
[4] . نعمانی، الغیبه، ص 376.
[5] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 558.
[6] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج 3، ص 81.
[7] . نعمانی، الغیبه، ص 417.
[8] . همان، ص 392.
[9] . همان، ص 391.
[10] . همان، ص 416.
[11] . کمال الدین، ج 2، ص 557.
[12] . الغیبه نعمانی، ص 392.
[13] . معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص 91.
[14] . الغیبه نعمانی، ص 392.
[15] . همان، ص 372.
[16] . همان، ص 392.
[17] . معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج 3، ص 314.
[18] . الغیبه نعمانی، ص 416.
مقدمه:
ظهور مصلح جهانی در آخرالزمان، یکی از مسائل اساسی است که از روزگاران کهن تا عصر حاضر، مورد توجه جوامع بشری بوده است. آرزوی فرج، اندیشهای است که تقریبا همه ملل را به خود مشغول ساخته است و حتی ملتهای غیر خدا پرست و مادیگرا به نوعی به مصلح جهانی در دوره آخرالزمان معتقدند.
دین اسلام، ظهور مهدی(عج) را تنها به عنوان یک ایده و تفکر خیالی که بشارت قیام رهبری مبهم، در آیندهای نامعلوم برای رهایی بشریت از ظلم و جور را میدهد، مطرح نساخته بلکه آن را به عنوان یک مسأله اعتقادی که دارای نشانه و علائم روشن و پابرجایی است، مطرح میکند و این اعتقاد در دل و جان و وجدان امت اسلامی و همچنین در زندگی سیاسی و مبارزاتی آنها وجود دارد.
در حالی که امت اسلامی با اندیشههای منحرف کنونی درگیر است، کوشش میکند آن را تغییر دهد تا به این وضعیت، رنگی اسلامی و سمت و سویی دینی دهد و در میادین جهادی، با سمبل کفر، گمراهی و دشمنان دین مقابله کند. تمامی این تلاشها برای فراهم آوردن زمینههای ایمانی و مسئوولیت پذیری است تا برای پذیرایی و استقبال از رهبر منتظرش تناسبی داشته باشد. زیرا امت اسلامی در انتظار ظهور ایشان و مشارکت در قیام و انقلاب جهانگیرشان هستند و زمان استقبال از یک شخصیت انقلابی جهانی، آنگاه که وقوعش مشخص شده باشد، معنایش این است که دائما باید در حال آمادهباش بود تا روزی که از وی استقبال و در جنبش انقلابی و جهانی وی شرکت کنیم.
با وجودی که تفکر و ایده مهدویت، نماد فریادی است که بسیار بلند بر سر تمامی طاغوتهای زمین فرود میآید و مخالفتی است قاطعانه با تمامی شیوههای عدول از ارزشهای الهی، با این وصف، فراخوانی روشن و آشکار است که از مسلمانان میخواهد چه از لحاظ اعتقادی و چه از لحاظ عملی (با منشی درست) به اسلام پایبند باشند. چنان که قیام حضرت مهدی(عج) و جنبش ایشان نیز از درون جوامع اسلامی سرچشمه میگیرد تا در ابتدا مسلمین منحرف را تصفیه کند؛ مسلمانانی را که قبل از ظهور ایشان موفق به توبه و اصلاح باطن خویش نشدند.
از این رو، مسئله ظهور مهدی منتظر در تصور آگاهانه اسلامی به تلاشی هدفمند برای انتظار و جهادی بیدارگر تبدیل شده است که منتظران را برای قدم نهادن در جهاد تربیت درونی که همان جهاد اکبر و مبارزه با شیطان و نفس اماره است، رهبری میکند. در این انتظار، هدف آن است که بر این دو دشمن (شیطان درون و نفس اماره) غلبه کرده و درون را از انگیزههای انحراف پاک کند و عواملی که فرد مسلمان را از سعادت دیدار مهدی(ع) محروم کرده و مانع از رفتن به سمت راه و روش ایشان میشود، از میان بر میدارد.
در عین حال اسلام از همه مسلمانان میخواهد که پا به میدان نبرد اعتقادی، سیاسی و جهادی بگذارند تا در روند مقدمهچینی ظهور رهبر و پیشوای خود مشارکت داشته و در نهایت آماده پذیرایی و استقبال از ایشان باشند. و در فتوحات جهانی و تأسیس حکومت عدل الهی در سایه ولایت و خلافت جهانشمول ایشان، مشارکت کنند.
مهدی(ع) در قرآن:
1. «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علیالدین کله و لو کره المشرکون» /سوره توبه 33.
سدی در تفسیر این آیه میگوید: (پیروزی اسلام بر دیگر ادیان) هنگام قیام مهدی است (در آن زمان) مردم یا باید مسلمان شوند، یا جزیه دهند و اینکه گفته شده است: مهدی همان عیسی است، نادرست است. زیرا اخبار صحیح به گونهای متواتر وارد شده که مهدی از خاندان پیامبر است. از این رو تطبیق مهدی بر عیسی جایز نیست و حدیثی که گوید : «مهدی کسی جز عیسی نیست » درست نیست.(1)
2. و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها اولئک ماکان لهم ان یدخلوها الخائفین، بهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم /بقره 114.
در تفسیر درالمنثور و تفسیر طبری درباره «لهم فی الدنیا خزی »آمده است:
«اما خزهم فی الدنیا فانه اذ اقام المهدی و فتحت القسطنطنیه قتلهم فذلک الخزی » یعنی خواری و ذلت (ستمکارانی که سد راه دین خدا و آیین حقاند) در دنیا، زمانی فرا میرسد که مهدی به پا خیزد و قسطنطنیه را فتح کند و آنان را بکشد .(2)
3. و انه لعلم للساعه / زخرف آیه 6.
در تفسیر این آیه سیوطی میگوید: نشانه قیامت، خروج عیسی قبل از آن است. (3)
و در روح المعانی آمده است:
نزول عیسی یکی از نشانه های قیامت است. بنا بر قول مشهور، عیسی هنگام نماز صبح در دمشق فرود می آید، امام (جماعت) که همان مهدی است، عقب میایستد (تا عیسی امام جماعت شود) ولی عیسی او را مقدم میدارد و پشت سرش نماز میگزارد. (4)
شبلنجی به نقل از مقاتل بن سلیمان و مفسران پس از وی در تفسیر آیه فوق میگوید: (نشانه قیامت) مهدی است و (دوران) او در آخرالزمان است. (5)
4. بقیه الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین /هود 86.
در کتاب نورالابصار در تفسیر این آیه آمده: چون مهدی ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار میدهد و 313 نفر از یارانش به او میپیوندند. آنگاه در نخستین سخن این آیه را تلاوت میکند: «بقیه الله بهتر است برای شما؛ اگر ایمان بیاورید ». سپس میگوید:« منم بقیه الله و خلیفه خدا و حجت او بر شما». (6)
5. کتب الله لاغلبن انا و رسلی، ان الله قوی عزیز /مجادله 21.
این آیه از پیروزی آیین الهی بر همه آیینها حکایت دارد. فعل «کتب» ماضی است و به گونهای روشن و حتمی این امر را میرساند که گویا این پیروزی انجام یافته است. همراه شدن این فعل با لام و نون تأکید، جایی برای تردید در تحقق این وعده نمیگذارد و ذیل آیه که قدرت و اراده خدا را مینمایاند و به منزله علتی برای نوید آغاز آن است، جایی برای توصیههای نابایست و تفسیرهای نامناسب نمیگذارد، زیرا سخن از قهر و غلبه و قدرت غالب خدایی است.
چنین تاکیدی نمیتواند تنها در پیروزی پیامبر در جنگهای صدر اسلام و یا در استدلالهای کلامی اسلام با دیگر ادیان و برهانیتر بودن آن محدود شود و از سویی تاکنون این پیروزی جهانی پدید نیامده است. بنابراین باید در آینده تفکرات غیرالهی زوال پذیرد و آیین یکتاپرستی سراسر گیتی را فراگیرد که بنا بر روایات بسیار، آن زمان روزگار مهدی موعود خواهد بود.
در این مجال میتوان آیات دیگری را نیز مرتبط با بحث مهدویت دانست که به همین مختصر اکتفا میکنم. (از جمله آیات مهمی که در این زمینه مورد اتفاق فریقین است آیه «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» است.)
مهدی(ع) در احادیث نبوی:
1ـ شما را به (ظهور) مهدی بشارت میدهم ..... زمانی که اختلافها، سختیها و دلنگرانیها مسلمانان را در بر میگیرد، قیام میکند و زمین را که پر از ظلم و ستم شده است به شیوه درست بین مردم تقسیم میکند و دلهای مسلمانان را سرشار از بینیازی میسازد. ..(7)
2ـ اگر از (عمر) دنیا جز یک روز باقی نماند، خدا آن روز را طولانی گرداند تا مردی از فرزندانم را برانگیزد (برای زنده کردن اسلام و اصلاح اجتماعات بشری) که همنام من است .(8)
3ـ المهدی من عترتی من ولد فاطمه. (9)
4ـ کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم. (10)
5ـ در آخرالزمان آزارها و ستمهای جانکاه از سوی شاهانشان بر امتم فرود میآید. بلاهایی که سخت تر از آن شنیده نشده است. آن چنان که دنیای فراخ بر آنان تنگ مینماید. همه جا آکنده از ستم و بیعدالتی است و انسان با ایمان پناهگاهی برای فرار از ظلم نمییابد. در این هنگام خدای متعال مردی از خاندان مرا بر میانگیزد. پس زمین را از عدل و داد پر میکند... (11)
6ـ در زمانی که (دنیا را ظلم و ستم فرا گرفته و دین باوران در تنگنا و سختی به سر میبرند) فریادی از آسمانها بر میآید که ای مردم همانا خدا روزگار طاغوتیان و منافقان و پیروان آنها را به سر آورده و مهمترین امت محمد(ص) را به سرپرستی شما گمارده است. در مکه به او بپیوندید که بی گمان او مهدی است.. (12)
7ـ (مهدی) فردی از فرزندانم است. چهرهاش چونان ستاره درخشان، ... آنگاه که به سوی شام حرکت کند، جبرئیل پیشاپیش و میکائیل همراه اوست. اهل آسمان و زمین با ظهور او شادمان میشوند. (13)
8ـ و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب .(14)
9ـ یخرج المهدی فی امتی، یبعثه الله غیاثا للناس. (15)
10ـ مهدی از فرزندان من است. در پرتو خلافت (و حکومت) او پرندگان آسمان خرسند میگردند. (کنایه از گسترش قانون و عدالت در سراسر جهان ) (16)
11ـ افضل العباده انتظار الفرج. (17)
12ـ هرکس مهدی را انکار کند ( و ظهور او را دروغ بپندارد)، کافر است. (18)
پس از ذکر نمونهای از سخنان والای پیامبر گرامی اسلام درباره آینده بشریت و امت اسلامی و ظهور مصلح فاطمی، مناسب است سخن یکی از محدثان بزرگ اهلسنت را در اینباره یادآور شویم.
حافظ ابو عبدالله گنجی شافعی؛ محدت معروف اهلسنت، باب پنجم از کتاب خود درباره مهدی(ع)، یعنی «البیان فی اخبار صاحب الزمان» را ویژه همین مطلب ساخته و این باب را اینسان عنوان کرده است: «الباب الخامس فی ذکره نصره اهل المشرق للمهدی» و در این باب این حدیث را از پیامبر(ص) نقل میکند:
«یخرج اناس، من المشرق، فیوطئون للمهدی سلطانه». یعنی مردمی از مشرق قیام میکنند و زمینه حکومت مهدی را فراهم میسازند.
حافظ گنجی پس از نقل این حدیث میگوید: «این حدیث، حدیثی است حسن و صحیح، که آن را راویان موثق و عالمان حجت روایت کردهاند و حافظ ابن ماجه قزوینی این حدیث را در کتاب سنن (صحیح) خود آورده است».
مهدی(ع) و گواهی اهلبیت(ع)
- از امام علی(ع) درباره این جمله رسول خدا(ص) که فرمودهاند: «انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، پرسیده شد. حضرت علی(ع) فرمودند: که عترت، من و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین هستیم و نهمین آنها «مهدی» است. آنان از کتاب خدا جدا نمیشوند و قرآن نیز از آنان جداییناپذیر است و در روز قیامت با هم در حوض کوثر بر رسول خدا(ص) وارد میشوند.»(19)
- امام حسن(ع): «امامان بعد از رسول خدا(ص) دوازده تن هستند، نه تن از آنان از نسل برادرم حسین هستند و مهدی امت اسلام نیز از جمله آنان است.»(20)
-امام حسین(ع): «قائم امت اسلام، نهمین فرزند من است. اوست که غیبت میکند و همین شخصیت است که خود در قید حیات است و میراثش را تقسیم میکند. (21)
- سید حمیری شاعر از امام صادق(ع) پرسید: ای فرزند رسول خدا، درباره غیبت و درستی آن از اجداد گرامیتان، اخبار و روایاتی نقل شده است، بفرمایید که کدامیک از امامان غیبت میکند. حضرت فرمود: ششمین فرزند من است که غیبت میکند. او دوازدهمین امام و پیشوا بعد از رسول خدا(ص) است. اولین ایشان امام علی(ع) و دوازدهمین و آخرینشان قائم به حق بقیهالله در روی زمین، مهدی صاحب زمان است.(22)
- ریان بن صلت میگوید: به خدمت امام رضا (ع) رسیده و از ایشان پرسیدم: آیا شما صاحب امر و زمان هستید؟ فرمود: «آری من صاحب امر و زمان هستم، اما کسی که زمین را بعد از آن که مملو از ظلم و ستم بوده، از عدل و داد پر میکند من نیستم. وی عصای موسی و نگین سلیمان را دارد. او چهارمین فرزند من است. خداوند تا آن زمان که خود اراده فرماید او را از دیدهها پنهان میکند و بعد، او را آشکار ساخته و زمین را که پر از جور و ستم شده از عدالت و داد پر نماید.» (23)
مهدی (ع) در اندیشه عالمان اهلسنت:
1ـ مسعودی (در گذشته به سال 346 هـ):
مسعودی نقل می کند: «در سال 260 هجری، ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب در خلافت معتمد عباسی درگذشت و او پدر مهدی منتظر است.» (24)
2ـ قاضی عیاض (در گذشته به سال 544 هـ):
در کتاب الشفا: ما در این کتاب از پیامبر(ص) درباره آینده مطالبی را نقل میکنیم که هرگز از روی هوا سخن نگفته است و از آن جمله مساله «ظهور مهدی» است. (5)
3ـ ابن اثیر (در گذشته به سال 606 هـ ):
مهدی، یعنی کسی که خداوند راه حق را به او نشان داده است. این کلمه، به صورت اسم به کار رفته است، تا جایی که «علم بالغلبه» شده است و همین کلمه (مهدی)، نام آن کسی است که پیامبر(ص) مژده داده است که در آخرالزمان میآید. (26)
4ـ محی الدین ابن عربی (درگذشته به سال 638 هـ ):
مهدی حجت خدا بر مردم زمان خود و از پیروان پیامبر است. پیامبر درباره او گفته است: «او راه مرا پی میگیرد و به خطا نمیرود» ... همین امر، گواهی میدهد که مهدی در میان احکام مصون از خطاست، همان گونه که رسول خدا در ابلاغ آنچه از جانب خداست عصمت دارد.(27)
5ـ ابن ابی الحدید مدائنی (در گذشته به سال 655 هـ):
در کتاب شرح نهج البلاغه میگوید: میان همه فرق مسلمین اتفاق قطعی است که عمر دنیا و احکام و تکالیف پایان نمیپذیرد، مگر پس از ظهور مهدی.(28)
6ـ ابن تیمیه (در گذشته به سال 728 هـ):
در کتاب «منهاج السنه النبویه» ابن عمر از پیامبر(ص) روایت کرده است: «در آخرالزمان مردی از اهلبیت من ظهور میکند که همنام و همکنیه من است. زمین را پر از عدل و داد میکند، بعد از آنکه از ظلم و بیداد آکنده شده باشد». این شخص همان مهدی است.(29)
7ـ ابن خلدون (در گذشته به سال 806 یا 808 هـ):
مشهور بین همه مسلمانان، در همه عصرها این است که به یقین در آخرالزمان فردی از خاندان نبوت ظهور میکند، دین را مدد میرساند و عدل را میگستراند، و مسلمانان از او پیروی میکنند و بر همه کشورهای اسلامی حاکم میشود و مهدی نام دارد. (30)
8ـ یحیی بن محمد حنبلی (از عالمان قرن 10 هجری):
پیامبر(ص) کسانی که مهدی را تکذیب کنند، کافر دانسته است.(31)
9ـ محمد برزنجی (در گذشته به سال 1103 هـ):
در کتاب الاشاعه لاشراط الساعه: نخستین نشانه روز باز پسین، ظهور مهدی است. احادیث پیرامون او به حدی است که فراتر از حد شمارش مینماید. در روایات فراوان صحیح و مشهور آمده است که او از فرزندان فاطمه است ... این امر در حد تواتر معنوی است و انکار آن جایی ندارد. ... وی زمین را که از بیدادها آکنده شده است، پر از عدل و داد میکند. (32)
10ـ شیخ محمد عبده (در گذشته به سال 1323هـ):
خاص و عام میدانند که در اخبار و احادیث، ضمن شمردن علائم قیام قیامت، آمده است که مردی از اهلبیت پیامبر(ص) خروج میکند که نام او مهدی است و او زمین را، پس از آنکه از جور و بیداد آکنده باشد، از عدل و داد آکنده میکند. در آخر ایام او، عیسای مریم (ع) از آسمان فرود میآید... (33)
11ـ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز (از عالمان معاصر):
.... مسأله مهدی آشکار و روشن و احادیث درباره آن فراوان بلکه متواتر و مستحکم است و از اهل علم بسیار کسان «تواتر» آن را بازگو کردهاند، ... به علت کثرت طرق، اختلاف مخارج، گویندگان، راویان و الفاظ این احادیث، تواتر معنوی دارد، بنابراین به حق دلالت دارد که این شخص موعود مسالهاش ثابت و خروجش حق است ... این امام از الطاف خدای عزوجل است که ظهور میکند و داد و حق را بر پا میدارد و از ظلم و جور جلوگیری میکند و خدا به وسیله او سایه لوای حق را در راه عدالت، هدایت و راهنمایی مردمان میگستراند. (34)
در این زمینه تعداد زیادی از عالمان اهلتسنن نظراتی را بیان کردهاند که در حد بیان نظر برخی از ایشان، به این مختصر اکتفا میکنم.
زمینههای مورد اتفاق مسلمانان در مسأله مهدویت:
زمینههای مشترک بین اهلتسنن و شیعه دوازده امامی در مورد حضرت مهدی(عج) بسیار زیاد است که همه آنان بر اصل اعتقاد به درست بودن چنین ایدهای اتفاقنظر دارند و هر کسی را که منکر آن بشود، نادان تلقی میکنند. همچنین مسلمین بر این عقیده متفقالقولند که مهدی(ع) از قبیله قریش و به ویژه از اهلبیت پیامبر اسلام(ص) و به خصوص از نوادگان امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است.
علاوه بر این، وی را آخرین خلیفه و جانشین حضرت محمد(ص) در بین دوازده امام میدانند و برپایی حکومتش را قطعی و حدود قدرت و سلطه آن حضرت را جهانشمول میدانند. زیرا که حکومت او وعده الهی است که نص قرآن بر آن تاکید داشته است و سرانجام آن که شیعه و سنی بر حتمی بودن پیشآمد برخی حوادث و اتفاقات و علایم ظهور ایشان اشاره دارند. این علایم مژده نزدیکی ظهور ایشان را میدهند. ما در اینجا به دلایل قابل اعتمادی در اثبات موارد اتفاق نظر بین شیعه و سنی در اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(ع) اشاره میکنیم.
اتفاق نظر مسلمانان در اصل قضیه مهدویت:
نشانه چنین توافقی در ضبط، ثبت و صحت احادیث فراوانی است که درباره حضرت مهدی(ع) نقل شده است. این احادیث را مسلمانان حفظ و در بسیاری از مراجع و منابع خود ذکر کردهاند؛ به طوری که حد تواتر آن دهها بار در علم حدیث به تایید مسلمانان رسیده است و هر مسالهای از مسائل دینی که روایات و احادیث مرتبط با آن به حد تواتر برسد، به خودی خود از دایره شک و تردید خارج میشود و کسی در موضوع و بحث اسناد و سندیت آن وارد نمیشود. به طوری که این مساله در جای خود و در دو علم حدیث و اصول به اثبات رسیده و غیر قابل انکار است و مناقشه و جر و بحث در آن از عدم آگاهی به قواعد و اصول بحث علمی و تحقیق اسلامی، نشأت گرفته است.
مرجع بزرگ، شهید صدر(ره) میگوید: «اندیشه اعتقاد به حضرت مهدی منتظر به عنوان رهبری که جهان چشم انتظار اوست تا دنیا را به جایگاهی بهتر رهنمون شود، به طور کلی در احادیث پیامبر عظیمالشان(ص) و به ویژه در روایات ائمه اطهار(ع) آمده است. همچنین در متون و کتب فراوانی به حدی بر آن تاکید شده که شک و تردید به آن راه پیدا نمیکند.
درباره حضرت مهدی(عج) 400 حدیث از طریق برادران اهلسنت نقل شده است، به طوری که مجموع روایات نقل شده در این باره از طریق شیعه و سنی به بیش از شش هزار حدیث میرسد که این عدد، رقم بالایی است و نظیر آن در مورد بسیاری از امور واضح و بدیهی دین اسلام که معمولا قطعی و خالی از شک است، جمعآوری نشده است.
حافظ بن حجر عسقلانی میگوید: «احادیث متواتر تاکید میکنند که حضرت مهدی (ع) از میان مسلمانان برانگیخته میشود. حضرت عیسی (ع) نیز در آن زمان فرود می آید و پشت سر وی نماز خواهد خواند».(35)
قاضی شوکانی در مورد احادیث مهدی (ع) میگوید:
احادیث مرتبط با مهدی(ع) بدون هیچ گونه شک و شبههای، متواتر است بلکه وصف تواتر به تمامی اصطلاحات نگاشته در علم اصول بر کمتر از این هم صدق پیدا میکند. پس چگونه میتوان با فراوانی حدیث در مورد ایشان آنها را متواتر ندانست؟
حافظ ابوالحسن ابری سگزی (م 363 هـ .ق) در کتاب «مناقب الشافعی» و ابن صباغ مالکی در کتاب «اسعاف الراغبین» و برزنگی در کتاب «الاشاعه لاشراط الساعه» و شیخ عبدالحق در کتاب «اللمعات» و ابن صدیق مغربی در کتاب «ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» و صدیق حسن قنوجی در کتاب «الاذاعه لما کان و یکون بین یدی الساعه» و دیگر علما که فراوانند، به حد تواتر رسیدن احادیث مربوط به امام عصر (ع) را تصریح کردهاند.
اشتراک نظر در لزوم اعتقاد به مهدی(ع):
مساله حضرت مهدی(ع) از جمله مسائل غیبی است که وحی نیز درباره آن خبر داده است. متون و نصوص دینی مورد اعتماد همه مسلمانان نیز، لزوم ایمان و اعتقاد به چنین مسائلی که در قرآن و سنت ذکر شدهاند را مورد تاکید قرار دادهاند، چنان که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
« الم، این قرآن، کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد. هدایتگر انسانهای با تقواست. همان کسانی که به عالم و دنیای غیب ایمان دارند و نماز به پا میدارند و از آنچه به آنها روزی میرسانیم، انفاق میکنند و به آنچه بر تو و پیامبران پیش از تو نازل شده ایمان میآورند و به آخرت یقین دارند.» بقره 4-1
این آیه به طور کلی بر لزوم ایمان به مسائل غیبی که از طریق شرع و با ادله روشن به اثبات رسیدهاند، دلالت دارد.
پس همان طوری که برپا داشتن نماز و دادن زکات و ایمان به قرآن و کتب آسمانی که پیش از قرآن نازل شده بر هر مسلمانی لازم و ضروری است، اعتقاد به همه مسائل غیبی نیز که اسلام درباره آنها سخن گفته و در نصوص معتبر و مشهور از آنها خبر داده، واجب است. بنابراین هر کس موردی از امور غیبی اسلام را، از قبیل ظهور حضرت مهدی(ع)، نزول عیسی(ع)، خروج دجال و سایر مسائلی را که با دلایل قطعی ثابت شدهاند انکار کند، از جرگه مسلمانانی که به عالم غیب ایمان دارند خارج میشود، زیرا ایمان به غیب، حد فاصل میان مومنین به رسالتهای الهی و ملحدان و مادیگرایان است.
براساس همین ادله قرآنی است که برخی از دانشمندان اهلتسنن در اثبات وجوب اعتقاد به حضرت مهدی(ع) به این برهان قرآنی استدلال کردهاند.
شیخ ناصرالدین البانی یکی از علمای اهلسنت در این باره چنین میگوید:
«اعتقاد به قیام حضرت مهدی(ع) اعتقادی ثابت است که احادیث متواتری از نبی اکرم(ص) بر وجوب ایمان به قیام ظهور ایشان نقل شده است، زیرا این اعتقاد از امور غیبی است و ایمان به چنین اموری از جمله نشانههای پرهیزکاران است، همانطوری که خداوند متعال در قرآن فرموده: «الم – این قرآنی است که هیچ شکی به آن راه ندارد. هدایتگر انسانهای پرهیزکار و تقواپیشهای است که به عالم غیب ایمان دارند و این تنها انسانهای نادان و متکبر هستند که در صدد انکار امور غیبی بر میآیند. من از درگاه پروردگار متعال مسالت میکنم که ما را در حالی بمیراند که به قیام مهدی(ع) و هر آنچه قرآن و سنت بر آن صحه نهادهاند، ایمان داشته باشیم.» (36)
اتفاق نظر بر اینکه مهدی از سلاله اهلبیت(ع) است:
روایات و اخبار صحیحی که از شیعه و سنی نقل شده، گواه بر این است که مسلمین در مورد مسأله متفقالقولند؛ از جمله سعید بن مسیب نقل کرده است:
«نزد ام سلمه بودیم. صحبت از مهدی(ع) به میان آمد، ایشان گفتند: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: مهدی(ع) از عترت من و از فرزندان فاطمه(س) است.»(37)
از امام محمد باقر(ع) نقل شده که ایشان فرمودند: «مهدی از ما اهلبیت و از فرزندان فاطمه است»
از ابو سعید خدری به نقل از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودهاند:
«مهدی از ما اهلبیت است، دارای بینیای کشیده است، زمین را بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، پر از عدل و داد میکند.»
اتفاق نظر مسلمانان در قطعیت برپایی حکومت مهدی(ع):
در این مورد نیز روایات و احادیث صحیح و صریح فراوانی در کتب اخبار، ملاحم و فتن و شرایط آخرالزمان، هم در منابع اهلتسنن و هم در منابع شیعه نقل شده است.
از ابن مسعود روایت کردهاند که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودهاند: «عمر دنیا به پایان نخواهد رسید تا روزی که مردی از اهلبیتم به نام مهدی، ولایت و رهبری امتم را بر عهده میگیرد.»(38)
از امام صادق(ع) نقل شده: «قیام قائم(ع) قطعی و حتمی است.» (39)
ابو هریره نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود: «اگر از عمر دنیا، تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند بلند مرتبه آن روز را به قدری طولانی میکند تا مردی از اهلبیت من فرمانروایی و ولایت زمین را به دست گیرد.» (40)
همچنین آیات الهی که تفسیر آنها وعده ظهور مهدی(ع) است، قطعی بودن برپایی حکومت ایشان را به صراحت تاکید میکنند.
وحدت نظر مسلمانان در جهانی بودن حکومت مهدی(ع):
آیات فراوانی از قرآن کریم و روایات کثیری چه از طریق شیعه و چه سنی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است و تاکید میکنند که حکومت مهدی(ع) جهانی است. همین منابع، همچنین بر مژده پیروزی اسلام بر تمامی دشمنان دین در سراسر گیتی و چیرگی آن بر همه ادیان و آیینهای کفر و شرک و رژیمهای منحرف و فاسد تأکید دارند.
مساله جهانی بودن حکومت ایشان از جمله مهمترین موضوعاتی است که آیات قرآن و روایات فراوان و معتبری آن را تأیید میکنند. همه این آیات و روایات بر اصالت ظهور مهدی(ع) در چهارچوب امور و مسائل غیبی و شکلگیری حکومتشان در آینده تاریخ امت اسلامی پای میفشارند.
الف ) حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) در قرآن کریم
آن دسته از آیات قرآن که مژده برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) را میدهند، فراوانند و به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول آیاتی هستند که به تفسیر، شرح و توضیح مفصل و گسترده علمی نیاز دارند تا بتوانند موجبات قانع شدن خواننده را با بحث اختصاصی موضوع موردنظر، فراهم بسازند.
دسته دوم آیاتی هستند که آشکار و واضحاند و به عبارتی این آیات، صراحتا موضوع موردنظر را بیان میکنند که در بخشهای قبل این نوشتار به آن اشاره شده است.
ب ) حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) در احادیث نبوی
علاوه بر احادیثی که بر حتمی بودن برپایی حکومت جهانی اسلام در تفسیر آیات مرتبط بیان شده است، به احادیث و روایات دیگری که بر جهانی بودن حکومت حضرت مهدی(ع) پای میفشارند، اشاره میکنیم:
از ابن عباس روایت شده که ایشان به نقل از رسول خدا(ص) گفتهاند: حاکمان روی زمین چهار نفرند؛ دو حکمفرما مومن هستند و دو پادشاه کافرند. آن دو حکمفرمای مؤمن، ذوالقرنین و سلیمان(ع) هستند و دو پادشاه کافر، نمرود و بخت النصرند. اما حاکم پنجمی بر سراسر زمین حکمفرمایی خواهد کرد. وی از اهلبیت من است. (41)
احادیث و روایاتی که در صحاح ششگانه اهلسنت نقل شده، حضور و نزول حضرت عیسی(ع) را در زمان ظهور حضرت مهدی(ع) تایید کرده و میگویند:
حضرت عیسی(ع) پشت سر امام زمان(ع) نماز میگزارد و در کشتن دجال و راهنمایی و هدایت مسیحیان به اسلام، حضرت مهدی(ع) را یاری میرساند.
در روایتی ابو هریره نیز به نقل از پیامبر(ص) مضمون فوق را مورد تأکید قرار داده است. رسول خدا(ص) فرمودهاند: روح خدا، عیسی بن مریم در بین شما نزول خواهد کرد. او صلیب را میشکند و خوکان را میکشد و از مخالفان جزیه میگیرد. مردم را به اسلام فرا میخواند و نیز خدای متعال در زمان حضور ایشان همه آیینها را به غیر از اسلام از بین میبرد. مسیح (ع) دجال را به هلاکت میرساند و امنیت و آرامش سراسر گیتی را فرا میگیرد.
روایتی نیز از امام جعفر صادق(ع) نقل شده که فرمودهاند: «زمانی که قائم، قیام بنماید، در سراسر زمین غیر از بانگ شهادت «لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله» بانگ دیگری به گوش نخواهد رسید.»(42)
البته آن دسته از اخباری که بر قطعی بودن بر پایی حکومت جهانی اسلام در زمان رهبری و خلافت مهدی منتظر(ع) دلالت دارند، بسیار فراوانند. یکی از این خبرها حدیث متواتری است که شیعه و سنی آن را به نقل از حضرت محمد(ص) آوردهاند. ایشان در وصف حکومت و عدالت حضرت مهدی(ع) فرمودهاند:
«یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا»
توافق مسلمانان بر برخی از نشانههای ظهور
اخبار و روایات وارده در کتب ملاحم و فتن شیعه و سنی حاکی از آن است که قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) پدیدههایی به وقوع میپیوندد که نشانه قریبالوقوع بودن ظهور حضرت و برپایی انقلاب اسلامی ایشان و انجام وعده الهی است. این نشانهها که مورد توافق شیعه و سنی است، بسیار زیادند که روشنترین آنها دو نشانه هستند:
اولین نشانه، برپایی حکومت اسلامی در شرق است که مقدمه انقلاب حضرت مهدی(ع) است و در حدیثی از رسول خدا(ص) به این موضوع اشاره شده است. حضرت محمد(ص) فرمودهاند: «مردمی در مشرق زمین قیام میکنند که زمینهساز حکومت مهدی(ع) هستند.» (43) شوبان نیز از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمودهاند: «هر زمان دیدید که پرچمهای سیاه از سمت خراسان پیش میآید، و لو با لغزیدن روی برف بوده، به آنان بپیوندید.»(44)
دومین نشانه، تشکیل دولتی در شامات است که با حکومت امام زمان(ع) مخالف است. رهبری این حکومت را فردی از بنیامیه بر عهده دارد. او در روایات اسلامی به «سفیانی» مشهور است و شیعه و سنی روایات فراوانی درباره او نقل کردهاند. در کتب صحاح سته مدفون گشتن و فرو رفتن سفیانی همراه با لشکرش به عمق زمین نقل شده است. سفیانی بعد از آنکه خبر سلطه امام زمان(ع) بر حجاز را میشنود، همراه سپاهش به سوی مکه گسیل میشود تا حکومت امام(ع) را نابود سازد.
عایشه از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که ایشان فرمودهاند: «سپاهی قصد حمله به کعبه را دارد و همین که به صحرایی میرسند تمام آن لشکر به کام زمین فرو میروند.»(45)
اتفاق نظر مسلمانان در نماز خواندن حضرت عیسی(ع) پشت سر امام مهدی(ع):
در این باره در کتب صحاح سته و در احادیث معتبر اهلبیت(علیهم السلام) اخبار فراوانی آمده است.
از امام محمدباقر(ع) نقل شده است: «هراس از قائم(ع) باعث غلبه ایشان بر دشمنان میشود و ایشان به نصرت الهی تایید میشود. تمامی زمین تحت سیطره ایشان در میآید و به گنجهای فراوانی دست مییابند و دامنه سلطه ایشان تمامی شرق و غرب زمین را فرا میگیرد و پروردگار متعال به واسطه ایشان دین خود را بر دیگر ادیان غالب خواهد کرد، هر چند مشرکان را ناخوش آید. در زمان ظهور حضرت مهدی(ع) تمامی ویرانههای زمین آباد میشود و روح خدا، عیسی(ع) فرود میآید و ایشان پشت سرشان نماز میگزارد.»(46)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، از ابوهریره به نقل از رسول خدا(ص) چنین آمده است:
«آن گاه که فرزند مریم در بین شما فرود آید، چه خواهید کرد، در حالی که امامتان، مهدی(ع) از خودتان باشد؟»(47)
مسلم در صحیح خود به نقل از جابر بن عبدالله انصاری آورده است که میگوید: «از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: در میان امتم همیشه گروهی هستند که تا روز قیامت و با حمایت و پشتیبانی الهی در دفاع از حق می جنگند تا آنکه عیسی بن مریم (ع) فرود می آید، فرماندهای به نام عیسی(ع) میگوید: بیا و بر ما نماز بگذار، عیسی میگوید: خیر، در بین شما کسی هست که این کار را انجام میدهد. خداوند امت اسلام را عزیز و گرامی داشته است. (48)
حافظ ابو عمر دانی در سنن خویش همین حدیث جابر از پیامبر(ص) را نقل کرده، جز آنکه حدیث او در برخی الفاظ با این حدیث فرق میکند. متن حدیث ابو عمردانی چنین است:
«پیوسته جماعتی از امتم در دفاع از حق میجنگند تا آن زمان که عیسی(ع) در سپیدهدمی در شهر بیتالمقدس نزد مهدی(ع) فرود میآید. پس گفته میشود: ای پیامبر خدا پیش آی و بر ما نماز بگزار، حضرت عیسی(ع) میفرماید: خداوند گروهی از امت اسلام را به جهت عزت و احترامی که نزد پروردگار متعال دارند، بر گروه دیگر فرمانروایی و رهبری داده است.» (49)
توطئه علیه مهدویت، چرا ؟
پر واضح است که ایده مهدویت، روح قیام و انقلاب بر ضد ظلم و ستم را به همراه خود دارد. چنین مسالهای به خودی خود ایدهای است که حاکمان جور را نگران و تمامی سلطهگران و سلطهجویان مفسد را در هراس افکنده است.
ستمگران سلطهجو که در هر دوره، با زور و شمشیر و سرنیزه بر ملتهای خود چیره میشوند، میدانند که سلطه جائرانهشان سرانجام، پایانی خواهد داشت و این پایان محتوم، جز به دست مهدی منتظر(ع) نخواهد بود.
پس شکی نیست که وحشت و ترس حاکمان کشورهای عربی سلطهگر از حکومت عدل مهدوی، در مقایسه با تمامی جباران روی زمین بیشتر باشد، چرا که همه آنان به خوبی میدانند که شعلههای آتشفشان انقلاب او از درون کاخهایشان شعلهور شده، تاج و تختشان را واژگون ساخته و همه آنان را قبل از دیگر حاکمان ستمگر و جباران فاسد، نابود خواهد کرد.
در پرتو این دیدگاه بیدادگرانه و به خاطر عظمت و اهمیت قضیه مهدویت و خطری که این مساله برای منافع دشمنان اسلام و ماهیت آنان دارد، ما باید به ابعاد سیاسی و تاریخی در ورای تهاجم فرهنگی ددمنشانه و تشکیکی که در گونه گونه توطئههای زیرکانه آنان علیه اعتقاد به مهدویت، در اشکال قدیم و جدید آن دارد، توجه کافی داشته باشیم.
پی نوشتها:
1ـ الجامع الاحکام القرآن ،ج 8 ، ص111.
2ـ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور ، ج 1 ، ص 264.
3ـ همان، ج 7 ، ص 386.
4ـ روح المعانی ، ج 25 ، صص 5-6 .
5ـ نورالبصار ، ص 343 .
6ـ همان، ص 349.
7ـ المسند، ج 3 ، ص 37.
8ـ فرائد المسطین ،ج2 ، ص325.
9ـ سنن ابی داود، ج 2 ، ص 256.
10ـ صحیح بخاری ،ج 2 ، ص 256.
11ـ کنزالعمال ، ج 14 ، ص 275.
12ـ عرف الوردی فی اخبار المهدی ، ج 2، ص 81 .
13ـ همان ، حدیث 182.
14ـ فرائد السمطین ، ج2 ،ص 312.
15ـ الحاوی للفتاوی ، ج 2 ، ص 132.
16ـ الصواعق المحرقه ، ص 162.
17ـ الجامع الصحیح و سنن ، ج 5 ، ص 565.
18ـ سنن ، ج 4 ، ص 106.
19ـ کمالالدین ، ج 1 ، ص 240 ، ح64 و نیز بحارالانوار ، ج 23 ، ص 147 ، ح 110.
20ـ کفایه الاثر ، ص 223 و نیز بحار الانوار ، ج 36 ، ص 383 ، ح 1.
21ـ کمال الدین ، ج 1 ، ص 317 ،ح 2 و نیز بحارالانوار ، ج 51 ،ص 133 ،ح 3.
22ـ کمال الدین ، ج 1 ، ص 33 و نیز بحار الانوار، ج 42، ص 317.
23ـ کمال الدین ، ج 2 ، ص 376 همان ،ج 52،ص 222.
24ـ مروج الذهب ، ج 4 ، ص 199.
25ـ مصلح جهانی و مهدی موعد از دیدگاه اهلسنت ، ص 124 .
26ـ النهایه ، ج 5 ، ص 254.
27ـ فتوحات مکیه ، ج 3، ص 332.
28ـ شرح نهج البلاغه ،ج2 ، ص 535.
29ـ منهاج السنه النبویه ، ج 4 ، ص 11.
30ـ مقدمه ابن خلدون ، ص 367.
31ـ الرهان فی علامات مهدی آخرالزمان ، ص 182.
32ـ موسوعه الامام المهدی ، ج 1،ص 99 ، و 598.
33ـ تفسیر المنار ، ج 6 ،ص 57.
34ـ مجله الجامعه الاسلامیه ، شماره سوم.
35ـ فتح الباری ، ج 5 ، ص 362.
36ـ مجله تمدن اسلامی ، شماره 22 ،ص 643.
37ـ سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ح4086 و نیز تاریخ بخاری ، ج 3 ، ص 346 .
38ـ الغیبه ، ص 112.
39ـ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 206 ، ح40.
40ـ سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 982 ، ح2779.
41ـ الحاوی للفتاوی ، ج 2 ، ص 81.
42ـ ینابیع الموده ، ص 421.
43ـ سنن ابن ماجه،ج 2 ، ص 4088.
44ـ مسند احمد ، ج 5 ، ص 227.
45ـ صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 221 ،ح7.
46ـ صحیح بخاری ،ج 3 ، ص 86.
47ـ بحار الانوار ، ج 52 ،ص 191 ،ح4.
48ـ صحیح بخاری ، ج 4 ،ص 205 ونیز صحیح مسلم ، ج 1، ص 136.
49ـ صحیح مسلم ، ج 1 ،ص 137.
50ـ سنن الدانی ، ص 143و نیز مسند احمد ، ج 3 ،ص 345.
کتابنامه:
1ـ آکوسی بغدادی ، سید محمود ، روح المعانی ، ج 25 ، احیاء التراث العربی .
2ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج2 ، مصر.
3ـ ابن اثیر ،النهایه ، ج 5 .
4ـ ابن عربی ، فتوحات مکیه ، ج 3.
5ـ ابن خلدون ، مقدمه ابن خلدون.
6ـ ابن ماجد ، سننن , ج 2.
7ـ ابو عیسی محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح و سنن ترمذی ، ج 5.
موضوع مهدویت و امام غائب، هرچند به نظر میرسد که جزو بدیهیات فرهنگ شیعه باشد، اما با کمی تأمل میتوان دریافت که شاید حقیقت این موضوع هنوزبه طور کامل تبیین نشدهباشد. سرویس فرهنگ و اندیشه آفتاب، در راستای تلاش برای روشن ساختن بخشی از حقایق ناشناخته و مکتوم درباره وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج)، به مناسبت نیمه شعبانالمعظم گفتگویی با آیتالله میرسید محمد یثربی انجام دادهاست. آیت الله یثربی از اساتید برجسته دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و رئیس حوزه علمیه کاشان در سال 1333 هجری شمسی در شهر مقدس قم در بیت علم وفقاهت چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله آقای حاج سید مهدی یثربی میباشد، که تا زمان وفات (1385) ریاست حوزه علمیه کاشان، نمایندگی ولی فقیه و امامت جمعه کاشان را عهدهدار بودند. آیتالله یثربی، در محضر اساتید بزرگی چون آیات عظام، گلپایگانی، حاج آقا مرتضی حائری، میرزا جواد تبریزی، وحید خراسانی، روحانی و سلطانی طباطبایی، همچنین شهید مطهری و آیتالله جوادی آملی تلمذ کردهاست. از ایشان آثار و تألیفات متعددی منتشر شدهاست که از جمله آنها میتوان به «تقریرات درس مکاسب محرمه (فقه) در 2جلد»، «کتاب حج در 3 جلد»، «تفسیر آیات ولایت»، «شرح رساله حقوق امام سجاد – علیه السلام – (فارسی) در 3جلد»؛ «شرح زیارت عاشورا» و ... اشاره کرد. تأسیس مؤسسه تحقیقاتی «علامه مجدّد وحید بهبهانی» نیز از دیگر اقدامات ماندگار این استاد حوزه علمیه قم است. گفتگوی ما با آیتالله میر سید محمد یثربی درباره موضوع مهدویت، در یک بعداز ظهر گرم تیرماه در دفتر موسسه تحقیقاتی «علامه مجدّد وحید بهبهانی» در شهر مقدس قم، انجام شد. آیتالله یثربی به گرمی از ما پذیرایی کرد و سخنان عمیق و شیرین ایشان تا هنگام اذان مغرب ادامه یافت. آنچه در پی میآید، بخش نخست گفتگوی دو ساعته سرویس فرهنگ و اندیشه آفتاب با آیتالله یثربی است.
به گزارش شیعه نیوز به نقل از آفتاب ، آیت الله یثربی گفت: «معمولاً به مسئله مهدویت به عنوان یک موضوع آینده جهانی یا پایان جهان نگاه میشود که هم در قرآن و هم در کتب آسمانی دیگر مثل تورات و انجیل و زبور از آن به عنوان وعدهای قطعی و الهی نام برده شده است».
آیتالله میر سید محمد یثربی، رئیس حوزه علمیه کاشان و از اساتید برجسته درس خارج حوزه علمیه قم، در گفتگوی اختصاصی با سرویس فرهنگ و اندیشه آفتاب، گفت: «اساساً عالم خلقت الزاماً از ابتدا تا انتها نیازمند وجود امام است ولی این موضوع مورد غفلت واقع شده و در مورد امام زمان (عجل الله فرجه) نیز فقط به ثمره وجودیشان، سن و سال و طول عمر ایشان پرداخته میشود در حالی که در ابتدا معرفت به امام باید کامل بشود تا به یکی از شئون ایشان که کمال جامعه و ایدهآل مطلوب است برسیم».
اثبات وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
وی درباره دلایل اثبات مهدویت گفت: «نسبت به اثبات امام در هر دورهای صرفنظر از براهین نقلی، برهان عقلی هم وجود دارد. «قاعده لطف»، «علت غایی آفرینش» و «برهان تقابل قطبین»، از جمله براهین مختلفی است که درباره مسئله مهدویت و وجود «امام حی» در اختیار داریم».
این استاد حوزه علمیه قم در تشریح «برهان قاعده لطف» گفت: «بر حسب طبیعت خلقت انسان، همه افراد بشر دارای اختیار هستند که یا به سمت خیر روند یا به سمت شر و بدی. انسان ممکن است به سمت شر رود و دچار خطا شود و این انسان خطاکار نیازمند یاور و پناه و حامی است و لطف خداوند همیشه شامل حال انسان است و محال است که او را تنها بگذارد و انسان بیپناه نخواهد بود».
آیتالله یثربی در ادامه به برهانهای عقلی دیگری که در باب اثبات مهدویت وجود دارد، اشاره کرد و گفت: «از طریق قاعده «امکان اشرف»، نیز میتوان این مطلب را اثبات کرد».
وی در تشریح این قاعده گفت: «وجود، حیات، علم، قدرت و همه این کمالات غیرمتناهی از ناحیه کمال مطلق، که ذات اقدس خداوند است مستقیماً به اخس [مرتبه پایین] نمیرسد، بلکه طبیعت این است که از مرتبه اشرف به اخس برسد»
وی افزود: «این اشرف در لسان متشرعه «حجتالله» است که در بین علمای علم معرفت، از آن به «انسان کامل»، در اصطلاح فلسفه مشاء، به «عقل فعال»، در فلسفه اشراق به «کلمه قدسیه» و در فلسفه پهلوی و فرس قدیم به «کدبانو و کدخدای عالم» تعبیر شده است. و امکان ندارد که در هیچ دورهای از تاریخ زندگی موجودات این واسطه فیض وجود نداشته باشد».
آیتالله یثربی تأکید کرد: «اگر حجت و امام وجود نداشته باشد زمین قابل ادامه نخواهد بود. حتی در بعضی روایات آمده است که «الحجه قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» (1) یعنی «قبل از اینکه خداوند هر موجودی را بیافریند حجت اولین موجود است و در تمام زمان ها وجود دارد و پایان آفرینش نیز به اوست »».
او در ادامه گفت: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموند: «اول ما خلق الله نوری » (2) «اولین مخلوق نور رسول است» و فیض خداوند از این طریق به سایر مخلوقات میرسد و از آنجا که فیض خداوند همواره جاری است، این واسطه هم، همواره باید وجود داشته باشد».
استاد حوزه علمیه قم از «علت غایی» -که یکی از مراتب سلسله علل اربعه است- به عنوان برهان دیگری که میتوان به آن تمسک جست یاد کرد و در تشریح آن گفت: «علت غایی، اگرچه در وجود موخر است اما در تصور مقدم است».
وی افزود: «سلسله ممکنات بدون وجود حجج الاهیه غیرممکن است و در تمام اعصار آفرینش حجت وجود داشته است. گاهی در قالب انبیاء، گاهی در قالب اوصیاء و بعد از رسول خاتم در قالب ائمه ما هستند. در واقع خداوند اینگونه مقرر کرده است که فیضش از جانب امام در هر عصری جاری باشد. و این فیض بعد از رسول خاتم، ائمه ما تا وجود امام عصر (عجل الله فرجه) میباشند».
ریشههای تاریخی مساله مهدویّت
رئیس حوزه علمیه کاشان، درباره ریشههای مسئله مهدویت در تاریخ گفت: «ریشه مهدویت به مسئله نبوت گره خورده است. ارسال رسل و انزال کتب و بحث پیغمبران و حتی خود نبوت هم بر اساس لطف خداوند است که خداوند بندگان خویش را رها نکرده و از نظر عقلی هم محال است که رها کند. پس طبعاً در هر زمانی که بحثی را از هر یک از انبیاء الهی را یادآوری کنیم مسئله امام و امام حی و حضرت مهدی عجل الله فرجه (به معنای عام)، خود به خود، تداعی میشود».
آیتالله یثربی در ادامه گفت: «هم در تورات، هم انجیل و هم در کتب مربوط به آئین زرتشت، و حتی در جاماسبنامه که مربوط به عصر گشتاسب است، مسأله موعود عالم وجود دارد».
وی افزود: «تاریخ نبوت و مهدویت با اصل خلقت بشر گره خورده است. علت غایی همه آفرینش، وجود انسان است و در حدیث قدسی هم آمده است: «عبدی خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» (3) (یعنی همه عالم را برای عبد و بنده خود خلق کردیم و عبد و بنده را برای خودم خلق کردم) و علت اینکه آدم برای خدا خلق شده این آیه شریفه است «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (4) یعنی که همه را برای عبودیت خلق کردهایم».
پاسخ به شبهه درمورد عمر طولانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم، درباره شبهاتی که در مورد امام زمان وجود دارد تصریح کرد: «یکی از مهمترین شبهات این است که چرا امام عصر (عج) عمر طولانی دارند».
وی افزود: «با سه دلیل میتوان این شبهه را دفع کرد. 1- از حیث برهان عقلی 2- از حیث وقوع خارجی 3- از حیث براهین نقلی».
آیتالله یثربی در ارتباط با دلیل اول گفت: «اگر به معنی لغوی کلمه امام توجه کنیم به معنی مقدم و پیشواست؛ معنای امام عصر (عجل الله فرجه) «حجت این زمان و آن زمان» نیست، بلکه «حجت بر زمان» است، زمان هم خود مخلوقی از مخلوقات خداوند است و وقتی امام مقدم باشد زمان در اختیار امام قرار میگیرد».
وی با اشاره به نظر شیعه مبنی بر اینکه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام ردالشمس کردند (5)، افزود: «پس عالم آفرینش در ید قدرت امام است و زمانی که بپذیریم مخلوقات موخر از امامند پس موخر بر مقدم تاثیر نمیگذارد. موخر میتواند بر موخر تاثیر بگذارد».
رئیس مؤسسه تحقیقاتی «علّامه مجدّد وحید بهبهانی»، با بیان اینکه «از حیث وقوع خارجی، عامه و اهل سنت و حتی اهل کتاب مثل یهودیان و مسیحیان پذیرفتهاند که انبیایی در بین انبیای ما وجود داشتهاند که قرنها عمر کردند و حتی در قرآن هم ذکر شده که حضرت نوح (علیه السلام) 950 سال پیغمبری کرده است» (6)، افزود: «هیچ دلیلی وجود ندارد که ما نپذیریم که بر اساس اراده الهی یکی از بندگان خداوند عمر طولانی کرده باشد».
وی با تأکید بر این نکته که «براهین نقلی نیز نسبت به وجود امام زمان بسیار زیاد است»، گفت: «از همه معصومین (علیهم السلام) از شخص رسولالله (صلی الله علیه و آله وسلم) تا امام عسکری (علیهم السلام) روایات مختلفی در مورد حضرت مهدی و موعود آخرالزمان (عجل الله فرجه) نقل شده که در بین این روایات، روایات متعددی که از نظر فن روایی صحت کامل داشته باشند و هیچ مناقشهای در باره آنها وجود نداشتهباشد، بسیار است».
آیتالله یثربی در ادامه به یکی از این روایات اشاره کرد و گفت: «بر اساس این روایت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا آن موعود بیاید. اسم او اسم من است کنیهاش کنیه من و وقتی میآید که ظلم وجور به حد اعلی رسیده باشد و خداوند متعال به وسیله او همه عالم را سرشار از عدل و عدالت میکند» (7).
مهدویّت و مکاتب منحرف
استاد حوزه علمیه قم در ارتباط با ریشههای تاریخی انحرافات و نحلههای مختلف فکری شیعی گفت: «دو تصور اصلی در مورد امام عصر (عجل الله فرجه) در بین شیعیان وجود دارد. 1- آن تصوری که شیخیه قائل شدهاند 2- آن تصوری که در مکتب بعضی عرفا وجود دارد چه عرفای شیعه و سنی».
وی در تشریح تصور شیخیه از امام عصر (عجل الله فرجه) گفت: «تعبیر شیخ احمد احصائی (از بنیانگذاران شیخیه) این است که که چون مهدی (عجل الله فرجه) از دشمنانش میترسد به عالم «هور قلیا» رفتهاست و هر زمان که وقت ظهور باشد در هر جسمی که خودشان بخواهند تجلّی میکنند».
آیتالله یثربی افزود: «اما اینکه عالم هور قلیا چه عالمی است، شیخیه معتقدند که «اقلیم هشتم» است»!
آیتالله یثربی با بیان اینکه شیخیه در مورد اقلیم هشتم توضیح قابل درکی ندارند افزود: «همین درست نفهمیدن متون و عدم تطابق آنها با موازین عقلی، باورهایی را به وجود میآورد که عدهای جرات میکنند و میگویند ما مهدی هستیم».
رئیس حوزه علمیه کاشان، در تشریح عبارت «وجود نوعی» نیز گفت: «مولوی در خصوص امام زمان (عجل الله فرجه) گفتهاند. «که مهدی همان یاور و هدایتکننده، و همان که انسان را از انحراف نگه میدارد است» و این همان وجود نوعی است».
وی درباره مسأله بابیت و مدعیان دروغینی که در ادوار مختلف ظهور کردهاند، با بیان اینکه «اگر کسی مهدی و مهدویت را بفهمد محال است که هر ادعایی را بپذیرد»، افزود: «سیدعلی محمد باب و یا بعد از آن عوامل دیگرش، ابتدا ادعای بابیت کردند، و این در حالی است که بابیت در شیعه امر مقبولی است؛ مثل باب نواب خاصه یا همان نواب اربعه».
آیتالله یثربی با یادآوری این نکته که «با وفات «علیابن محمد سمری» باب نواب خاصه، بسته شد»، افزود: «در روایات متعدد آمده است که از ناحیه خود حضرت (عجل الله فرجه) نامهای به علیابن محمد سمری داده شد با این مضمون که «روزهای آخر عمرت است کارهایت را انجام بده و به همگان اعلام کن که بعد از تو نایبی وجود ندارد. و این باب بسته شده است»(8).
وی افزود: «این در حالی است که عدهای مثل شلمغانی در همان عصر و در آغاز غیبت کبری آمدند و ادعای بابیت کردند» (9).
آیتالله یثربی یا بیان اینکه «تمام ابزارهایی که برای انحراف بهکار گرفته میشود بخشی از واقعیت را به همراه دارد چرا که اگر باطل محض باشد، مقبولیت پیدا نمیکند»، گفت: «این همان سخن حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در نهجالبلاغه است «که اهل فتنه، حق و باطل را با هم مخلوط میکنند تا به نتیجه دلخواه برسند».
استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه «بابیت و نیابت واقعی، در دوره غیبت صغری، مدتزمانی بیش از 70 سال طول کشیده است»، گفت: «این در حالی است که سیدعلی محمد باب حدود 1200 سال بعد از بسته شدن موضوع بابیت واقعی امام زمان (عجل الله فرجه)، ابتدا ادعای بابیت کرد، بعد از آن ادعا کرد خود امام زمان هستم و بعد گفت که پیغمبر هستم و بعد هم که خود خدا هستم».
آیتالله یثربی با اشاره به اینکه ریشههای انحراف همان بد فهمیدن است، در ادامه افزود: «معمولاً آیهها با اشاره هستند و روایات با صراحت. اگر معانی را درست دریافت کنیم و دریافتهای صحیح را به مردم انتقال دهیم جلوی سوءاستفادهها گرفته میشود».
وی خاطرنشان کرد: «کسی که باب است مسلماً باید بگوید من امام را میبینم در حالی که روایات فراوان داریم که هر کس مدعی رویت شد تکذیب کنید. هم توقیت را باید تکذیب کرد (10) و هم ادعای مشاهده و زیارت را».
او با اشاره به اینکه روایاتی وجود دارد که برخی بزرگان و گذشتگان ما امام زمان (عجل الله فرجه) را زیارت کردهاند، افزود: «بزرگانی مثل سیدبن طاووس یا سیدبحرالعلوم و یا دیگر بزرگان هرگز به صراحت اعلام رویت نکردند، بلکه از لابهلای حرفهایشان چنین استشمام شده که مدعی رویت بودهاند و یا اینکه این مسأله را در پایان عمرشان مطرح کردهاند».
آیتالله یثربی افزود: «این بزرگان کسانی بودند که به دنبال پول و قدرت و مقام نبودند و اگر هم چنین ادعایی کردهاند صرفاً برای هدایت مردم بوده است و آنقدر این افراد از دنیا گریزان بودند، که سیدبن طاووس (قدس سره) با آنکه مُلای کمنظیری در بین علمای شیعه بود، اما با این حال مرجعیت شیعه را قبول نکرد و سیدبحرالعلوم (قدس سره) هم چنین بود».
1- کافی ، جلد 1 ، صفحه 177
2- بحارالانوار ، جلد 1 صفحه 97
3- الجواهر السنیّه ، صفحه 361
4- سوره ذاریات ، آیه 56
5- من لا یحضره الفقیه ، جلد 1 صفحه 203
6- سوره عنکبوت ، آیه 14
7- ارشاد مفید ، جلد 2 صفحه 340
8- کتاب الغیبه ، شیخ طوسی ، صفحه 395
9- کتاب الغیبه ، شیخ طوسی ، صفحه 403
10- کتاب الغیبه ، شیخ طوسی ، صفحه 426
مقدمه:
اعتقاد به یک مصلح و منجی که سرانجام جهان را به سوی عدالت رهنمون میسازد و جامعه بشری را به سعادت و تکامل میرساند امری است که در بین تمامِ ادیانِ آسمانی مشترک است. و ما مسلمانان نیز، به آمدن یک منجی ازعترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) که (( مهدی )) نام دارد و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد اعتقاد داریم، اما در میان فرقههای مختلف، درباره شخصیت مهدی و ویژگیها و نسبِ او اختلاف وجود دارد.
به عنوان مثال، اهل سنت در تعیین مهدی موعود به صورت مشخص، با شیعه موافقت ندارند. برخی درباره پدر و مادر او اختلاف دارند، برخی درباره سلسله نسب او، و برخی در زمانِ میلاد او اختلاف دارند و میگویند او در هنگامه ظهور به دنیا خواهد آمد. این در حالی است که بیش از 70 عالمِ اهل سنت قائل هستند که مهدی به دنیا آمده و در قید حیات است (1) و بیش از یکصد کتاب مشهور به قلمِ مشاهیرِ علمای بزرگِ اهل سنت وجود دارد که احادیث مربوط به صفات، علامات و جزئیات ظهور حضرت مهدی را در آنها نقل نمودهاند. (2)
ما در این مقال برآنیم تا نشان دهیم آن مهدی که باید در آخرالزمان ظهور کند و جهان را به نور خود روشن کند در روایات و کتب اهل سنت، همان ویژگیهای مهدی را دارد که مشخصاً در اعتقادات شیعه است یعنی فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) که از ذریه امام حسین(علیه السلام) بوده و از اولاد حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام است.
پیش از آن که به این مسئله بپردازیم به اعتراف علمای اهل سنت درباره تواترِ این احادیث میپردازیم تا جای هیچ شک و شبههای باقی نماند.
تواتر احادیث درباره امام مهدی(عج): (3)
جمع زیادی از علمای اهل سنت به تواترِ احادیث (4) درباره امام مهدی و نیز ویژگیهای او، از قبیل اینکه زمین را پر از عدل و داد میکند و یا از اهل بیت پیامبر است و همچنین از اولاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) و یا از اولاد امام حسین(ع) است و اعتقاد دارند که در پایین به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- صبان در کتاب اسعاف الراغبین، ب 2 ص 140.
2- شبلنجی در کتاب نورالابصار، ص 155.
3-شیخ عبدالحق در کتاب لمعات به نقل از حاشیه سنن ترمذی، ج 2 ص 46.
4-ابی الحسین آبری به نقل از صواعق، ص 99.
5-ابن حجر و سید احمد ابن سید زینی دحلان در کتاب الفتوحات الاسلامیه، ج 2 ص 211.
6-حافظ در کتاب فتح الباری به نقل از غایه المأمول، ج 5 ص 382.
7-ابوعبدالله محمدبن یوسف بن محمد گنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان، بخش 11.
قابل ذکر است مؤلف کتاب البیان در صفحه 86 مینویسد: (( من این کتاب را عاری از روایات شیعه قرار دادم تا احتجاج به آن محکمتر باشد. ))
اربلی میافزاید که این کتاب مشتمل بر 25 باب است که 24 باب آن اختصاص به ذکر روایات مهدی از طریق اهل سنت دارد. (5)
8-شیخ منصور علی در کتاب غایه المأمول.
9-استاد احمد محمد صدیق در کتاب ابراز الوهم المکنون.
10-ابوالطیب در کتاب الاذاعه.
11-ابولحسن سحری و عبدالدهاب عبداللطیف در حاشیه کتاب صواعق.
12-علامه شوکانی در این خصوص کتابی تألیف نموده است به نام (( التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح )).
13-محمد بن جعفر الکتانی بخشی را در کتاب نظم المتناثر آورده است به نام (( الاحادیث الوارده فی المهدی المنتظر متواتره )).
14-شیخ محمد زاهد کوثری بخشی را در کتاب نظره عابره آورده است به نام (( و اما تواتر احادیث المهدی و الدجال و المسیح فلیس بموضع ریبه عند اهل العلم بالحدیث ))
مهدی از عترت و اهل بیت پیامبر است
در بسیاری از احادیثِ ذکر شده در کتب اهل سنت، مهدی کسی است که از فرزندان پیامبر و از اهل بیت او خواهد بود که اگر بیش از یک روز از عمر دنیا باقی نمانده باشد او در آن روز ظهور خواهد کرد و عدالت را در جهان برقرار خواهد نمود. به عنوان نمونه عالمِ بزرگ اهل سنت (( حافظ ابو نعیم احمدبن عبدالله اصفهانی )) در کتاب (( اربعین )) خود از صحابی بزرگ پیامبر، حذیفه ابن الیمان نقل میکند که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
(( لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إلاّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الْیَوْمِ حَتیّ یَبْعَثَ رَجُلاً مِنْ وُلْدی إسْمُهُ إسْمی )) (6)
ترجمه: اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میگرداند تا اینکه مردی از فرزندانم را که اسمِ او اسم من است برانگیزاند.
و نیز با سند خود از ابوهریره نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود:
(( لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إلاّ لَیْلَهً لَمَلِکَ فیها رَجُلٌ مِنْ أهْلِ بَیْتی )) (7)
ترجمه: اگر از دنیا باقی نماند مگر یک شب، در آن شب، مردی از اهل بیتم ( بر زمین ) فرمانروا شود.
با توجه به این روایات و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد (( مهدی )) از دودمان و اهل بیت پیامبر گرامی اسلام خواهد بود.
مهدی از اولاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) است
دسته دیگری از روایات که در کتب مختلفِ اهل سنت نقل شده است علاوه بر آنکه مهدی را از اهل بیت پیامبر میدانند او را از اولاد و فرزندانِ دخت مکرّم پیامبر اسلام، یعنی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) معرفی میکنند. امسلمه همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ایشان نقل میکند که فرمودند:
(( ألْمَهْدیُّ مِنْ عِتْرَتی مِنْ وُلْدِ فاطِمَه )) (8)
ترجمه: مهدی از عترتم میباشد و او از فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) است.
این حدیث را حافظ ابو داوود در سننِ خود ضبط نموده است؛ و صاحب جواهر العقدین نیز ذکر کرده و مسلم، ابوداوود، نسایی، ابن ماجه، بیهقی، صاحب مصابیح و دیگران نیز در کتب حدیثی خود آن را آوردهاند.
و نیز عالم بزرگ اهل سنت (( مناوی مصری )) در کتاب کنوز الدقایق مینویسد که رسول خدا(ص) خطاب به دخترش فاطمه(س) فرمود:
(( یا فاطِمَهُ أمَّا الْمَهْدیُّ فَمِنْکِ )) (9)
ترجمه: ای فاطمه، مهدی از تو میباشد.
و عالِم اهل سنت (( حاکِم )) این روایت را در کتاب (( مستدرک )) نیز آورده است. عالمِ دیگر اهل سنت، ابونعیم در کتابِ (( اربعین )) خود از زهری و او از علی بن الحسین و او از پدرش نقل میکند که پیامبر اکرم(ص) به فاطمه(س) فرمود:
(( ألْمَهْدیُّ مِنْ وُلْدِکِ )) (10)
ترجمه: مهدی از فرزندان توست.
پس با توجه به این احادیث، مهدی از عترت پیامبر و از اولاد حضرت زهرا(س) میباشد.
مهدی از اولاد امام حسین(علیه السلام) و نام مادرش نرجس و یا صیقل است
در دسته دیگری از روایات، جزئیات بیشتری از شخصیت مهدی بیان شده است که علاوه بر آنکه سلسله آباء و اجداد او را معین نموده است نام مادرش را هم ذکر کرده است. عالمِ مشهور اهل سنت حافظ ابو نعیم در کتاب اربعین خود در دنباله حدیثی که گذشت ( لو لم یبق من الدنیا . . اسمه اسمی )، آورده است که سلمان برخاست و گفت: (( یا رسول الله او ( مهدی ) از کدام فرزندت میباشد؟ پیامبر فرمودند: از این فرزندم. و با دستش بر کتف حسین(ع) زد. )) (11)
(( ابن طلحه )) نیز که یکی از بزرگان اهل سنت میباشد در بیان سلسله نسب مهدی در کتابش مینویسد:
(( در ذکر ابوالقاسم محمد بن الحسن الخالص ابن علی المتوکل ابن محمد القانع ابن علی الرضا ابن موسی الکاظم ابن جعفر الصادق ابن محمد الباقر ابن علی زین العابدین ابن الحسین الزکی ابن علی المرتضی امیرالمؤمنین ابن ابی طالب . . و مادرش را ام ولد مینامند که صیقل نیز گفته شده است. )) (12)
(( ابن صبّاغ )) هم که یکی دیگر از مشاهیر علمای اهل سنت است درباره همین مطلب در کتاب خود مینویسد:
(( سلسله نسب او ( مهدی ) بدین قرار است: ابوالقاسم محمد الحجه ابن الحسن الخالص ابن علی الهادی ابن محمد الجواد ابن علی الرضا ابن موسی الکاظم ابن جعفر الصادق ابن محمد الباقر ابن علی زین العابدین ابن الحسین الشهید ابن علی ابن ابیطالب رضی الله عنهم مادرش نیز ام ولد است که به نرجس و خیره الإماء یعنی برترین کنیزان مشهور است. )) (13)
میبینیم که این دسته از روایات، جزئیات بیشتری از شخصیت مهدی را یعنی، سلسله پدران او تا حضرت علی(ع) و نام مادرِ ایشان یعنی نرجس و یا صیقل، را بیان میکنند. نکته قابل توجه آن است که مهدی را از اولاد امام حسین(ع) معرفی میکنند برخلاف اعتقاد برخی از عالمان اهل سنت که او را از اولاد امام حسن(ع) میدانند و حتی به کنیز بودن مادرِ ایشان که مطابق اعتقاد شیعیان است نیز اشاره شده است.
مهدی فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است:
دسته دیگری از روایات اهل سنت، مهدی را مستقیم از اولاد امام حسن عسکری(ع) معرفی میکنند و به ذکر وقایعی در این زمینه نیز پرداختهاند. (( نصربن علی جهضمی )) که از ثِقات رجال اهل سنت است در کتاب (( موالید الائمه)) نقل کرده که حضرت امام حسن عسکری(ع) هنگام ولادت فرزندش (( محمد )) فرمود:
(( ستمکاران گمان کردند که مرا میکشند و این نسل را مقطوع میسازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را؛ و او را (( مؤمل )) نام گذارد. )) (14)
و نیز روایت است که در روز سوم ولادت مهدی، پدرِ بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود:
(( این است جانشین من و امام شما بعد از من و او همان قائمی است که گردنها به انتظار او کشیده میشود پس وقتی زمین پر از جور و ستم شد ظاهر میشود و آن را از عدل و داد پر میکند. )) (15)
و عالمِ عارفِ مشهورِ اهل سنت، (( ملاّ عبدالرحمن جامی )) از بعضی روایت کرده که بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدند و از امام بعد از او پرسیدند. امام عسکری(ع) نیز به اندرونی خانهشان وارد شدند و کودکی را در سن سه سالگی که مانند ماه شب چهارده بود بر دوش گرفته بیرون آمدند و فرمودند:
(( ای فلان، اگر پیش خدای تعالی گرامی نبودی این فرزند را به تو نمینمایاندم نام این فرزند نام رسول است و کنیه وی کنیه او است. )) (16)
و شیخ عارف، محیی الدین عربی میگوید: ای مسلمانان بدانیدکه چارهای از خروج مهدی فرزند حسن عسکری نیست. (17)
و نیز گنجی در کتاب (( کفایه الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب )) بعد از ذکر تاریخ ولادت و وفات امام عسکری(ع) میگوید:
(( او را فرزندی است که همان امام منتظر میباشد. )) (18)
با توجه به مطالب و روایاتی که گذشت؛ مهدی شخصیی است از:
اهل بیت پیامبر و از اولاد حضرت فاطمه(سلام الله علیها) که جد او امام حسین(علیه السلام) بوده و نام پدر او امام حسن عسکری(علیه السلام) و نام مادر او نرجس و یا صیقل میباشد که الآن نیز در قید حیات میباشد ولی از مردم کناره گرفته و در غیبت به سر میبرد. و روزی حتماً ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از قسط و عدل خواهد نمود. و اینها مباحثی است که به صورتِ دقیق و مشخص در اعتقاد شیعیان در مورد شخصیت مهدی وجود دارد.
اعتراف برخی از علمای اهل سنت به وجود حجه ابن الحسن العسکری (عج الله تعالی فرجه) (19)
پس از بررسی نَسَب مهدی و مشخص شدن پدر و مادر او و نیز سلسله آباء و اجداد او در روایات اهل سنت، به اعتراف برخی از عالمان اهل سنت به وجود مهدی که همان مهدیِ شیعه یعنی حجه ابن الحسن العسکری(عج) میباشد اشاره میکنیم. به امید آنکه گامی در جهت هم عقیده شدن مسلمانان نسبت به ضروریات اعتقادی دین مبین اسلام برداشته باشیم.
1-ابو سالم کمالالدینمحمدابنطلحهابنمحمدبنابیالحسن قرشی نصیبی شافعی که تقی الدین ابوبکر احمد بن قاضی شهید و یافعی و عبدالغفار بن ابراهیم عکی شافعی او را ستوده و به بزرگی یاد کردهاند در کتابش به نام (( مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول )).
2-ابو عبدالله محمدبن یوسف بن محمد گنجی شافعی در کتابهای البیان و کفایه الطالب.
3-نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی در کتاب الفصول المهمه.
4-شمس الدین ابو مظفر یوسف بن قزاغلی ابن عبدالله بغدادی حنفی معروف به سبط ابن جوزی در کتاب تذکره خواص الامه فی معرفه الائمه.
5-ابوالعرفان محیی الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد بن عربی حاتمی طایی اندلسی که در صالحیه دمشق مدفون است در کتاب الفتوحات المکیه.
6-نور الدین عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدین دشتی جامی حنفی و به قولی شافعی در کتاب شواهد النبوه.
7-عارف مشهور شیخ عبدالوهاب بن احمد بن علی شعرانی مصری در کتاب الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الاکابر.
8-محدث معروف سید جمال الدین عطاءالله ابن سید غیاث الدین فضل الله ابن سید عبدالرحمن در کتاب روضه الاحباب فی سیره النبی و الآل و الاصحاب.
9-حافظ محمدبن محمد بن محمود بخاری معروف به خواجه پارسای حنفی در کتاب فصل الخطاب.
10-عارف عبدالرحمن که از مشایخ صوفیه است در کتاب مرآه الاسرار.
11-شیخ حسن عراقی که ماجرای تشرف او را به خدمت امام زمان، شعرانی در جزء دوم کتاب لواقح الانوار فی طبقات الاخیار که به طبقات کبری مشهور است، نقل مینماید.
12-ابومحمد احمد ابن ابراهیم بلاذری در حدیث مسلسل، که این حدیث را شاه ولی الله دهلوی پدر عبدالعزیز دهلوی معروف به شاه صاحب در کتاب التحفه الاثنی عشریه فی الرد علی الامامیه نقل نموده است.
13-ابومحمد عبدالله ابن احمد محمد بن خشاب معروف به ابن خشاب در کتاب تواریخ موالید الائمه و وفیاتهم.
14-جلال الدین محمد رومی صاحب مثنوی متوفای سال 672
پینوشت:
1-منتخب الاثر فصل سوم باب اول
2-نوید امن و امان تألیف آیه الله صافی گلپایگانی ص 76 - 78
3-نوید امن و امان ص 74.
4-حدیث متواتر حدیثی را گویند که راویان و کسانی که آن را نقل میکنند جمعی باشند که عادتاً، اتفاق و تبانی آنها بر کذب ممکن نباشد.
5-به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی ص171، این کتاب بخشی از کتاب کبیر ((فی رحاب ائمه اهل البیت)) تألیف علامه سید محسن امین است.
6-همان، ص 95.
7-همان ،ص 97.
8-البیان، ص 99 به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی، ص 100.
9-به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی، ص 100.
10-همان، ص 100.
11-همان، ص 95.
12-مطالب السؤول باب 12 به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی، ص 170.
13-الفصول المهمه لمعرفه الأئمه فصل 12 به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی، ص 173.
14-اثبات الهداه، ج 6 ص342 ب 31 ف 10 ح 116 به نقل از نوید امن و امان، ص 236.
15-ینابیع الموده، ص 460 به نقل از نوید امن و امان، ص 236.
16-النجم الثاقب باب 5، ص 190 که این حدیث را از کتاب شواهد النبوه نقل نموده است.
17-النجم الثاقب، ص 147 که این مطلب را از کتاب فتوحات مکیه باب 368 نقل نموده است.
18- به نقل از ترجمه کتاب اعیان الشیعه جزء امام مهدی، ص 171.
19- همان ص۱۶۷
تعیین وقت برای ظهور و فلسفه انتظار
انتظار منجی از سویی عاملی برای پایداری و شکیبایی در برابر سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویی دیگر عاملی برای پویایی و تحرک شیعیان و آماده باش همیشگی آنان است. براساس تعالیم ائمه معصومین(ع) منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت بتواند با سربلندی در پیشگاه حجت خدا ظاهر شود.
به عبارت دیگر انتظار ظهور حجت در آینده ای نامشخص هم بیم دهنده و هم نویدبخش است. بیم دهنده است؛ زیرا منتظر با خود میگوید شاید همین سال، همین ماه و یا همین روز ظهور رخ دهد پس باید آماده حضور در پیشگاه حجت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. و امیدبخش است؛ چرا که منتظر میاندیشد شاید در آینده ای نزدیک ظهور رخ دهد و سختیها و مشکلات او به پایان برسد و لذا باید پایداری و مقاومت ورزید و تسلیم جریانهایی نشد که در پی غارت سرمایههای ایمانی و اعتقادیاند.
با توجه به مطالب یاد شده، میتوان گفت که تعیین زمان برای ظهور برخلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستی و یا ناامیدی بکشد؛ زیرا وقتی گفته شود که تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده ای نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پیوست، ما به طور طبیعی دچار سکون و رکود میشویم و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله داریم؛ از به دست آوردن آمادگی لازم برای ظهور خودداری میکنیم.
از سویی دیگر اگر ظهور به هر دلیل در زمانی که به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار ناامیدی و یأس میشویم و چه بسا که در اصل اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز دچار تردید شویم. این نکته ای است که در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله در روایتی که فضیل بن یسار از امام محمد باقر(ع) نقل کرده، آن حضرت در پاسخ این پرسش که »آیا برای این امر (برخاستن قائم(ع))، وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود:
کسانی که برای این امر وقت تعیین میکنند، دروغ میگویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آنگاه فرمود:) زمانی که موسی(ع) قومش را برای رفتن به قراری که با پروردگارش داشت ترک کرد، به آنها وعده داد که تا سی روز دیگر برمیگردد، اما زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرد پس آن کردند که کردند...1
داستان ارتداد قوم یهود و گوساله پرست شدن آنها در پی تأخیر ده روزه حضرت موسی در تاریخ مشهور است و این هشداری است به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند.
آنچه در روایات امام باقر(ع) در مورد فلسفه تعیین نشدن وقت ظهور آمده بود، به بیانی دیگر در روایتی که از امام موسی کاظم(ع) نقل شده، آمده است. آن حضرت در این زمینه میفرماید:
اگر به ما گفته میشد: این امر [ظهور قائم] تا دویست سال و یا سیصد سال دیگر واقع نمیشود؛ دلها سخت میشد و بیشتر مردم از اسلام برمیگشتند. اما گفتهاند: این امر چه با شتاب پیش میآید و چه نزدیک است! تا دلهای مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود.
بنابراین همه باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگهداشتن مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آنها و یادآوری وظایف منتظران کنند و از پرداختن به موضوع زیان ظهور و تعیین وقت برای تان خودداری نمایند2.
2. ظهور ناگهانی فرا میرسد
در بسیاری از روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، این نکته مورد تأکید قرار گرفته که ظهور نیز همانند قیامت، ناگهانی و غیر منتظره فرامیرسد. از جمله در روایتی که امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند چنین آمده است:
به پیامبر(ص) عرض شد: ای رسول خدا آن قائم که از نسل شماست چه وقت ظهور میکند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. »تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد آشکارش میسازد. فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است. جز به ناگهان بر شما نیاید«3و4.
امام باقر(ع)، نیز در تفسیر این آیه شریفه:
آیا چشم به راه چیزی جز آن ساعتند که ناگاه و بیخبرشان بیاید؟5
میفرماید:
مراد از ساعت، ساعت [قیام] قائم(ع) است که ناگهان برایشان بیاید6.
حضرت صاحبالامر(ع) نیز در یکی از توقیعات خود بر این نکته تأکید میورزند که ظهور ناگهانی و دور از انتظار فرا میرسد:
فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا میرسد و در آن زمان توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد7.
این دسته از روایات از یکسو هشداری است به شیعیان که در هر لحظه آماده ظهور حجت حق باشند و از سویی دیگر تذکری به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند.
3. نهی از تعیین وقت برای ظهور
چنانکه گفته شد؛ تعیین وقت برای ظهور جایز نیست و براساس روایات معصومین(ع) ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت برای ظهور میپردازند تکذیب کنیم. در اینجا برای آشنایی شما عزیزان به برخی از این روایات اشاره میکنیم.
امام صادق(ع) در روایتی خطاب به محمدبن سلم میفرماید:
ای محمد! هر کس برای تو خبری از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن؛ زیرا ما [اهل بیت] برای هیچ کس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم8.
در روایات دیگری وقتی »مهزم« به امام صادق(ع) عرض میکند:
فدایت شوم، در مورد این امری که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی واقع میشود؟
آن حضرت میفرماید:
ای مهزم! آنان که [برای این امر] تعیین وقت میکنند دروغ میگویند و آنها که [در این امر] شتاب میکنند نابود میشوند و کسانی که تسلیم میشوند نجات مییابند9.
همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه صاحبالزمان(ع) در پاسخ به پرسشهای »اسحاق بن یعقوب« وارد شده چنین میخوانیم:
اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [برای ظهور] وقت تعیین میکنند دروغ میگویند10.
توجه به روایات یاد شده به خوبی این نکته را بر ما روشن میسازد که ما نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهای اجتماعی و یا حوادث طبیعی به پیش بینی زمان ظهور و تعیین وقت برای آن بپردازیم؛ بلکه بر ما لازم است که ادعای کسانی را که مدعی دانستن زمان ظهورند تکذیب کنیم و جلوی نشر اینگونه ادعاها را بگیریم.
فلسفه این حکم نیز روشن است؛ شما تصور کنید اگر هر از چندی زمانی برای ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمیشوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمیدهند؟!
4. زمان ظهور، رازی از رازهای خدا
براساس آنچه تاکنون بیان شد این احتمال که زمان ظهور را تنها خداوند، تبارک و تعالی، میداند تقویت میشود و میتوانیم بگوییم: حضرت مهدی (ع) نیز منتظر روزی هستند که با اذن خداوند حرکت نجات بخش خود را آغاز کنند. اما از برخی دیگر از روایات چنین برمیآید که خداوند، زمان فرا رسیدن امر فرج را چون بسیاری دیگر از رازهای آفرینش برای پیامبر خود حضرت محمد(ص) آشکار ساخته و آن حضرت نیز آن را برای وصیّ خود امیر مؤمنان(ع) و ایشان نیز آن را برای فرزندشان امام حسن مجتبی(ص) و... همینطور هر امام برای امام پس از خود آشکار ساخته است. ولی آنها اجازه آشکار ساختن آن را برای دیگران ندارند.
در قسمتی از وصایای امام صادق(ع) به ابوجعفر محمدبن نعمان، معروف به »مؤمن الطاق« با اشاره به زمان فرا رسیدن امر فرج چنین آمده است:
ای فرزند نعمان! عالم (امام) نمیتواند از همه آنچه که میداند، تو را آگاه سازد؛ زیرا آن [زمان] راز خداست که خداوند آن را به جبرئیل(ع)؛ جبرئیل(ع) آن را به محمد(ص)؛ محمد(ص) آن را به علی(ع)؛ علی(ع) آن را به حسن(ع)؛ حسن(ع) آن را به حسین(ع)؛ حسین(ع) آن را به علی(ع)؛ علی(ع) آن را به محمد(ع)؛ و محمد(ع) آن را به دیگری [امام ششم] عرضه داشته است. پس شتاب مکنید...11.
همچنین در روایت دیگری که از امام محمد باقر(ع) نقل شده آن حضرت در پاسخ یکی از یاران خود که میپرسد: »کاش به ما میفرمودید این امر (ظهور امام مهدی(ع)) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر شادمان شویم« مطالبی را بیان میکنند که از آنها استفاده میشود که ایشان وقت ظهور را میدانند اما بنابر مصالحی از بیان آن خودداری میکنند.12
بنابراین در مورد این مطلب که آیا امام زمان(ع) از زمان ظهور خود آگاه است یا خیر اظهارنظر قطعی و صریحی نمیتوان کرد و هر دو احتمال از روایات قابلاستفاده است.
سخن آخر اینکه براساس روایات قطعی و تردیدناپذیر، وظیفه ما انتظار فرج، نزدیک دیدن ظهور و کسب آمادگی کامل برای فرا رسیدن این روز فرخنده است. بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه نداد که اصل موضوع »انتظار فرج« به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادی شیعه با طرح مباحث فرعی و حاشیهای چون زمان ظهور، نحوه زندگی حضرت در زمان غیبت و... مورد بیتوجهی یا کم توجهی قرار گیرد و از وظایف اصلی منتظران در زمان غیبت، غفلت شود
نخست این که: شبهه شناسى مهدویت و پاسخ گویى به این شبهات و پرداختن به چنین مبحثى, خود یکى از ابعاد مهم تربیتى انتظار است; همان چیزى که یکى از محورهاى مهم در برگزارى این گفتمان به شمار آمده است. اگر قرار باشد که مهدویت یکى از محورىترین پایه هاى تربیت فرد و جامعه باشد که هست, یقینا باید نسبت به آسیب شناسى این موضوع که یکى از بخش هاى مهم آن, شبهه شناسى مهدویت است تعمیق شود.
قطعا تإسیس موسساتى براى شناخت این شبهات و پاسخ گویى به آن, براى بناى چارچوب تربیتى بر اساس مهدویت و ((انتظار محور)) ضرورى به نظر مى رسد.
دوم این که: بررسى شبهات مهدویت, نیاز به فرصت بسیارى دارد. اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم, باید از زوایاى مختلف این قضیه را مورد بررسى قرار دهیم.
باید شبهات دسته بندى شوند و محورهاى مهم این شبهات و شبهه انگیزانى که آن را در جامعه طرح کرده اند, مورد بررسى و تطبیق قرار بگیرد و حداقل پاسخ هاى اجمالى نسبت به مهم ترین محورهاى شبهات مطرح شود. بنابراین بحث حاضر را با عنوان ضرورت بررسى شبهات مهدویت ادامه مى دهیم.
مفهوم و ویژگى هاى شبهه
رابطه ى منطقى بین سوال و شبهه, عموم و خصوص مطلق است. هر شبهه اى سوال است, اما هر سوالى شبهه نیست. شبهه خودش نوعى سوال است. اما سوالى است که براى استفهام و طلب فهم, مطرح نشده است. براى دانستن و گسترش معلومات و هدایت یافتن به راه صحیح, نیست. شبهه داراى مختصات و ویژگى هایى است که در اولین فصل صحبت در بخش هاى مختلف به همین مختصات و ویژگى ها خواهیم پرداخت; البته باز با تإکید بر این که قضیه ى شبهات مهدویت مورد نظر است.
بعضى از این شبهات محتوایى هستند; برخى به شکل و ظاهر این شبهات باز مى گردند; برخى به روش هاى طرح شبهه و برخى به شرایط محیطى اشاره مى کنند.
اولین ویژگى این است که شبهه داراى محتواى هجومى و نفى کننده است. این که مطرح شود آیا اصلا امام زمان(عج) به دنیا آمده اند؟ آیا ولادت حضرت مهدى(ع) شاهدى دارد؟ سوال کننده در این موارد مى خواهد اصل قضیه ى مهدویت را مورد هجوم قرار دهد و آن را نفى کند. در این صورت شما هر چه قدر هم که استدلال کنید یقینا قانع نخواهد شد. او به دنبال این است که اصل ولادت و باور را خدشه دار کند.
ویژگى دوم که بى ارتباط با ویژگى اول نیست, این است که شبهه به انگیزه ى تخریب یک عقیده صورت مى گیرد. این جا دیگر قصد فهمیدن نیست; قصد متزلزل کردن عقیده است. اگر در مورد غیبت امام زمان شبهات گوناگون ذکر شده, به این دلیل است که به انواع مختلف خواستند بگویند این غیبت امام زمان(ع) ساخته و پرداخته ى کسان خاصى است و واقعیت ندارد. مى خواهند این همه حرکت و پویایى که در بحث مهدویت و زیر چتر انتظار وجود دارد, مورد تخریب قرار بگیرد.
سومین ویژگى شبهه این است که با جاروجنجال و تبلیغات و استفاده از ابزارهاى مختلف براى رساندن آن شبهه همراه است. غوغاسالارى در آن حاکم است.
درباره ى شبهه ى ظهور حضرت مهدى(ع) اگر سرى به اینترنت و نرم افزارهاى گوناگونى که در کشورهاى مختلف دنیا پخش شده بزنید, خواهید دید که چه قدر روى ظهور کسانى که خود را مهدى نامیده اند, تبلیغات صورت گرفته است. در سودان, پاکستان, هند و سایر کشورهاى افریقایى, اروپایى و حتى امریکا ادعا کرده اند که ما همان مهدى موعودیم, و چه قدر با تبلیغات و تإکید روى این قضیه, در دنیا جنجال راه انداخته اند.
امروزه ده ها سایت از پایگاه هاى اینترنتى, منحصرا در اختیار کسانى است که مى خواهند عقاید مربوط به مهدویت را, با همان نگاهى که گفتیم, متزلزل کنند.
من نوشته ها و برگ هایى را به همراه دارم که در آن ها تصویر و مشخصات کسانى که در دنیا به عنوان مهدى ظهور کرده اند, آمده است. تبلیغات گسترده اى در این باره انجام داده اند. اگر حوزه و علما و منتظران حضرت مهدى(ع) با تمام توان و هوشیارى در پى حفظ این سنگر نباشند, بسیارى از طرف داران جمهورى اسلامى و شیفتگان نظام ولایت فقیه و بسیارى از کسانى که در گوشه و کنار دنیا به آینده ى این انقلاب و تسلیم آن به دست امام زمان(عج) دل بسته اند, ناامید خواهند شد.
ویژگى چهارم شبهه این است که با پاسخ منطقى, بحث پایان نمى گیرد. کتاب هاى مختلفى که در چگونگى مباحثات شبهه انگیزان چاپ شده است, گویاى این واقعیت است. هرجا علماى ما به پاسخ گویى برخاسته اند و مدارک و ادله و استدلال و براهین قطعى ارایه کرده اند, به سرعت بحث را منحرف مى کنند و یک بحث انحرافى دیگرى پیش مى کشند. بحث بر این نیست که شبهه انگیز باید قانع شود; مهم این است که کسانى که تحت تإثیر شبهه هاى او قرار مى گیرند, طرف مقابل و عقیده ى مورد هجومش را بى دفاع نبینند. جوان دانشگاهى ما فریب نخورد و گمان نکند که آن شبهه ها بى پاسخ اند. گمان نکند که مهدویت هم خیلى پایه و اساس محکمى ندارد. زمانى که جوانان و بسیجیان ما, با عشق دیدار امام زمان(ع) به سوى میدان هاى جهاد حرکت مى کنند, حاضرند جانشان را هم در طبق اخلاص بگذارند و تقدیم آن یار منتظر بکنند, این جاست که شبهه انگیز به سراغ او مىآید: از کجا مى دانى که امام زمان همانى باشد که مى گویى در جبهه هنگام خواندن دعا, دیدمش؟!
اصلا شاید امام زمان(عج) در شرایط و وضعیت خاصى در غیر جسمى که ما و شما داریم, زندگى مى کند; پس قابل رویت نیست. اگر این شبهه در او تحریک شد, حرکتش را از دست مى دهد و همین هدف شبهه انگیزان است. شبهه انگیز مى خواهد ظلمات ایجاد کند; مى خواهد تاریکى ایجاد کند; مى خواهد نقطه هاى روشن و امیدآفرین را از بین ببرد.
ویژگى پنجم شبهه این است که معمولا در فضایى غیر پاسخ گو رشد مى کند. شبهه انگیز در مجامع علمى کار نمى کند. شبهه اش را در موسسات تحقیقاتى شما مطرح نمى کند. از رسانه هاى مختلف استفاده مى کند; مقاله مى نویسد; مصاحبه مى کند و حتى در سطحى بین المللى حرفش را ابراز مى کند تا کسانى که مخاطبش هستند, همان کسانى که هیچ سیطره ى علمى به موضوع ندارند, متزلزل شوند. مى خواهد عقاید صاف آنان را متزلزل کند. ما مسئولیم; در هر رده اى که هستیم, چه در حوزه, چه در دانشگاه, چه در مراکز تحقیقاتى, باید آگاهى بدهیم. سطح پاسخ گویى مردم را بالا ببریم. شبهه انگیز دنبال فرصت ها و ظرف ها و مکان هایى است که انسان هاى پاسخ گو در آن جا وجود نداشته باشند.
ویژگى ششم این شبهه این است که در حجمى زیاد و زمانى کم در جامعه فراگیر مى شود. یک باره مى بینید که بحث ولایت مطلقه ى امام معصوم و ولایت مطلقه ى فقیه که بنا به فرمایش صریح مولا امام زمان(عج), حجت امام زمان اند و خود امام زمان, نیز حجت الله است, مورد تردید قرار مى گیرد. با ابزارهاى مختلف و با تئورىهاى گوناگون سعى مى کنند این ولایت را در بین مردم غیراستدلالى, قابل تردید و شکننده جلوه دهند و ناگهان مى بینید که همه جا پرشد. و این نشان از انگیزه هاى تخریبى شبهه افکنان دارد.
هفتمین ویژگى شبهه این است که فراوانى آن, متناسب با اوضاع اجتماعى است. اگر در جامعه جوى ایجاد شود که خشونت ستیزى رسم شود, حتى قوانین جزایى دستگاه قضا نیز مورد تردید قرار خواهد گرفت. مى گویند: مگر اسلام مى تواند دینى خشونتى باشد؟ یا به تعابیر دیگر. ناگهان مى بینید که در موضوع مهدویت نیز این شبهه بیش تر اوج مى گیرد و رشد مى یابد که امام زمان که دو سوم مردم دنیا را مى کشد; حتى براى این مطلب, به روایات استناد مى کنند. بعضى از روحانیون نیز متإسفانه گاهى بالاى منبر مى گویند: امام زمان آن قدر مى کشد و آن قدر خون مى ریزد که تا زیر شکم اسبش خون بالا خواهد آمد! باید این گونه روایات و قضایا مورد بررسى قرار گیرد که تا چه حد علمى و قابل اعتماد هستند. این که چه قضاوتى در جامعه ایجاد مى کند و چه برشى بین اعتقاد به مهدویت و انتظار امیدآفرین به ظهور حضرت مهدى(عج) در جوانانى که احساسات لطیف دارند, به وجود مىآورد همه ى این ها باید مورد تعمیق و تدقیق قرار بگیرد. این بخش اول صحبت بود.
عوامل تاثیرگذار در تشدید جو شبهه
یکى از مسائل قابل توجه در مبحث شبهات مهدویت, منابع و عوامل تإثیرگذار در تشدید جو شبهه هاى مهدویت هستند. در این جا تعدادى از این عوامل را خواهیم شمرد.
1. بحث از حضرت مهدى(عج) بحث یک جانبه اى نیست; بحثى است که از ابعاد تاریخى قابل ملاحظه است; از ابعاد کلامى و فلسفى, جامعه شناسى, روان شناسى و حتى مباحث اقتصادى و سیاسى داراى ثمرات زیادى است. از جوانب گوناگون مى توان به این قضیه نگاه کرد و با نظرگاه هاى مختلفى قابلیت شبهه انگیزى دارد.
2. تعداد روایات متشابه بودن, متخالف بودن و گاه متعارض بودن روایات این باب که بسیار زیاد است.
یکى از مشکلاتى که در حوزه داریم, این است که دو چیز در حوزه بسیار مظلوم اند: قرآن و شریک القرآن. آن چه باید اصلى ترین محور قرار بگیرد, قرآن است و شریک قرآن, امام زمان(عج). کسانى که روى این مباحث و روایات کار مى کنند, مطالبى در این باب خواهند یافت که گه گاه دست آویز همین شبهه افکنان نیز قرار مى گیرد. در باب طول عمر, ولادت, زمان غیبت, کیفیت زندگى امام زمان و این که امام زمان(عج) داراى فرزندانى هستند یا نیستند و ... مطالب بسیار متفاوتى دیده مى شود. همه ى این ها قابل حل است. این مباحث هرگز به این معنا نیست که این ها قابلیت تحلیل و حل شدن و پاسخ گویى قطعى ندارند. مهم این است که باید کسانى باشند و این اختلافات را حل کنند.
3. کمبود تحقیقات در این باب که قبلا اشاره شد.
4. عمومى بودن بحث, نسبت به همه ى مذاهب; نه فقط مذاهب اسلامى و حتى ادیان دیگر. در یک مرحله از مباحث فقهى, مخاطبین و کسانى که دغدغه ى فکرىشان این مباحث است, قشر خاصى از مردم هستند. خیلى از مباحث فقهى است که حتى نسبت به همه ى افراد جامعه نمى تواند عمومیت داشته باشد; اما مبحث مهدویت, نه فقط همه ى شیعیان را شامل مى شود, بلکه تمام مسلمان ها از تمام فرقه هاى گوناگون را شامل مى شود. ادیان مختلف مخاطب مبحث مهدویت اند و این جا است که شمولیت بحث باعث مى شود که هر کس در هر کجاى دنیا با هر کیش و آیینى که دارد, نسبت به قضیه احساس ربط و ارتباط بکند و همین موجب توسعه ى دامنه ى شبهه است.
5. کم اطلاعى; یکى از آفت هاى حوزه و دانشگاه, کم بود اطلاعات و آمار است. ما هنوز در خیلى از ابواب نظرسنجى به شکل عام نداریم یا اگر هست, بسیار محدود و بسته است. اگر از دانشگاهیان آمار بگیریم, درصد بالایى از آنان یک حدیث از امام زمان(عج) حفظ نمى دانند; حتى بسیارى از حوزویان نیز نمى توانند ادعا کنند که یک یا چند کتاب از حضرت مهدى(ع) و مباحث مهدویت را به شکل دقیق مطالعه و تحقیق کرده اند, تا چه رسد به مردم عادى! مردم عادى فقط یک سرى اعتقادات ناب دارند. به کوچه و بازار که نگاه مى کنیم, از روزهاى نیمه ى شعبان, نه فقط مردم, بچه ها نیز همه سراپا شور و احساس مى شوند; کار مى کنند و دنبال عشق امام زمان و ارادت به ایشان هستند. اما عمق این احساس و ارتباط با امام زمان و گستره ى علمى که این ها را به امام زمان پیوند مى دهد, چه قدر است؟ این نیز یکى از مواردى است که شبهه انگیز را بسیار تحریک مى کند و حرکتش را سرعت مى بخشد. اهمیت موضوع در بنیاد جامعه اى اسلامى و کفرستیز, زمانى آشکار مى شود که استکبار نگاه مى کند و مى بیند آن چه حرکت پویاى جوامع اسلامى و حتى مستضعفین جهان را علیه او تحریک مى کند, یکى از مبانى اش مهدویت و اعتقاد به ظهور مصلح است. و مى بیند که باور مهدویت, تإمین کننده ى دهکده ى بزرگ جهانى و حاکمیت توحید در سراسر هستى است, همه ى این ها را براى حاکمیت خویش خطرساز مى بیند و بنابراین, مبانى مهدویت را مورد هدف قرار خواهد داد. و از تمام امکانات مادى خویش, براى ساختن یک مهدى دروغین در گوشه اى از دنیا, بهره خواهد برد.
این حدیث معروف را شنیده اید که پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:
... یملإ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما ... ;(3)
... (خدا) به وسیله ى او زمین را پر از داد و عدل مى کند و همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است ... .
این حدیث دست آویز کسانى قرار مى گیرد که مى خواهند ظلم و فساد و سکوت در مقابل ظلم و فساد در جامعه شایع شود. این شبهه را ایجاد مى کنند که چه کسى گفته ((قومى که منتظر مصلح است, باید خود صالح باشد))؟ خیر, آن کسى که منتظر مصلح است, باید تلاش کند تا ظلم و فساد زودتر و هر چه بیش تر جامعه را فرا گیرد. این کم شبهه اى نیست. از بالاترین و خطرسازترین نوع شبهه هایى که در نوع بحث مهدویت مطرح شده و مطرح مى شود, همین گونه شبهات است.
نگرش هاى منفى درباره ى شبهه
من دو نگرش منفى در مورد شبهات مهدویت و بلکه کل شبهات ارایه مى کنم: یکى این که هر جا سوالى هست, شبهه تلقى شود. جوان پویا و متفکر با اندیشه اى فعال و روحیه اى استدلال طلب, هر مطلبى را به سادگى نمى پذیرد; به همین دلیل در ذهن او, در مسائل مختلف سوال ایجاد مى شود; سوال هایش حتى ممکن است به شکلى در مقابل عقایدى که تاکنون داشته و عقایدى که دیگران دارند و به او انتقال مى دهند, قرار بگیرد. این شبهه نیست. شبهه داراى ویژگى هایى است که بدان ها اشاره کردیم.
اگر جوان پرسش کننده متهم به شبهه انگیزى شود و در نتیجه, پرسش او پاسخ داده نشود, چه روى خواهد داد؟
نگرش منفى دوم این که کسى هم که نفى شبهه و شبهه انگیزى در مورد مهدویت مى کند, خودش مخرب و تخریب گر است. در حقیقت نوعى حکم تبرئه براى همه ى کسانى که مى خواهند عقاید مردم را خراب کنند صادر مى کند و مى خواهد مردم را از وجود این تخریب گران غافل کند. اینان مانند کسى هستند که دزدى را که از دیوار مردم به قصد دزدى بالا رفته, حارس و پاسبان منزل معرفى مى کند.
سوال براى بناى عقیده است. سوال محترم است و باید پاسخ داده شود. مقدس هم هست, چون باعث گسترش علم و معرفت و حکمت است; اما این که کسى شبهه انگیزان را تبرئه کند و شبهه را سوال قلمداد کند, رویکرد بسیار خطرناکى در پیش گرفته است. امیدواریم که بتوانیم با آگاهى و حوصله در مقابل این توطئه ها بایستیم.
شرایط پاسخ گویى به شبهه
در پاسخ گویى به شبهات باید به چند عامل توجه جدى داشت:
الف. این که باید جامعه آماده و واکسینه شود. سطح آگاهى جامعه بالا رود. مردم شبهه شناس شوند و معرفتشان در حد پاسخ گویى به پرسش و شبهه بالا رود.
ب. این که اصل شبهه به شکل دقیق شناسایى شود و به اهلش سپرده شود; یعنى متخصصین در شناسایى شبهه و پاسخ گویى به شبهه با تشکیل نهادها و موسسات پشتیبانى شوند.
ج. این که حوزه ى خاص و بستر رشد و گسترش شبهه, شناسایى شود.
د. اصل سرعت در پاسخ گویى; نگذاریم شبهه پراکنان همه جا را پر کنند و سپس درباره ى پاسخ گویى به آن چاره جویى کنیم.
افشاى شبهه انگیزان; برملا ساختن مقاصد شبهه انگیزان و رو کردن دست آنان وبرنامه ریزى حساب شده و کارشناسانه براى ایجاد و تقویت هوش مندى لازم در جامعه; نباید ابزار تقویت و پخش شبهه و شایعه شد. باید شبهات را به گونه اى به سمت محققین, موسسات و مسئولینى که وظیفه ى پاسخ دهى را به عهده گرفته اند, ارجاع داد. یکى از این مراکز و موسسات, همین موسسه ى انتظار نور است که در بخش هاى گوناگون به گونه اى جدى فعالیت مى کند. امیدواریم که بتوانیم تا آخرین نفس پاسدار مرزهاى مهدویت باشیم و این امانت بزرگ را به دست صاحبش برسانیم; هم چنان که امام راحل; فرمودند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
السلام على المهدى الذى وعد الله تعالى الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث و یملا به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا ...(2)
نخست این که: شبهه شناسى مهدویت و پاسخ گویى به این شبهات و پرداختن به چنین مبحثى, خود یکى از ابعاد مهم تربیتى انتظار است; همان چیزى که یکى از محورهاى مهم در برگزارى این گفتمان به شمار آمده است.
اگر قرار باشد که مهدویت یکى از محورىترین پایه هاى تربیت فرد و جامعه باشد که هست, یقینا باید نسبت به آسیب شناسى این موضوع که یکى از بخش هاى مهم آن, شبهه شناسى مهدویت است تعمیق شود.
قطعا تإسیس موسساتى براى شناخت این شبهات و پاسخ گویى به آن, براى بناى چارچوب تربیتى بر اساس مهدویت و ((انتظار محور)) ضرورى به نظر مى رسد.
دوم این که: بررسى شبهات مهدویت, نیاز به فرصت بسیارى دارد.
اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم, باید از زوایاى مختلف این قضیه را مورد بررسى قرار دهیم.
باید شبهات دسته بندى شوند و محورهاى مهم این شبهات و شبهه انگیزانى که آن را در جامعه طرح کرده اند, مورد بررسى و تطبیق قرار بگیرد و حداقل پاسخ هاى اجمالى نسبت به مهم ترین محورهاى شبهات مطرح شود. بنابراین بحث حاضر را با عنوان ضرورت بررسى شبهات مهدویت ادامه مى دهیم.
مفهوم و ویژگى هاى شبهه
رابطه ى منطقى بین سوال و شبهه, عموم و خصوص مطلق است. هر شبهه اى سوال است, اما هر سوالى شبهه نیست. شبهه خودش نوعى سوال است. اما سوالى است که براى استفهام و طلب فهم, مطرح نشده است.
براى دانستن و گسترش معلومات و هدایت یافتن به راه صحیح, نیست. شبهه داراى مختصات و ویژگى هایى است که در اولین فصل صحبت در بخش هاى مختلف به همین مختصات و ویژگى ها خواهیم پرداخت; البته باز با تإکید بر این که قضیه ى شبهات مهدویت مورد نظر است.
بعضى از این شبهات محتوایى هستند; برخى به شکل و ظاهر این شبهات باز مى گردند; برخى به روش هاى طرح شبهه و برخى به شرایط محیطى اشاره مى کنند.
اولین ویژگى این است که شبهه داراى محتواى هجومى و نفى کننده است. این که مطرح شود آیا اصلا امام زمان(عج) به دنیا آمده اند؟ آیا ولادت حضرت مهدى(ع) شاهدى دارد؟ سوال کننده در این موارد مى خواهد اصل قضیه ى مهدویت را مورد هجوم قرار دهد و آن را نفى کند. در این صورت شما هر چه قدر هم که استدلال کنید یقینا قانع نخواهد شد.
او به دنبال این است که اصل ولادت و باور را خدشه دار کند.
ویژگى دوم که بى ارتباط با ویژگى اول نیست, این است که شبهه به انگیزه ى تخریب یک عقیده صورت مى گیرد.
این جا دیگر قصد فهمیدن نیست; قصد متزلزل کردن عقیده است. اگر در مورد غیبت امام زمان شبهات گوناگون ذکر شده, به این دلیل است که به انواع مختلف خواستند بگویند این غیبت امام زمان(ع) ساخته و پرداخته ى کسان خاصى است و واقعیت ندارد. مى خواهند این همه حرکت و پویایى که در بحث مهدویت و زیر چتر انتظار وجود دارد, مورد تخریب قرار بگیرد.
سومین ویژگى شبهه این است که با جاروجنجال و تبلیغات و استفاده از ابزارهاى مختلف براى رساندن آن شبهه همراه است.
غوغاسالارى در آن حاکم است.
درباره ى شبهه ى ظهور حضرت مهدى(ع) اگر سرى به اینترنت و نرم افزارهاى گوناگونى که در کشورهاى مختلف دنیا پخش شده بزنید, خواهید دید که چه قدر روى ظهور کسانى که خود را مهدى نامیده اند, تبلیغات صورت گرفته است.
در سودان, پاکستان, هند و سایر کشورهاى افریقایى, اروپایى و حتى امریکا ادعا کرده اند که ما همان مهدى موعودیم, و چه قدر با تبلیغات و تإکید روى این قضیه, در دنیا جنجال راه انداخته اند.
امروزه ده ها سایت از پایگاه هاى اینترنتى, منحصرا در اختیار کسانى است که مى خواهند عقاید مربوط به مهدویت را, با همان نگاهى که گفتیم, متزلزل کنند.
من نوشته ها و برگ هایى را به همراه دارم که در آن ها تصویر و مشخصات کسانى که در دنیا به عنوان مهدى ظهور کرده اند, آمده است.
تبلیغات گسترده اى در این باره انجام داده اند. اگر حوزه و علما و منتظران حضرت مهدى(ع) با تمام توان و هوشیارى در پى حفظ این سنگر نباشند, بسیارى از طرف داران جمهورى اسلامى و شیفتگان نظام ولایت فقیه و بسیارى از کسانى که در گوشه و کنار دنیا به آینده ى این انقلاب و تسلیم آن به دست امام زمان(عج) دل بسته اند, ناامید خواهند شد.
ویژگى چهارم شبهه این است که با پاسخ منطقى, بحث پایان نمى گیرد. کتاب هاى مختلفى که در چگونگى مباحثات شبهه انگیزان چاپ شده است, گویاى این واقعیت است.
هرجا علماى ما به پاسخ گویى برخاسته اند و مدارک و ادله و استدلال و براهین قطعى ارایه کرده اند, به سرعت بحث را منحرف مى کنند و یک بحث انحرافى دیگرى پیش مى کشند. بحث بر این نیست که شبهه انگیز باید قانع شود; مهم این است که کسانى که تحت تإثیر شبهه هاى او قرار مى گیرند, طرف مقابل و عقیده ى مورد هجومش را بى دفاع نبینند. جوان دانشگاهى ما فریب نخورد و گمان نکند که آن شبهه ها بى پاسخ اند. گمان نکند که مهدویت هم خیلى پایه و اساس محکمى ندارد.
زمانى که جوانان و بسیجیان ما, با عشق دیدار امام زمان(ع) به سوى میدان هاى جهاد حرکت مى کنند, حاضرند جانشان را هم در طبق اخلاص بگذارند و تقدیم آن یار منتظر بکنند, این جاست که شبهه انگیز به سراغ او مىآید:
از کجا مى دانى که امام زمان همانى باشد که مى گویى در جبهه هنگام خواندن دعا, دیدمش؟!
اصلا شاید امام زمان(عج) در شرایط و وضعیت خاصى در غیر جسمى که ما و شما داریم, زندگى مى کند; پس قابل رویت نیست. اگر این شبهه در او تحریک شد, حرکتش را از دست مى دهد و همین هدف شبهه انگیزان است. شبهه انگیز مى خواهد ظلمات ایجاد کند; مى خواهد تاریکى ایجاد کند; مى خواهد نقطه هاى روشن و امیدآفرین را از بین ببرد.
ویژگى پنجم شبهه این است که معمولا در فضایى غیر پاسخ گو رشد مى کند. شبهه انگیز در مجامع علمى کار نمى کند. شبهه اش را در موسسات تحقیقاتى شما مطرح نمى کند. از رسانه هاى مختلف استفاده مى کند; مقاله مى نویسد;
مصاحبه مى کند و حتى در سطحى بین المللى حرفش را ابراز مى کند تا کسانى که مخاطبش هستند, همان کسانى که هیچ سیطره ى علمى به موضوع ندارند, متزلزل شوند. مى خواهد عقاید صاف آنان را متزلزل کند. ما مسئولیم; در هر رده اى که هستیم, چه در حوزه, چه در دانشگاه, چه در مراکز تحقیقاتى, باید آگاهى بدهیم. سطح پاسخ گویى مردم را بالا ببریم. شبهه انگیز دنبال فرصت ها و ظرف ها و مکان هایى است که انسان هاى پاسخ گو در آن جا وجود نداشته باشند.
ویژگى ششم این شبهه این است که در حجمى زیاد و زمانى کم در جامعه فراگیر مى شود. یک باره مى بینید که بحث ولایت مطلقه ى امام معصوم و ولایت مطلقه ى فقیه که بنا به فرمایش صریح مولا امام زمان(عج), حجت امام زمان اند و خود امام زمان, نیز حجت الله است, مورد تردید قرار مى گیرد.
با ابزارهاى مختلف و با تئورىهاى گوناگون سعى مى کنند این ولایت را در بین مردم غیراستدلالى, قابل تردید و شکننده جلوه دهند و ناگهان مى بینید که همه جا پرشد. و این نشان از انگیزه هاى تخریبى شبهه افکنان دارد.
هفتمین ویژگى شبهه این است که فراوانى آن, متناسب با اوضاع اجتماعى است. اگر در جامعه جوى ایجاد شود که خشونت ستیزى رسم شود, حتى قوانین جزایى دستگاه قضا نیز مورد تردید قرار خواهد گرفت. مى گویند:
مگر اسلام مى تواند دینى خشونتى باشد؟ یا به تعابیر دیگر. ناگهان مى بینید که در موضوع مهدویت نیز این شبهه بیش تر اوج مى گیرد و رشد مى یابد که امام زمان که دو سوم مردم دنیا را مى کشد; حتى براى این مطلب, به روایات استناد مى کنند. بعضى از روحانیون نیز متإسفانه گاهى بالاى منبر مى گویند:
امام زمان آن قدر مى کشد و آن قدر خون مى ریزد که تا زیر شکم اسبش خون بالا خواهد آمد! باید این گونه روایات و قضایا مورد بررسى قرار گیرد که تا چه حد علمى و قابل اعتماد هستند. این که چه قضاوتى در جامعه ایجاد مى کند و چه برشى بین اعتقاد به مهدویت و انتظار امیدآفرین به ظهور حضرت مهدى(عج) در جوانانى که احساسات لطیف دارند, به وجود مىآورد همه ى این ها باید مورد تعمیق و تدقیق قرار بگیرد. این بخش اول صحبت بود.
عوامل تإثیرگذار در تشدید جو شبهه
یکى از مسائل قابل توجه در مبحث شبهات مهدویت, منابع و عوامل تإثیرگذار در تشدید جو شبهه هاى مهدویت هستند. در این جا تعدادى از این عوامل را خواهیم شمرد.
1. بحث از حضرت مهدى(عج) بحث یک جانبه اى نیست; بحثى است که از ابعاد تاریخى قابل ملاحظه است; از ابعاد کلامى و فلسفى, جامعه شناسى, روان شناسى و حتى مباحث اقتصادى و سیاسى داراى ثمرات زیادى است.
از جوانب گوناگون مى توان به این قضیه نگاه کرد و با نظرگاه هاى مختلفى قابلیت شبهه انگیزى دارد.
2. تعداد روایات متشابه بودن, متخالف بودن و گاه متعارض بودن روایات این باب که بسیار زیاد است.
یکى از مشکلاتى که در حوزه داریم, این است که دو چیز در حوزه بسیار مظلوم اند: قرآن و شریک القرآن. آن چه باید اصلى ترین محور قرار بگیرد, قرآن است و شریک قرآن, امام زمان(عج). کسانى که روى این مباحث و روایات کار مى کنند, مطالبى در این باب خواهند یافت که گه گاه دستآویز همین شبهه افکنان نیز قرار مى گیرد.
در باب طول عمر, ولادت, زمان غیبت, کیفیت زندگى امام زمان و این که امام زمان(عج) داراى فرزندانى هستند یا نیستند و ... مطالب بسیار متفاوتى دیده مى شود. همه ى این ها قابل حل است.
این مباحث هرگز به این معنا نیست که این ها قابلیت تحلیل و حل شدن و پاسخ گویى قطعى ندارند. مهم این است که باید کسانى باشند و این اختلافات را حل کنند.
3. کمبود تحقیقات در این باب که قبلا اشاره شد.
4. عمومى بودن بحث, نسبت به همه ى مذاهب; نه فقط مذاهب اسلامى و حتى ادیان دیگر. در یک مرحله از مباحث فقهى, مخاطبین و کسانى که دغدغه ى فکرىشان این مباحث است, قشر خاصى از مردم هستند. خیلى از مباحث فقهى است که حتى نسبت به همه ى افراد جامعه نمى تواند عمومیت داشته باشد; اما مبحث مهدویت, نه فقط همه ى شیعیان را شامل مى شود, بلکه تمام مسلمان ها از تمام فرقه هاى گوناگون را شامل مى شود.
ادیان مختلف مخاطب مبحث مهدویت اند و این جا است که شمولیت بحث باعث مى شود که هر کس در هر کجاى دنیا با هر کیش و آیینى که دارد, نسبت به قضیه احساس ربط و ارتباط بکند و همین موجب توسعه ى دامنه ى شبهه است.
5. کم اطلاعى; یکى از آفت هاى حوزه و دانشگاه, کم بود اطلاعات و آمار است. ما هنوز در خیلى از ابواب نظرسنجى به شکل عام نداریم یا اگر هست, بسیار محدود و بسته است.
اگر از دانشگاهیان آمار بگیریم, درصد بالایى از آنان یک حدیث از امام زمان(عج) حفظ نمى دانند; حتى بسیارى از حوزویان نیز نمى توانند ادعا کنند که یک یا چند کتاب از حضرت مهدى(ع) و مباحث مهدویت را به شکل دقیق مطالعه و تحقیق کرده اند, تا چه رسد به مردم عادى! مردم عادى فقط یک سرى اعتقادات ناب دارند.
به کوچه و بازار که نگاه مى کنیم, از روزهاى نیمه ى شعبان, نه فقط مردم, بچه ها نیز همه سراپا شور و احساس مى شوند; کار مى کنند و دنبال عشق امام زمان و ارادت به ایشان هستند.
اما عمق این احساس و ارتباط با امام زمان و گستره ى علمى که این ها را به امام زمان پیوند مى دهد, چه قدر است؟ این نیز یکى از مواردى است که شبهه انگیز را بسیار تحریک مى کند و حرکتش را سرعت مى بخشد.
اهمیت موضوع در بنیاد جامعه اى اسلامى و کفرستیز, زمانى آشکار مى شود که استکبار نگاه مى کند و مى بیند آن چه حرکت پویاى جوامع اسلامى و حتى مستضعفین جهان را علیه او تحریک مى کند, یکى از مبانى اش مهدویت و اعتقاد به ظهور مصلح است.
و مى بیند که باور مهدویت, تإمین کننده ى دهکده ى بزرگ جهانى و حاکمیت توحید در سراسر هستى است, همه ى این ها را براى حاکمیت خویش خطرساز مى بیند و بنابراین, مبانى مهدویت را مورد هدف قرار خواهد داد.
و از تمام امکانات مادى خویش, براى ساختن یک مهدى دروغین در گوشه اى از دنیا, بهره خواهد برد.
این حدیث معروف را شنیده اید که پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:
... یملإ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما ... ;(3)
... (خدا) به وسیله ى او زمین را پر از داد و عدل مى کند و همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است ... .
این حدیث دستآویز کسانى قرار مى گیرد که مى خواهند ظلم و فساد و سکوت در مقابل ظلم و فساد در جامعه شایع شود. این شبهه را ایجاد مى کنند که چه کسى گفته ((قومى که منتظر مصلح است, باید خود صالح باشد))؟ خیر, آن کسى که منتظر مصلح است, باید تلاش کند تا ظلم و فساد زودتر و هر چه بیش تر جامعه را فرا گیرد.
این کم شبهه اى نیست. از بالاترین و خطرسازترین نوع شبهه هایى که در نوع بحث مهدویت مطرح شده و مطرح مى شود, همین گونه شبهات است.
نگرش هاى منفى درباره ى شبهه
من دو نگرش منفى در مورد شبهات مهدویت و بلکه کل شبهات ارایه مى کنم: یکى این که هر جا سوالى هست, شبهه تلقى شود.
جوان پویا و متفکر با اندیشه اى فعال و روحیه اى استدلال طلب, هر مطلبى را به سادگى نمى پذیرد; به همین دلیل در ذهن او, در مسائل مختلف سوال ایجاد مى شود; سوال هایش حتى ممکن است به شکلى در مقابل عقایدى که تاکنون داشته و عقایدى که دیگران دارند و به او انتقال مى دهند, قرار بگیرد. این شبهه نیست. شبهه داراى ویژگى هایى است که بدان ها اشاره کردیم.
اگر جوان پرسش کننده متهم به شبهه انگیزى شود و در نتیجه, پرسش او پاسخ داده نشود, چه روى خواهد داد؟
نگرش منفى دوم این که کسى هم که نفى شبهه و شبهه انگیزى در مورد مهدویت مى کند, خودش مخرب و تخریب گر است.
در حقیقت نوعى حکم تبرئه براى همه ى کسانى که مى خواهند عقاید مردم را خراب کنند صادر مى کند و مى خواهد مردم را از وجود این تخریب گران غافل کند. اینان مانند کسى هستند که دزدى را که از دیوار مردم به قصد دزدى بالا رفته, حارس و پاسبان منزل معرفى مى کند.
سوال براى بناى عقیده است. سوال محترم است و باید پاسخ داده شود. مقدس هم هست, چون باعث گسترش علم و معرفت و حکمت است; اما این که کسى شبهه انگیزان را تبرئه کند و شبهه را سوال قلمداد کند, رویکرد بسیار خطرناکى در پیش گرفته است. امیدواریم که بتوانیم با آگاهى و حوصله در مقابل این توطئه ها بایستیم.
شرایط پاسخ گویى به شبهه
در پاسخ گویى به شبهات باید به چند عامل توجه جدى داشت:
الف. این که باید جامعه آماده و واکسینه شود. سطح آگاهى جامعه بالا رود. مردم شبهه شناس شوند و معرفتشان در حد پاسخ گویى به پرسش و شبهه بالا رود.
ب. این که اصل شبهه به شکل دقیق شناسایى شود و به اهلش سپرده شود; یعنى متخصصین در شناسایى شبهه و پاسخ گویى به شبهه با تشکیل نهادها و موسسات پشتیبانى شوند.
ج. این که حوزه ى خاص و بستر رشد و گسترش شبهه, شناسایى شود.
د. اصل سرعت در پاسخ گویى; نگذاریم شبهه پراکنان همه جا را پر کنند و سپس درباره ى پاسخ گویى به آن چاره جویى کنیم.
ه' . افشاى شبهه انگیزان; برملا ساختن مقاصد شبهه انگیزان و رو کردن دست آنان.
و. برنامه ریزى حساب شده و کارشناسانه براى ایجاد و تقویت هوش مندى لازم در جامعه; نباید ابزار تقویت و پخش شبهه و شایعه شد.
باید شبهات را به گونه اى به سمت محققین, موسسات و مسئولینى که وظیفه ى پاسخ دهى را به عهده گرفته اند, ارجاع داد. یکى از این مراکز و موسسات, همین موسسه ى انتظار نور است که در بخش هاى گوناگون به گونه اى جدى فعالیت مى کند.
امیدواریم که بتوانیم تا آخرین نفس پاسدار مرزهاى مهدویت باشیم و این امانت بزرگ را به دست صاحبش برسانیم; هم چنان که امام راحل; فرمودند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
آگاهى هاى امام(عج)
فانا یحیط علمنا بانبائکم,
و لا یعزب عنا شى من اخبارکم...;
پس به درستى که علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى ماند... .
از سخنان امام زمان (عج)
بحارالانوار, ج 53, ص 175.
مقدمه
در خصوص زندگانی امام زمان(عج) و مقوله «مهدویت» برخی از سؤالات و شبهات مطرح میشود که فراگیر و همگانی است، چه از سوی معتقدان و چه منکران. در این نوشتار میخواهیم به پرسشهایی چون: طول عمر و فلسفه غیبت حضرت مهدی(ع) پاسخ دهیم.
یک: طول عمر
طول عمر حضرت ولیّ عصر(عج) یک حقیقت قطعی و ثابتی است که نه راهی برای انکار دارد و نه فرصتی برای تردید. این مسئله را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد.
1. مادّیون
زیست شناسان میگویند: اگر اختلالها و آسیبهایی که به انسان میرسد و موجب کوتاهی عمر او میشود، رفع گردد، او بسیار عمر خواهد کرد. و برای این مطلب، عوامل طول عمر را بیان کردهاند؛ مانند: تغذیه مناسب[1]، خواب مناسب، آرامش روحى[2]، عامل ارث[3]، کم خورى[4]، هوای آزاد[5]، سختکوشى[6]، سرما و منجمد ساختن[7]. هر کدام از اینها با بررسیهای فراوان در مراکز پژوهشى، به اثبات رسیده و گفته شده که انسان و موجود زنده را میتوان هزاران سال زنده نگاه داشت.[8] دکتر هارولد مریمن، رئیس انستیتوی تحقیقات پزشکی آمریکا، معتقد است که 197 درجه زیر صفر را میتوان حیات جاودانی نامید.[9] یک کارشناس انگلیسی میگوید: به هم خوردن تعادل ذخیره آهن و مس و منیزیوم و پتاسیم و غلبه یکی از آنها بر دیگری، موجب فرارسیدن مرگ میشود و به تعبیر سعدى: «چون یکی زین چهار شد غالب، جان شیرین بر آرد از قالب».[10]
لذا دانشمندان زیستشناس با تلاشی بینظیر به مبارزه با مرگ برخواسته، میگویند: میتوان مرگ را یک بیماری دانست و لزومی ندارد که این بیماری کشنده باشد. آنها میگویند: آنچه امروز سبب مرگ میشود، انواع بیماریها است که تا کنون پزشکان و زیستشناسان به شناختن 45 هزار نوع آن موفق شدهاند و در صدد معالجه آنها برآمدهاند.[11] آزمایشهای مکرر الکسیس کارل، در ژانویه 1912م. ثابت کرده است که اگر مواد غذایی لازم و تمام احتیاجات یک موجود زنده به او برسد، گذشت زمان کوچکترین اثر پیری در او به وجود نخواهد آورد.[12] گروهی از زیستشناسان با تلاشهای شبانه روزی خود کتابهای ارزندهای را تهیه کرده و در زمینه دستیابی به طول عمر، مباحثی ارائه کردهاند که چند نمونه از این کتابها را نام میبریم: 1. امید به یک زندگی نوین، پروفسور شبش فرانسوى؛ 2. جاودانیت، تاتان دارنیک ؛ 3. دانش طولانی کردن عمر، گوفلاند روسى.
2. پیروان ادیان آسمانى
الف) مسلمانان
مسلمانان اعم از شیعه و سنی در باره طول عمر، مباحث قرآنی و روایی و تاریخی را بیان کردهاند.
قرآن: در قرآن کریم آیاتی هست که عمر طولانی در امتهای پیشین را خبر میدهد؛ مانند آیهای که میفرماید: «ما آنها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهرهمند شدند».[13]
در جای دیگر، قرآن نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر میدهد؛ آنجا که میفرماید:
«اگر او (یونس) در شکمماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی باقی میماند».[14]
همچنین درباره حضرت نوح میفرماید: «او را به سوی قومش فرستادیم. پس 950 سال در میان آنها درنگ کرد».[15]
البته بر اساس روایات، عمر ایشان 2500 سال بوده است که 950 سال آن را برای تبلیغ امت خویش صرف کرده است.
روایات: امام حسن(ع) در پاسخ به گروهی که به صلح آن حضرت اعتراض داشتند، به داستان حضرت خضر و موسی اشاره میکند، سپس در ذیل حدیث درباره ولایت و غیبت و طول عمر حضرت مهدی(ع) سخن میگوید:
«آن حضرت، نهمین فرزند برادرم حسین(ع) و فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در غیبت طولانی قرار داده است».[16]
احادیثی وجود دارد که بر اساس عقیده برادران اهل سنت، حضرت ادریس نیز زنده و در آسمانهاست. علاوه بر احادیث به آیه شریفه: )وَ رَفَعْناهُ مَکانًا عَلِیّا (؛ «ما او را به جایگاه بس بلند بالا بردیم» نیز استناد میکنند.[17]
احادیث فراوان دیگری از طریق شیعه و سنی دلالت میکنند بر اینکه دجّال در عصر رسول اکرم(ص) زنده بود و تا ظهور حضرت ولیّعصر(ع) زنده خواهد ماند و به دست حضرت کشته خواهد شد.[18]
ب) تاریخ بشریّت: در طول تاریخ، افراد بسیاری بودهاند که عمرهای طولانی کردهاند که نمونههایی را بیان میکنیم: لقمان حکیم 3500 سال؛ ضحّاک دوم هزار سال؛ ریان پدر عزیز مصر 1700سال.[19]
کسانی هم در عصر کنونی بودهاند که عمرهای طولانی داشتهاند: سید علی کوتاهی 185 سال؛ شیخ علی بن عبدالله، حکمران سابق قطر 150 سال؛ عباس طاهری 131 سال.[20]
دو: فلسفه غیبت
فلسفه غیبت حضرت ولیّ عصر(ع) به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمتهای آن اشاره شده که ذیلاً بیان میشود و دیگر حکمتها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر.
1. ترس از کشته شدن
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَهٍ»
فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ».[21]
البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود. بعضی میگویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ میگوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی میخواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[22]
2. مصونیت از بیعت با ستمکاران
حضرت ولیّعصر (عج) پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمیشود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن(ع) میفرماید:
«إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ إذا خَرَجَ؛[23] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی میکند و شخص او را از دیدهها پنهان میسازد تا هنگامی که ظهور میکند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
3. جداسازی مؤمنان واقعى
امام صادق(ع) پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح(ع) میفرماید: «غیبت قائم(ع) به طول میانجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم(عج) آگاه شود،منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[24]
4. آماده شدن اوضاع جهان
یکی از حکمتهای غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی میپردازد.[25]
سه: امامت در کودکى
باید توجه داشت که هر کسی قابلیت و استعداد احراز مقام نبوت و امامت را ندارد، بلکه باید در مرتبه اعلای انسانیت قرار گیرد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیب و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. رسیدن به چنین شایستگی و لیاقتى، گاهی باید با طی مراحل دشوار سیر و سلوک باشد، اما گاهی این استعداد و امتیاز، ذاتی است. خداوند به سبب همین شایستگی ذاتی امامان معصوم که به آنان اعطا فرموده، گاه در سنین کودکی به آنان مقام امامت را داده است. چنان که حضرت عیسی(ع) در گهواره با مردم سخن میگوید و خود را پیامبری معرفی میکند که دارای کتاب است. در سوره مریم، آیه 29 و آیات دیگر اشاره شده که حضرت عیسی(ع) از همان ایام کودکی به مقام رسالت رسیده است.[26]
حضرت امام جواد(ع) نیز در هنگام شهادت پدر، نُه یا هفت ساله بود و به این جهت، امامتش مورد تردید برخی از شیعیان واقع شد. اما وقتی آن حضرت به سؤالات فراوانی پاسخ گفت، این تردیدها برطرف شد.[27]
امام هادی(ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که به امامت رسید.[28]
در میان اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده میشوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودند و قوای ادراکی آنان برتر از مردان چهل ساله بوده است. در این زمینه به نمونههای فراوانی میتوان اشاره داشت.
فاضل هندى، تمام علوم معقول و منقول را قبل از سیزده سالگی تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.[29]
توماس یونگ، از دانشمندان انگلیسى، در کودکی اعجوبه عصر خود به شمار میرفت. از دو سالگی خواندن را آموخت و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت.
سید محمد حسین طباطبایى، در سه سالگی حافظ کل قرآن و نهج البلاغه همراه با مفاهیم گردید.
در پایان این قسمت، به حدیثی از امام باقر(ع) اشاره میکنیم که میفرماید: «صاحِبُ هذا الأمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً و أخْمَلُنا شَخصاً؛[30] سن حضرت صاحبالامر از تمام ما کمتر و نیز گمنامتر است».
چهار: چرا از اول امامت، غیبت کبرا شروع نشد؟
غیبت صغرا، زمینه ساز غیبت کبراست. در واقع غیبت اول به منظور آمادگی مردم برای پذیرش غیبت کبرا رخ داد؛ زیرا غایب شدن در زمانی طولانى، امری بس غریب و نامأموس و باور آن برای مردم دشوار است. به همین جهت امام هادی(ع) با مردم کمتر معاشرت میکرد و جز با اصحاب خاص خود با کسی ارتباط نداشت. وقتی امام حسن عسکری(ع) به امامت رسید، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میگفت تا مردم برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا شوند.
علاوه بر این، اگر غیبت کبرا از همان اول صورت میگرفت، وجود مقدس امام زمان(ع) مورد غفلت واقع میشد و کمکم به فراموشی میپیوست. بنابراین غیبت صغرا آغاز شد تا شیعیان در آن ایام به وسیله نواب با امام خود تماس داشته و در وجود حضرت تردید نداشته باشند.[31]
پنج: آیا حضرت مهدی(ع) از ابزار جنگی استفاده میکند؟
در روایات کمتر سخن روشنی در این باره به چشم میخورد و تنها سلاح مورد اشاره در کلام معصومان(ع) «سیف» (شمشیر) است.[32]
1. عدهای بر این باورند که استعمال کلمه «شمشیر» در معنای حقیقی و ابزار برنده جنگی خاصّ است. البته این گروه درباره غالب شدن حضرت با این سلاح بر دشمنان، توجیهات متفاوتی دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
الف) بعضی میگویند: اگر چه حضرت با شمشیر قیام میکند، ولی خداوند در آن شمشیر قدرت و اعجازی قرار داده که تمامی سلاحهای موجود را مقهور نیروی خود میسازد.[33]
ب) دسته دیگر میگویند: خداوند در عصر ظهور تمامی تسلیحات پیشرفته را از کار انداخته، مردم به ناگزیر در جنگ از همان سلاحهای ابتدایی (شمشیر و مانند آن) استفاده میکنند و بنابراین حضرت مهدی(ع) با همان شمشیر میجنگد.
ج) به رغم آنکه تمامی تسلیحات در اختیار حضرت قرار میگیرد، ولی از آنجایی که استفاده از آنها به ناگزیر ظالمانه نیز خواهد بود، حضرت تنها از سلاح شمشیر بهره خواهد برد؛ زیرا یکی از خصوصیات مهم و اساسی قیام و حکومت حضرت «عدالت» و «دادگری» است و در بسیاری از روایات از ایشان به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد شده است، و یکی از اهداف ادیان الهی و به خصوص اسلام و مذهب شیعه، حاکمیت بخشیدن به صلح و آرامش در جامعه جهانی است تا در سایه آن، همه افراد بشر به کمال انسانی خویش دست یابند.
د) برخی دیگر گفتهاند: به سبب جنگهای خونین فراوانی که در آستانه ظهور به وقوع میپیوندد، تمامی سلاحهای پیشرفته از بین خواهد رفت و از آن پس، در جنگ تنها از ابزارهای ساده استفاده میشود.[34]
یکی از دلیلهای این جمع، این است که روایات فراوانی میگوید: «شمشیر آن حضرت همان شمشیر پیامبر است» و وقتی چنین شد، نمادین بودن آن مشکل خواهد بود.[35]
البته هر کدام از اینها به دستهای از روایات استشهاد میکنند و عمدتاً دلیل این گروه این است که علّت استفاده از سلاحهای ساده همچون شمشیر بر خلاف بهرهگیری از سلاحهای پیشرفته عادلانه بودن مبارزه با آن است.
2. دستهای دیگر بر این اعتقادند که: شمشیر در این روایات، کنایه از قدرت و نیروی نظامی است. این گروه شواهد متعددی بر این ادعا ذکر میکنند؛ همان گونه که کلمه «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. ولی آنچه ایشان را به این قول وادار کرده، پیشرفت روز افزون تجهیزات نظامی و فنّاوری دفاعی است. از آنجا که صاحبان این قول نتوانستهاند بین شمشیر و سلاحهای فوق پیشرفته نسبتی بر قرار کنند، به چنین توجیهی دست زدهاند.
آنان شمشیر را نماد قدرت و جهاد مسلحانه دانسته، میگویند: هر ابزاری که قدرت حضرت را به نمایش بگذارد، میتواند مورد استفاده قرار گیرد.[36]
3. با توجه به تکامل خارق العاده علم در آن زمان، ممکن است سلاحهایی فراهم آید که هرگز در تصور انسانهای امروز قابل درک نباشد، بنابراین، آن به اهلش و اگذاشته شده است.
ضمن اینکه قیام آن حضرت، قیامی است متکی بر قدرت الهى، و آن قدرتی است فوق حدّ تصور که فرشتگان الهی هم همه به یاری وی میپردازند. البته در برخی کتب آمده: زمان قیام، سلاحهای پیشرفته از کار میافتد. آنچه متیقن است، اینکه قدرت الهی در قیام امام زمان(ع) متجلی میشود.
شش: آیا بعد از ولیّ عصر(ع) قیامت برپا میشود؟
از روایات «رجعت» استفاده میشود که نخسین کسی که برای فرمانروایی جهان پس از شهادت حضرت مهدی(ع) رجعت میکند، امام حسین(ع) است. امام صادق(ع) فرمودهاند: «نخستین کسی که زمین برای او شکافته میشود و به روی زمین رجعت میکند، حسین بن علی(ع) است».[37]
بر طبق روایات، امام حسین(ع) در اواخر حکومت امام زمان(عج) با اصحاب باوفایش رجعت میکنند و پس از شهادت حضرت مهدی(ع)، امام حسین(ع) بدن آن حضرت را غسل و کفن میکند و به خاک میسپارد. امام رضا(ع) فرمودهاند: «امام را جز امام غسل نمیدهد».[38] سپس امر حکومت را به دست میگیرد و به قدری حکومت میکند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگان مبارکش را میپوشاند...
البته در برخی روایات دیگر آمده: چون قائم آل محمد(ص) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت بر پا میگردد و مردگان از گورها به درآیند و برای حساب و جزای محشر آماده گردند.[39]
اما «شیخ حر عاملی» در این باره مینویسد: شاید چهل روز، ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمی دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را با عدد هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر معرفی میکنند. یا اینکه هر روزی برابر هزار سال باشد؛ چنان که خداوند میفرماید: «یک روز نزد پروردگار مثل هزار سال است که شما میشمارید»، و شاید هم مراد از قیامت در این روایات، قیامت صغرا یعنی رجعت باشد و البته اطلاق قیامت بر رجعت، مانعی ندارد و قیامت ممکن است بر هر دو اطلاق شود.[40]
پینوشتها
1 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینى، ص63.
2 . همان، ص60.
3 . دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص28.
4 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص65.
5 . همان، ص65.
6 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، ص217.
7 . مجله دانشمند، سلسله مقالات رابرت نیلسون، سال ششم، ش12، بهمن 47 تا مهر 48.
8 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص50 به نقل از اطلاعات، ش11881، 23دی ماه 44.
9 . همان، ص50، به نقل از اطلاعات، ش11881، 23 دی44.
10 . سالنامه شهرت، س1342، ص289.
11 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، س222.
12 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم وادیان، ص22، به نقل از مجله المقنطف سال 59، ش3، ص240.
13 . انبیا/44.
14 . صافات/144.
15 . عنکبوت/14.
16 . کمال الدین، ج1، ص315، باب 29، ح2؛ بحارالانوار، ج52، ص279، باب 24، ص12.
17 . قاموس قرآن، ج1، ص106.
18 . صحیح مسلم، ج4، ص2267، ص2240؛ عقدالدرر، ص291، 281؛ طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینى، ص100.
19 .روزگار رهایى، ترجمه علی اکبر مهدیپور، ص258.
20 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص33.
21. بحارالانوار، ج52، ص90، باب 20، عله الغیبه؛ علل الشرایع، ج1، ص243، باب عله الغیبه.
22 . دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص234.
23 . بحارالانوار، ج52، ص279.
24 . همان، ج51، ص222.
25 . نوید امن و امان، لطف الله صافی گلپایگانى، ص183.
26 . دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص188.
27 . ر.ک: اثبات الوصیه، ص166؛ دادگستر جهان، ص189.
28 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص401.
29 . دادگستر جهان، ص191. به نقل از کتاب هدیه الاحباب، ص228.
30 . بحارالانوار، ج51، ص38؛ سیمای آفتاب، ص96، حبیب الله طاهرى.
31 . دادگستر جهان، ص225؛ یک صد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، علیرضا رجالی تهرانى، ص81؛ اثبات الوصیه، مسعودى، ص206؛ نشانی از امام زمان غایب7، دکتر محمد مهدوی رکنى، ص15؛ سیمای آفتاب، ص88.
32 . الکافى، ج8، ص50، ح13، عیون اخبار الرضا، ج1، ص59، ح29؛ کمال الدین ، ج1، ص321، ح3؛ الغیبه، ص164، ح5 و دهها کتاب دیگر.
33 . الخصال، صدوق، ج2، ص649، ح43.
34 . سیمای آفتاب، حبیب الله طاهرى، ص371.
35 . الکافى، ج1، ص234، ح2.
36 . سیمای آفتاب، دکتر حبیب الله طاهرى، ص370.
37 . بحارالانوار، ج53، ص46؛ تفسیر عیاشى، ص281.
38 . اصول کافى، ج1، ص384؛ بحارالانوار، ج3، ص13.
39 . ارشاد، شیخ مفید، ترجمه ساعدى، ص708، نقل از کتاب یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)، علیرضا رجالی تهرانى، ص230.
40 . الایقاظ من الهجعه، شیخ حر عاملى، (ترجمه احمد جنتى، ص400) نقل از همان.